نشست شورای امنیت؛ اهمیت بین‌المللی مذاکرات صلح

برگزاری نشست شورای امنیت سازمان ملل در مورد افغانستان که عمدتاً بر روند مذاکرات صلح امریکا با طالبان متمرکز بود، بیانگر این واقعیت است که مذاکرات صلح قطر، تنها دغدغه مردم و دولتمردان افغانستان نیست، بلکه مجامع بین‌المللی نیز آن را با نگرانی و طرح بایدها و نبایدهایی رصد می‌کنند. در این نشست که با شرکت کشورهای مختلف، در نیویورک برگزار شده بود، حمدالله محب، مشاور امنیت ملی کشور گفت صلح با طالبان در افغانستان به معنای پایان تهدید «تروریزم بین‌المللی» نخواهد بود.blank

او همچنین از شورای امنیت سازمان ملل خواست که سازشی در تحریم‌های وضع‌شده صورت نگیرد.او گفت: «ناتوانی در این زمینه به ناکامی شورای امنیت در مبارزه مؤثر علیه تروریزم و بنیادگرایی تعبیر خواهد شد و این گروه‌ها را قادر به ادامه فعالیت‌های مخربانه‌شان خواهد کرد.»

آقای محب همچنین با اشاره به آمادگی دولت افغانستان برای گفتگوی رودررو با طالبان، تأکید کرد که در روند صلح باید به قانون اساسی افغانستان و روندهای دموکراتیک احترام گذاشته شود.

در همین حال، تاداماچی یاماماتو، رئیس دفتر نمایندگی سازمان ملل در افغانستان نیز با اشاره به پیشرفت قابل توجهی که در روند برگزاری انتخابات افغانستان و مذاکرات صلح به میان آمده است، آماده شدن طالبان برای مذاکره با دولت افغانستان را امری ضروری در این روند خواند.

او همچنین گفت جامعه بین‌المللی و کشورهای منطقه‌ باید از روندی به رهبری و با مالکیت افغان‌ها حمایت کنند.

رئیس دفتر نمایندگی سازمان ملل در افغانستان نگرانی‌ها درباره صدمه دیدن “«دستاوردهای افغانستان در۱۸سال اخیر» را موجه خواند و گفت سازمان ملل نیز نگران آن است.

اما این نشست، متضمن قطعنامه‌ای که به‌موجب آن کشورهای حمایت‌کننده از تروریزم تحت فشار قرار گیرند تا راه برای رسیدن افغانستان به صلح مطمئن و پایدار هموار شود، نبود. از این جهت می‌توان گفت شورای امنیت نیز بیش از هر چیز مترصد مواضع امریکا در قبال مذاکرات صلح با طالبان است و فراتر از آن گامی برای تعیین مسیر این مذاکرات برنمی‌دارد. آنچه از مشارکت دولت افغانستان در روند مذاکرات و نیز محافظت از دستاوردهای ۱۸ سال گذشته در بیانات اعضای این شورا مطرح شد، چیزهای تازه‌ای نبودند و پیشتر از سوی امریکایی‌ها و دولت افغانستان نیز بازگو شده بودند. تنها اتفاقی که در این نشست افتاد حمایت نمایندگان کشورهای مختلف از افغانستان و روند صلح آن بود. این نشان می‌دهد که حتی سازمان‌های مهم بین‌المللی نیز نه به شفافیت روند مذاکرات صلح کمک می‌کنند و نه به خود اجازه می‌دهند که بیرون از چارچوب تعیین‌شده توسط امریکا برای مذاکره با طالبان فکر کنند.

این در حالی است که پنجمین دور مذاکرات امریکا و طالبان در قطر، همچنان دچار ابهام است و مردم و دولت افغانستان در بی‌خبری و با نگرانی، منتظر خروجی گفتگوهای پشت پرده‌ای هستند که موجب مشروعیت‌زدایی از دولت و مشروعیت‌بخشی به طالبان شده است.

