صلح با طالبان؛ عقبنشینی دموکراسی به نفع افراطگرایی
افغانستان یکبار دیگر در برابر یک آزمون دشوار قرار گرفته است؛ آزمون انقضای دموکراسی و مردم سالاری و بازگشت افراط گرایی و بنیادگرایی رادیکال.
۱۸ سال گذشته با همه تلخکامیهای مرگبار و ناامیدکنندهای که تجربه شد، دست کم یک نقطه روشن گمراهکننده و یک افتخار کاذب اما بالنده داشت که بسیاری از دولتمردان و قدرتهای خارجی آنها بارها به آن می بالیدند و افتخار میکردند و آن، دموکراسی و مردمسالاری وارداتی امریکایی بود.
امریکا میدانست که افغانستان بسترهای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی لازم را برای پذیرش و باروری و شکوفایی محصول غیربومی دموکراسی ندارد و دموکراسی در زمینه سنت و فساد و مافیا و ستم و بیداد و بیعدالتی و نگاه قومی به قدرت، به سرعت میتواند تبدیل به ضد آن شود؛ اما علیرغم این درک، الگوها و نشانههای نمادین دموکراسی امریکایی بدون کمترین تلاشی برای بهینهکردن و بومیسازی آن، وارد سازوکار سیاسی افغانستان شد. نتیجه همان چیزی شد که باید میشد. دموکراسی امریکایی به سرعت پوست انداخت و بهجای آنکه در بستر فرهنگی تازه، بومی شود و به شیوهای معقول و مقبول برای تعیین مدیران سیاسی و تشکیل نهادهای دولتی تبدیل گردد، به سادگی در خدمت دیکتاتوری قرار گرفت و اهرمی نیرومند برای قومیسازی دوباره قدرت شد.
با اینهمه، نمیتوان انکار کرد که همین دموکراسی بیمار و بیبنیاد هم هنوز برای بسیاری، مایه امید به رهایی از یک تاریخ دیکتاتوری و ستم و افراط بود؛ امیدی که با کلید خوردن روند صلح امریکا با طالبان و در پی آن، پیوستن شتابناک گروههای سیاسی و قومی ضد طالبان به خیل توجیهگران و ترویجگران این پروژه تازه، در معرض مرگ قرار گرفته و رو به نابودی است.
نکته قابل تأمل این است که امریکا که ۱۸ سال پیش، به مبلغ بزرگ آزادی و دموکراسی برای افغانستان بدل شده بود و نطقهای آتشین رییس جمهوری جنگسالار آن؛ جورج دبلیو بوش، سراسر سرشار از نوید رهایی و امید آزادی و مژده دموکراسی برای مردم افغانستان بود، اکنون خود پیشگام بازگشت افراطگرایی و عقبنشینی دموکراسی به نفع این جریان قرار میگیرد.
به نظر میرسد که دونالد ترامپ آشکارا از سیاست خارجی دیرینه امریکا به عنوان پیامبر لیبرالدموکراسی و صدور سراسری و جهانیسازی سریع ارزشهای ایدئولوژی لیبرالیسم، فاصله میگیرد و با شعار معروف «اول امریکا» به جای آنکه از منابع مالی و قدرت عظیم نظامی ایالات متحده، برای گسترش و ترویج و تحمیل ارزشها و نظام سیاسی و فرهنگی لیبرالیسم بر دیگران بهره بگیرد و به این ترتیب، کشورها و سرزمینهای تازهای را به اقلیم تحت سلطه و هژمونی امریکا و اردوگاه سیاسی- نظامی زیر قیمومیت آن بیافزاید، میخواهد کشورهای قربانی افراطگرایی، رادیکالیسم و جهل و جنگ و جنون سیاسی و اجتماعی و فرهنگی که غرب پیش از این، آگاهانه به آن دامن میزد را به حال خود واگذارد تا به این ترتیب، به زعم خود، منابع امریکا را برای احیا و تقویت زیرساختهای حیاتی خود امریکا هزینه کند.
برای ترامپ مهم نیست که چه بلایی بر اقتدار جهانی ایالات متحده میآید. او همچنین هیچ ابایی ندارد که در نتیجه این عقبگردهای ویرانگر دموکراسی به نفع افراطگرایی، بلوک ایدئولوژیک لیبرال دموکراسی که پیش از این، امریکا بزرگترین پیشگام و پشتیبان آن بود، ممکن است در معرض تلاشی و فروپاشی قرار گیرد.
اکنون افغانستان که دیروز مورد آزمون نسخه دموکراسی وارداتی امریکایی قرار گرفته بود، اینک و در آستانه صلح امریکا با طالبان که بیتردید در نهایت به عقبگرد مردمسالاری به نفع افراطگرایی طالبانی خواهد انجامید، به آزمونگاه تازهای برای امریکای ترامپ تبدیل شده است.
صرف نظر از اینکه این تصمیم آنگونه که در غرب پیشبینی میکنند، در نهایت به همان نتیجهای منتهی خواهد شد که پیش از این، شکست شوروی در افغانستان بر هژمونی بینالمللی ایدئولوژی کمونیزم آورد، این تجربه، برای مردم افغانستان، بسیار ویرانگر و زیانبار خواهد بود.
البته این بدان معنا نیست که دموکراسی امریکایی، بهتر از افراطگرایی طالبانی است، یا هزینههای کمتری برای مردم افغانستان داشتهاست؛ بلکه مردمی که نه در انتخاب افراطگرایی سهمی داشتند و نه در پذیرش دموکراسی، نقشی ایفا کردند، محکوم به پرداخت هزینه انفعال و کنشپذیری خود در قبال پروژههای تحمیلی دیگران هستند.
به بیان دیگر، نه افراطگرایی در کشتزار فرهنگ و مذهب و سنتهای دینی و باور جمعی مردم افغانستان، بذری بومی محسوب میشود و نه دموکراسی و مردمسالاری گرتهبرداریشده و تقلیدی از امریکا توانست با آب و هوای فرهنگ و سنت و سیاست و قومیت این سامان، دمساز شود و به شکوه و شکوفایی برسد.
وضعیت ما در برابر این پروژههای تحمیلی از خارج، درست شبیه وضعیت موشهای آزمایشگاهی است که هربار ممکن است برای هدفی تازه، مورد آزمونی جدید قرار بگیرند؛ بیآنکه مرگ و زندگیشان برای آزمونگران، اهمیت و موضوعیت داشته باشد و بر نتیجه برآمده از این آزمونها اثر داشته باشد.