طالبان چه میخواهند؟
ابهام درباره خواستها و اهداف طالبان در روند صلح، یکی از مسایلی است که به نگرانیها نسبت به عواقب و پیامدهای احتمالا زیانبار و ویرانگر این روند، دامن زده و افزون بر دولت، احزاب، مردم افغانستان و حتی شماری از کشورهای منطقه را نیز در هالهای از هراس، فروبرده است.
بهعنوان نمونه، هند میتواند یکی از کشورهایی باشد که به شدت نسبت به عواقب صلح با طالبان، نگران است. این نگرانی اما پیش از آنکه ناشی از احتمال فسخ و فروپاشی همکاریهای استراتژیک کابل – دهلی نو باشد، برخاسته از باک و بیمی است که در رویکرد طالبان نسبت به صلح وجود دارد؛ زیرا هیچکس به درستی نمیداند که آیا برآیند نهایی صلح، استقرار دوباره نظم سیاسی و امنیتی و ایدئولوژیک طالبانی و پاکستانی خواهد بود، یا طالبان در یک سازوکار فراگیر و دموکراتیک، با دیگر گروهها، جریانهای سیاسی و قومی و همچنین دولت کنونی افغانستان، مشارکت خواهند کرد تا با پایاندادن به سیطره نظامی و سیاسی امریکا، یک نظام «اسلامی» و «افغانی» ایجاد کنند.
یکی از کارکردهای مهم نشست مسکو که برای نخستینبار بهصورت رسمی با حضور نمایندگان احزاب سیاسی و بازیگران پرقدرت افغانستان و هیأت مذاکرهکنندگان گروه طالبان برگزار شدهاست، ابهامزدایی از خواستهها و اهداف طالبان از آینده سیاسی افغانستان است، اینکه طالبان به عنوان یک گروه ستیزهجوی مسلح که از قضا در میدانهای نبرد، دست برتر را دارد، چه انتظاری از روند صلح دارد و چشمانداز سیاسی و امنیتی آینده افغانستان را چگونه ترسیم میکند.
شیرمحمد عباس استانکزی؛ رئیس هیأت طالبان در نشست مسکو گفتهاست تا زمانی که نیروهای خارجی از افغانستان خارج نشوند، این گروه آتشبس نخواهد کرد.
این همان چیزی است که میتواند زمینههای هرگونه گفتگو برای صلح را از میان بردارد؛ زیرا طالبان بهسان یک گروه مسلح که برای براندازی نظام، شورش کرده و از حمایتهای مستقیم قدرتهای همسایه و خارجی برخوردار است، نمیتواند همزمان هم از صلح سخن بگوید و هم با رویکردهای خشونتبار، خونین و مسلحانه، تلاش کند از راه «زور» قدرت را قبضه کند و اهدافی که در میز صلح، مطرح میکند را در عین حال، در میدانهای جنگ هم دنبال کند.
این در حالی است که آقای استانکزی همزمان گفته که طالبان خواستار قبضه قدرت از طریق «زور» در افغانستان نیستند.
اگر اینگونه است، پس اصرار و سماجت طالبان برای حفظ سلاح، ادامه جنگ و امتناع از آتشبس، غیرقابل درک است. طالبان باید بدانند که خروج نظامیان امریکایی از افغانستان – حتی اگر توافقی نهایی روی این مهم، صورت بگیرد- به صورت آنی و ابتدا به ساکن، امکانپذیر نیست و نیاز به زمان دارد؛ بنابراین، آنها اگر در مدعای خود مبنی بر نفی هرگونه تلاش برای قبضه قدرت از مسیر «زور» صادق هستند، ابتدا باید پیشنیازهای تحقق صلح، یعنی استقرار آتشبس و پایان جنگ را بپذیرند.
این مقام طالبان در ادامه همچنین، مدعی شده که این گروه دریافته که با انحصار قدرت در افغانستان، صلح پایدار بهوجود نخواهد آمد؛ ولی این گروه خواستار نظام «اسلامی» فراگیر در کشور است.
او روز گذشته (۱۶ دلو) در نشست مسکو نیز گفت که قانون اساسی کنونی افغانستان اعتبار ندارد؛ زیرا از جانب «کشورهای غربی بر مردم افغانستان تحمیل شده» و باید قانون اساسی جدید با «معیارهای اسلامی و ارزشهای افغانی» پس از خروج کامل نیروهای خارجی تدوین شود.
بدیهی است که قانون اساسی، قابل تعدیل و تغییر است و حتی میتوان با توجه به تحولات تازه و نیازهای جدید، سازوکارهای حقوقی جدیدی برای مدیریت قانونمند کشور تعریف کرد و قانون اساسی تازهای را بنیاد نهاد؛ بنابراین، تغییر قانون اساسی نمیتواند از دستور کار گفتگوهای صلح خارج باشد؛ اما در این زمینه نیز باید منتظر ماند و دید که منظور طالبان از استقرار نظام «اسلامی» در افغانستان چیست. اسلام بهعنوان یک دین فراگیر، مورد تأیید همه مردم افغانستان است و در قانون اساسی کنونی هم به صراحت بر آن تأکید و حتی در ماده سوم آن تصریح شده که هیچ قانونی در افغانستان نمیتواند مخالف احکام اسلام باشد. نظام سیاسی کشور نیز در قانون اساسی «جمهوری اسلامی» تعریف شده است؛ با این حساب، طالبان، چه نوع «نظام» و چگونه «اسلام» را مراد میکنند که در قانون اساسی کنونی نیست؟!
یکی از ابهامهای اصلی همین است؛ اینکه آیا طالبان بهراستی در پی احیا و استقرار دوباره «امارت اسلامی» هستند؟ آیا «اسلام» مورد نظر آنها همان اسلامی است که در برخی کشورهای همسایه و عربی، قابل مشاهده است؟ اسلامی که هیچ سنخیتی با آموزههای اصیل، پویا و پیشرو مکتب اسلام پیامبر(ص) ندارد و برآیند قشریگری، تحکم، تصلب و تحجر خرافهپرستهای نوظهوری است که ایدئولوگهای واپسگرای جریانهای تروریستی و تکفیری، آن را تبلیغ و ترویج میکنند.
نکته مهم اینکه طالبان پیش از این، پنج سال، فرصت ایجاد «نظام اسلامی» را داشتند که برآیند آن، تأسیس «امارت اسلامی» بود که هنوزهم نام و یاد آن، لرزه بر اندام شهروندان افغانستان میاندازد. آیا هدف از استقرار «نظام اسلامی» بازسازی و بازآفرینی «امارت اسلامی» طالبانی است؟
استانکزی در نشست مسکو، خواستار بازشدن دفتر رسمی طالبان به منظور ارتباط با این گروه شد. توقف تبلیغات ضد طالبان، ایجاد نظام اسلامی و تضمین اجراییشدن توافقنامه صلح توسط نهادهای بینالمللی، خواستهای دیگر طالبان عنوان شد.
همه این خواستها میتواند در یک روند منطقی، شفاف و عاری از هرگونه سلطه و زورگویی صلح که در آن، همه طرفها از قدرت و موقعیت همتراز و برابر برخوردار باشند و افزون بر این، دولت نیز در آن سهم و مشارکت داشته باشد، قابل مذاکره است؛ اما تعیین این خواستهها به عنوان خطوط سرخ طالبان برای مذاکره و صلح، نفی هرگونه توافق و تلاشی آشکار برای تحمیل و زورگویی است که راه را بر ایجاد صلح خواهد بست.