نشست مسکو؛
سود همسان حکومت و طالبان
نشست مسکو برای صلح افغانستان دیروز، سهشنبه ۱۶ دلو، با حضور نزدیک به ۴۰ تن از رهبران احزاب و چهرههای سیاسی به ریاست حامد کرزی، رییسجمهور پیشین، و هیئت ده نفره طالبان به ریاست عباس ستانکزی، در پایتخت روسیه برگزار شد.
حکومت کابل، پیشاپیش تأکید کرده که این نشست هیچ کمکی به صلح و ثبات افغانستان نمیکند، اما امریکاییها آن را در سکوت مطلق دنبال میکنند.
شاخصه اصلی و مشترک هر دو نشست ابوظبی و مسکو، فقدان نمایندگان حکومت است. حکومت افغانستان هم در نشست طالبان با زلمی خلیل زاد در قطر و هم در نشست جاری مسکو با حضور احزاب و چهرههای سیاسی و نمایندگان طالبان، بزرگترین و محوریترین غایب شمرده میشود.
در نشست قطر، ظاهر قضیه این بود که طالبان به حکومت کابل اجازه اشتراک در نشست را نداد، اما واقع امر آن بود که خلیلزاد به نمایندگی از امریکا، دولت افغانستان را دور زد و با مشروعیت بخشیدن به طالبان، این گروه را در موقعیت دولت افغانستان قرار داد. از این جهت، جدای از توافقات انجامشده یا در حال انجام مذاکرات قطر، برنده اصلی آن طالبان شناخته میشود. این اتفاق در نشست مسکو هم تکرار شد و طالبان این بار موفق شد دولت کابل را از مجرای رهبران و جریانهای سیاسی دور بزند. عامل بخش عمده اینهمه دور زده شدن اما خود حکومت است. حکومت کابل، همچنان که دیروز عبدالله عبدالله، رییس اجرایی آن اذعان کرد، قادر به حفظ اجماع ملی در روند صلح نبوده است و اکنون تاوان آن را در مذاکرات صلح از قطر تا روسیه باید بپردازد.
در غیر موضوع صلح نیز کار حکومت، راندن همگان از خود و تجرید خویش از نیروها و نهادهای سیاسی مطرح و مهم و پشت پا زدن به واقعیتهای اجتماعی افغانستان بوده است، درحالیکه یکی از شاخصههای مثبت نشست مسکو، توجه به واقعیتهای اجتماعی کشور و رعایت آن در ترکیب چهرههای شرکتکننده در این نشست است. بنابراین اگر امروز میبینیم اکثر قریب بهاتفاق نیروها و نهادهای سیاسی بیرون از حکومت، از هر اقدام براندازانه علیه اشرف غنی و تیم بر سر قدرت حمایت میکنند، برای آن است که انحصارگرایی رییس جمهور از مرز تحمل گذشته است. بهواقع از نظر همه شرکتکنندگان در نشست مسکو، که کینههای سخت و سنگینی از اشرف غنی به دل دارند، فرصتی مبارکتر و مغتنمتر از مذاکرات صلح با طالبان برای انتقامگیری از اشرف غنی وجود ندارد. به بیان دیگر، آنان همگی در پی بیرون انداختن غنی از ارگ ریاستجمهوری هستند، تا برقراری صلح در کشور. بهواقع صلح مورد نظر این دسته از نیروهای راندهشده از دربار غنی، رسیدن خودشان به قدرت است، نه پایان یافتن جنگ و استقرار امنیت و آرامش سیاسی در کشور. این مهم را از این منظر باید مورد توجه قرار داد که شرکتکنندگان در نشست مسکو فاقد پایههای اجتماعی قوی هستند؛ کسانی که بهویژه با تمهیدات آقای غنی، عقبههای سیاسی و پشتوانههای اجتماعی خود را بهکلی از دست دادند و در نردی که بازیگر رندی به نام غنی در پشت پرده آن قرار داشت، داشتهها و اندوختههای قومی و سیاسی خویش را بهیکباره از کف نهادند.
بهواقع باید گفت حکومت وحدت ملی، باآنکه خود بخشی از نظام مصنوعی بیدوام و ثبات ساخت امریکا است، مصنوعی بودن پایگاههای اجتماعی بسیاری از مدعیان رهبری سیاسی و قومی را نیز با ترفندهای تردستانه آقای غنی برملا کرد و اکنون جهان در مواجهه با افغانستان، خود را با نظام دولتی و نهادهای سیاسی و اجتماعی مصنوعیای رویارو میبیند که برآمده از نظامهای مصنوعی پیش از خود است: نظام سیاسی کمونیستی مصنوعی ساخت روسیه، نظام اسلامی مصنوعی ساخت همه کشورهای دخیل در شکست شوروی در افغانستان، نظام طالبانی مصنوعی ساخت امریکا و اعراب و اکنون نظام سیاسی مصنوعی ساخت امریکا. بنابراین همه بازیهایی که با این نظام و نهادهای سیاسی فعال در قلمرو آن صورت میگیرد نیز مصنوعی و فاقد کمال و پختگی و فراگیری و بازدهی مطلوب و مورد انتظار افکار جمعی است.
با همه اینها نشست مسکو هم برای طالبان یک برگ برنده به همراه دارد و هم برای حکومت غایب افغانستان. برد طالبان در این نشست، برائت این گروه از وجهه امریکایی است. نشست قطر از این جهت که به طالبان وجههای کاملاً امریکایی داده بود، نه برای این گروه و نه برای نهادهای سیاسی افغانستان، از حد نهایی مطلوبیت برخوردار نبود، اما نشست مسکو این گروه را در موقعیت گروهی برخوردار از اعتبار بینالمللی قرار داد و اتهام امریکایی بودن را از دامن آن زدود.
اما سودی که حکومت کابل از نشست مسکو میبرد، برخاسته از رویکردهای اعلانی هیئت شرکتکننده از کابل در این نشست است. حمایت از ارزشها و دستاوردهایی مثل نظام جمهوری اسلامی، قانون اساسی و اردو و نهادهای امنیتی، گوشهای از اهداف و برنامههایی است که در این نشست از سوی چهرههای شرکتکننده از کابل دنبال میشود؛ اهداف و برنامههایی که بهنوعی جایگاه حکومت را تقویت و آن را نسبت به آینده خود دلگرم میکند، اما این نشست ازآنجاکه بیبهره از هرگونه اجماع ملی بهعنوان ضرورت اصلی و بنیادین صلح است، راه بهجایی نخواهد برد.
مضاف بر این، آنچه بیش از همه بر فضا و برآیند این نشست سایه خواهد افکند، اهداف استراتژیک روسیه در سطح منطقه و نظام بینالملل است. این مهم را باید در ترازوی دادهکاوی تقابل جدی و شدید کنونی روسیه و امریکا سنجید. با خروج امریکا از برجام و خروج روسیه از پیمان منع گسترش سلاحهای اتمی، روابط مسکو و واشنگتن پس از جنگ سرد به بالاترین درجه خود رسیده است. بنابراین روسیه اگرچه از میزبانی نشست صلح مسکو رفع مسؤولیت کرده است، اما وقتی پای تقابل منافع این کشور با امریکا در میان باشد، روسیه نیز سعی خواهد کرد بیشترین بهره را از نشست صلح مسکو ببرد.