نامه غنی به ترامپ؛ آخرین تقلا برای بقا
همه نشانهها حاکی از آن است که رییس جمهور غنی، در حال سپریکردن سختترین روزهای خود در ارگ ریاست جمهوری است. او شاید در طول چهار سال و چندماه حکومتداریاش، هیچگاه با تنگنایی که اکنون در آن قرار گرفته، روبهرو نشده بود. حتی تصور نمیشود تجربه تنشهای پیوستهاش با عبدالله عبدالله؛ دیگر شریک او در تشکیل حکومت وحدت ملی، او را به اندازه امروز، متأثر کرده باشد.
آقای غنی اکنون به تنهایی در برابر حجم سنگین فشارهای فزاینده داخلی و خارجی برای پذیرش نقشه امریکا برای صلح، مقاومت میکند؛ این در حالی است که پیش از این، شاید کمتر کسی به اندازه خود او نسبت به صلح با طالبان، شور و اشتیاق و هیجان و علاقه نشان میداد؛ اما اینک ورق برگشته و گویی همهچیز علیه اوست.
موضعگیریها و اقدامات روزهای اخیر رییس جمهوری نشان میدهد که او بهگونهای مذبوحانه برای بقا در ارگ قدرت و حفظ حضورش به عنوان رییس جمهوری، تقلا میکند. یکی از آخرین موارد تلاش و تقلای او برای بقا، ارسال نامه به دونالد ترامپ؛ همتای امریکاییاش است.
گفته میشود که آقای طی نامهای به دونالد ترامپ؛ همتای امریکاییاش برخی موضوعات را در مورد افغانستان به او پیشنهاد کرده است.
روزنامه امریکایی نیویورکتایمز گزارش داده که آقای غنی در این نامه در مورد مصارف نیروهای امریکایی و کاهش آنان، پیشنهاداتی را به آقای ترامپ ارائه داده است.
به نوشته نیویارکتایمز، آقای غنی این نامه را پس از مشورت با جان نیکلسون؛ فرمانده پیشین نیروهای امریکایی در افغانستان نوشته و در آن در مورد کاهش نیروهای امریکایی و هزینههای حضور آنان در افغانستان، به آقای ترامپ پیشنهاداتی را مطرح کرده است.
در این نامه از ترامپ خواسته شده تا برای کاهش مصارف سربازان امریکایی و نیز کاهش شمار آنان در افغانستان، کمیتههای مشترک تشکیل شود.
نیویورکتایمز نوشته که بر بنیاد پیشنهادهای آقای غنی، مصارف نیروهای امریکایی در افغانستان دو میلیارد دالر در سال کم خواهد شد و شمار آنان نیز به ۳ هزار نیرو کاهش پیدا خواهد کرد.
آنچه نیویارکتایمز به نقل از مقامهای بلندپایه دولت امریکا درباره محتوای نامه بیسابقه آقای غنی به ترامپ، نقل کرده، هرگز با رویکردهای پیشین او درباره حضور نظامیان امریکایی در افغانستان، همخوانی ندارد.
فراموش نباید کرد که یکی از نخستین مطالبات او از امریکا پس از به قدرترسیدن، افزایش نظامیان امریکایی بود. آقای غنی که پیشتر با حمایت امریکا در دولت کرزی، مسؤول انتقال مسؤولیتهای امنیتی از نیروهای خارجی به نظامیان افغان بود تا از این رهگذر، تصویر بهتری از خود در افکار عمومی افغانستان ارائه کند و بهعنوان گزینه مورد حمایت حامد کرزی و امریکا در انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۳، جایگاه و وجهه سیاسیاش را بهبود بخشد، پس از به قدرت رسیدن، بلافاصله پیمان امنیتی افغانستان – امریکا را امضا کرد و به دنبال آن، خواستار افزایش نیروهای امریکایی در افغانستان شد.
اینک اما همهچیز از بنیاد در حال دگردیسی است. امریکا نهتنها برنامهای برای افزایش نظامیانش در افغانستان ندارد؛ بلکه این امکان وجود دارد که در تراضی و تبانی با طالبان، کلیه نیروهایش را از کشور خارج کند و بهاین ترتیب، پیمان امنیتی دولت آقای غنی با امریکا هم به خودی خود، بیاعتبار شود.
این رویداد آخرین میخ را بر تابوت قدرت اشرفغنی خواهد کوبید و آینده سیاسی او را به خطر خواهد انداخت. به همیندلیل، او با ارسال نامه به ترامپ، تلاش کرده تا با رییس جمهوری سوداگر، تاجرمآب و سوداندیش امریکا با زبان خود او سخن کند.
آقای غنی به ترامپ پیشنهاد کردهاست که نیروهای امریکایی از ۱۵ هزار به ۳ هزار کاهش یابد و هزینههای دولت ترامپ برای حفظ آنها نیز به میزان چشمگیری کم شود. بدیهی است که این پیشنهاد پیش و بیش از آنکه ناشی از نگرانیهای جدی آقای غنی نسبت به آینده سیاسی و امنیتی افغانستان در پی خروج نیروهای امریکایی باشد، تقلا برای بقای خود او در قدرت است؛ زیرا او میداند که بدون حضور و حمایت امریکا قادر به مقاومت در برابر فروپاشی دولت و اضمحلال قدرت خود نیست.
اگرچه این درخواست، در تضادی آشکار با پیشنهاد پیشین او برای افزایش نیروهای امریکایی قرار دارد؛ اما ارائه آن در شرایط کنونی، نشانگر اوج بیچارگی و ناگزیری آقای غنی در برابر برنامههای امریکا برای آینده افغانستان است. او میخواهد ترامپ تاجرمشرب را با کاهش هزینههای اقتصادی حضور نظامیان امریکایی در افغانستان، بهماندن در این کشور، ترغیب کند؛ اما بعید است این پیشنهاد هم راه به جایی ببرد و امریکا را از مسیری که در پوشش صلح با طالبان، در پیش گرفته برگرداند.
شاید آقای غنی هم بهتر از هرکس دیگری میداند که واقعیتهای جاری، علیرغم میل او در حال رخدادن هستند. به همیندلیل، او اینروزها برخلاف معمول، ژست یک رهبر استقلالطلب، میهنپرست، ملیگرا، بیگانهستیز و مردمی را به خود گرفته و با ذکر اینکه هرگز زیر بار امضای معاهدهای شبیه «گندمک» نخواهد رفت، سعی میکند، خشم و انزجار و حساسیت طیفهایی از توده را علیه نقشههای امریکا برای صلح با طالبان برانگیزد و خود برای نجات از دچارشدن به سرنوشت مرگبار داوودخان و داکتر نجیب، تظاهر به رویکردهای استقلالطلبانه و استعمارستیزانه اماناللهخانی کند؛ ابزاری که به نظر میرسد بسیار دیر به کار گرفته شده و بعید است در فرصت اندک باقیمانده، نتیجه مؤثری برای او بهبار آورد.
علی موسوی-افق