زبان وقیح و ویران، پیامد فرهنگی جنگ
ارسطو جایی گفته بود: «باید انسانی را که داراییهایش از خودش ارزشمندتر است، بیچاره بدانیم».
این سخن عمیق ارسطو یک معیار مهم بهدست میدهد که برپایه آن میتوان میان «خود» انسانها و «داراییها»ی شان فرق گذاشت. این قاعده بهویژه درباره سنجش ارزش عیار سران و رهبران و پادشاهان، بیشتر از دیگران بهکار میآید. بسیاری از رهبران بهخصوص در افغانستان به خاصر «خود» شان ستایش و تمجید یا به بیان بهتر «پرستش» نمیشوند، بسیاری از مردم از آنها ستایش و آنان را «پرستش» میکنند؛ چون یکی از «دارایی»های آنها را دوست دارند، خواهان آن هستند و چون خود از آن برخوردار نیستند، ناداری شان را با پرستش آن در دیگری، جبران میکنند.
این دارایی برای رهبران و سیاستمداران، قدرت است، برای برخی پول و ثروت است و برای عدهای بسیار اندک ممکن است اخلاق یا علم باشد.
برای روشنشدن سخن ارسطو، ناگزیریم به یکی از بحثبرانگیزترین تقابلهای انجامشده میان دو مقام دولتی اشاره کنیم.
شاهحسین مرتضوی؛ معاون سخنگوی اشرفغنی خطاب به محمد محقق؛ معاون دوم رییس اجرایی گفته است: وقتی به مسکو رفتی باید از (عباس) استانکزی سؤال میکردی که شما چرا شهید مزاری را شهید کردد.
محقق هم در پاسخ مرتضوی گفته است:او برادر! ۲۵ سال جنگیدیم، کوفتهای دل همگی برآمد. آنها به ما کدن، ما به آنها کدیم، جنگ هم ما کدیم، صلح هم ما میکنیم، تو جُلمرغ از کجا استی که این گپها را میزنی؟ یک قناری از نجاست معاون دفتر شده.
پاسخ مرتضوی: به محقق سلام سلام! محقق نشان داد که از اندیشههای شهید وحدت ملی نمایندگی نمیتواند؛ اما سؤال فردای تاریخ ملت افعانستان نیز جواب میخواهد:وقتی جنگ را هم شما کردید، صلح را هم شما میکنیِد، کوفتهای دلتان هم برآمد، چند نفر از خانوادههای تان را کشته یا شهید دادهاید؟
این جنگ کوتاه لفظی میان دو دولتمرد، دو سیاستمدار و دو مقام رسمی، برپایه شاخصی که سخن سنجیده ارسطو به دست میدهد «بیچارگی» سیاستمدار افغانستانی را نشان میدهد؛ زیرا دارایی آنها که چیزی جز قدرت و شهرت و شاید هم ثروت شان نیست، ارزشمندتر از «خود» شان است؛ خود وجودی انسانی شان که باید از همه ویژگیهای یک انسان نمونه، برخوردار باشد.
یکی از کارآمدترین معیارها برای سنجش و ارزشگذاری گوهر وجودی آدمها «زبان» آنهاست. امام علی میفرماید: مرد در زیر زبانش پنهان است.
تا مرد سخن نگفته باشد
عیب و هنرش نهفته باشد
مارتین هیدگر؛ فیلسوف آلمانی هم میگوید: زبان خانه وجود است.
زبانی که آقای محقق برای پاسخ به معاون سخنگوی ارگ برگزیده، حتی از زبان سخیف و سطحی عامیانه و بازاری هم نازلتر و فروتر است. این زبان وقیح و ویران نشان میدهد که آقای محقق و همه دیگر رهبران همعصر و نسل او، تنها ۲۵ سال نجنگیدهاند؛ بلکه آنها خود از قربانیان این جنگ هم هستند؛ زیرا اگر جنگ خانهها و شهرها را ویران کرد، آدمها را کشت و کشوری را به خاک سیاه نشاند، در بعد فرهنگی، حتی خانه وجود عوامل و رهبراناش را هم خراب کرد؛ چیزی که بازتاب آن را میتوان به وضوح در تنش سخیف و زننده دو سیاستمرد افغان، سراغ گرفت.
این تقابل و تنش لفظی نشان میدهد که سیاستمداران و دولتمردان افغان، حتی از مردم عادی و شهروندان فرودست و معمولی هم «بیچاره»تر اند؛ زیرا همه «دارایی» آنها قدرت و ثروت شان است نه «خود» شان. «خود» شان نابود گشته است و این چیزی است که میتوان آن را از «زبان» شان خواند و شنید؛ زبانی که خانه ویران وجود شان است.
یکی دیگر از معیارها برای سنجش عیار شخصیت و میزان ارزش یک سیاستمرد افغان، نگاه به کنش و رفتار سیاسی و اجتماعی اوست؛ اینکه او در این زمینه، چه شباهتها و تفاوتهایی با زیردستان، مردم و جامعهای دارد که در آن زندگی میکند.
در این زمینه شاید اشاره به رویدادی که تقریبا همزمان با بروز تنش لفظی تکاندهنده میان شاهحسین مرتضوی و محمد محقق، بروز کرد، به روشنشدن ماجرا کمک کند.
حنیف اتمر؛ از نامزدهای انتخابات آینده ریاست جمهوری که از قضا آقای محقق معاون دوم او در رقابتهای انتخاباتی است، در واکنش به حمله راکتی به مراسم بزرگداشت عبدالعلی مزاری، یک پیام ویدئویی صادر کرد؛ ویدئویی که پیش از محتوای پیام آن، جلوه بصریاش بود که به چشم میآمد و توجه مخاطب را جلب میکرد؛ زیرا آقای اتمر، در جایی ایستاده بود که در دوطرف چپ و راست او ستونی از نظامیان و محافظان تا دندان مسلح و آماده عمل، قرار گرفته بودند.
این نمایش شگفتانگیز بهخوبی سطح نازل فکر یک سیاستمدار افغان را نشان میدهد که داوطلب اشغال کرسی ریاست جمهوری هم است. این در حالی است که او اگر با الفبای عقلانیت سیاسی آشنایی میداشت در موسم کارزارهای انتخاباتی، حتی با تزویر و ریا باید خود را همسان و همسطح مردمی نشان میداد که به رأیشان نیاز دارد؛ نه بهسان رهبر مافیا، سردسته باندهای قاچاق مواد مخدر و اسلحه، فرمانده دزدان دریایی یا رییس گروهی از آدمربایان!