از سوی دیگر دولت نیز به دلیل فقدان استراتژی مدون جنگ و صلح، در قبال مذاکرات جاری در قطر، دچار چنددستگی درونی شده و بیش‌ازپیش، بر ابهام این روند افزوده است. درحالی‌که دولت و جریان‌های سیاسی کشور به‌نوعی سنگ حمایت از صلح را بر سینه می‌کوبند، این سرور دانش، معاون دوم رئیس‌جمهوری و نماینده طیفی از مردم در ساختار قومی قدرت بود که امید بستن به مذاکرات صلح را ساده‌لوحی خواند و عبدالله عبدالله، رئیس اجرایی حکومت نیز از بیم و امید در باب آن سخن گفت و اسدالله خالد، وزیر دفاع ملی، در مراسم فراغت افسران اکادمی نظامی مارشال فهیم، فتوای جهاد علیه طالبان صادر کرد.

تلفیق این موارد با یکدیگر و افزودن سخنان حمدالله محب، مشاور امنیت ملی در نشست شورای امنیت سازمان ملل به آن، مبنی بر این‌که صلح با طالبان در افغانستان به معنای پایان تهدید «تروریزم بین‌المللی» نخواهد بود، نشان‌دهنده آن است که دورنمای مذاکرات صلح همچنان تاریک است و حتی اگر توافقی هم میان امریکا و طالبان حاصل شود، در سطحی نخواهد بود که صلحی فراگیر و پایدار برای افغانستان به ارمغان بیاورد، بلکه نهایتاً به تأمین منافع امریکا از مجرای تفاهمی منتهی خواهد شد که در پوشش مذاکرات صلح فراهم می‌آید.

در این میان آنچه برای امروز و آینده افغانستان، اهمیت حیاتی دارد این است که هم حکومت و هم نمایندگان قومی ـ اجتماعی در ساختار سیاسی کشور، به‌عنوان دو مهم‌ترین نگران روند مذاکرات قطر که از لایه‌های اندرونی این مذاکرات بی‌خبر و در حاشیه مانده‌اند، به انجام اقدامات زیر مبادرت ورزند:

نخست این‌که سران ساکن ارگ که هم‌زمان از بخشی از نیروهای اجتماعی و قومی ـ مذهبی افغانستان نمایندگی می‌کنند، مطالبات و انتظارات خود را از تحولاتی آتی برآمده از مذاکرات صلح، به‌روشنی و صراحت اعلام کنند.

در قدم بعدی، حکومت که متمایل به مالکیت صلح و تسلط بر شرایط صلح و جنگ افغانستان است، در کنار نمایندگی سیاسی از مردم، در جایگاه نمایندگی اجتماعی از آنان نیز بایستد. چنین چیزی در صورتی امکان‌پذیر است که مطالبات مشروع و قانونی تمام گروه‌های قومی ـ اجتماعی کشور در مورد چگونگی ساختار آینده قدرت سیاسی، به‌مثابه دال مرکزی مطالبات مردم ـ حکومت از روند مذاکره با طالبان مطرح شود. این، سبب می‌شود که هم قدرت چانه‌زنی حکومت در مذاکرات صلح افزایش یابد و هم مردم از این‌که توسط حکومت خود دور زده نمی‌شوند، مطمئن شوند.

سومین اقدام حیاتی حکومت و نیروهای اجتماعی زیرمجموعه آن جدیت و قاطعیت آن‌ها در طرح خواسته‌های خود از روند مذاکرات صلح است؛ جدیت و قاطعیتی که موجب می‌شود امریکا هم‌زمان با تعقیب اهداف و منافع خود از این روند، برآوردن مطالبات طالبان را نیز مشروط و منوط به تحقق مطالبات مردم و حکومت افغانستان بسازد.

باید توجه داشت که برای مردم و حکومت افغانستان، حفظ ساختار پذیرفته‌شده سیاسی با ترکیب موجود، خط سرخ مذاکرات صلح است و مواردی مثل قانون اساسی و نهادهای امنیتی و دفاعی و سایر دستاوردهای ۱۸ سال گذشته، در ذیل و ضمن حفظ چارچوبه همین ساختار قابل پیگیری است.

مطالب مرتبط