ساختار سیاسی تازه؛ دولت موقت برای صلح پایدار
در حالی که زلمی خلیلزاد؛ نماینده فوقالعاده امریکا برای صلح افغانستان، پنجمین و طولانیترین دور گفتگوهای خود با نمایندگان پرنفوذ و بلندرتبه طالبان را در قطر به پایان برد، وضعیت جاری و واکنشهای ابرازشده نسبت به آن، نشان میدهد که تلاشهای صلح حالا به یک بحران سیاسی نوظهور بدل شدهاست.
کابل به نحو کمسابقهای در برابر «متحد استراتژیک» خود واشنگتن قرار گرفتهاست. حملات لفظی شدیداللحن حمدالله محب؛ مشاور امنیت ملی رییس جمهوری بر زلمی خلیلزاد، دامنه این بحران را گسترش داد و آن را تعمیق بخشید. کابل البته سعی میکند اوضاع را مدیریت کند و اجازه ندهد تا واشنگتن رسما دست از حمایت حکومت وحدت ملی بردارد؛ اما در واشنگتن، نشانهای از نرمش و انعطاف به چشم نمیخورد. مثلا در تازهترین رویداد، یک رسانه امریکایی از قول منابع وزارت خارجه ایالات متحده، مدعی شده که واشنگتن ممکن است از این پس، به مشاور امنیت ملی رییس جمهوری افغانستان، ویزای سفر به امریکا را ندهد. این در حالی است که همسر آقای محب یک ساکن امریکا است و او حتی اگر مقام رسمی دولت افغانستان هم نباشد، ناگزیر است به آن کشور سفر کند.
از جانب دیگر، کابل در واکنشی تند و خشماگین، نماینده پاکستان در کابل را به وزارت خارجه فراخواند تا مراتب اعتراض خود را به دلیل اظهارات بحثبرانگیز عمران خان؛ نخستوزیر پاکستان مبنی بر تشکیل یک دولت موقت در آینده نزدیک در افغانستان، به او ابلاغ کند.
همه اینها میتواند قراین روشنی از پیامدهای مهم و سرنوشتساز نشست اخیر امریکا و طالبان در قطر باشد؛ چیزی که به احتمال قوی، تشکیل حکومت موقت، یکی از بدیهیترین موارد آن خواهد بود.
اشرفغنی اما نمیخواهد دولت موقت، جایگزین انتخابات شود. ظاهرا او برای انتخابات پیش رو برنامههای مفصلی دارد تا دوباره رییس جمهور شود. او برای توجیه موضعاش در این زمینه، بر حفظ قانون اساسی، ساختار نظام، دستاوردهای ۱۷ ساله و… پافشاری میکند و صلح امریکا با طالبان را غیرمشروع و فاقد اثر میداند.
سایر مقامهای دولت به رهبری آقای غنی هم تلاش میکنند مکررا نسبت به طالبانیزهشدن قدرت و احیای «امارت» هشدار بدهند و از این طریق، مدام به نگرانیهای مردم در خصوص روند صلح امریکا و طالبان، دامن بزنند و آگاهانه به جامعه، نوعی احساس هراس و ناامنی روانی، تزریق کنند.
در برابر این تلاشها اما مخالفان و منتقدان آقای غنی قرار دارند؛ کسانی که در دوره او، دست شان از قدرت کوتاه شده، نسبت به سیاستهای یکجانبهگرایانه و قومی او سرخورده و عصبی اند، تجربه ۴ ساله مدیریت او را ناکام، پرهزینه، ویرانگر و ناامیدکننده میدانند و معتقد اند که در این دوره، بیش از گذشته، قانون اساسی نقض شده، آرمانهای مشروع مردم نادیده گرفته شده، شکافهای عمیق و تنشهای شدید قومی در جامعه، افزایش پیدا کرده و مطالباتی مانند رشد و رفاه، تحتالشعاع ناامنیهای مستمر و مرگبار قرار گرفتهاست.
به همین دلایل، آنها صریحا از تشکیل دولت موقت، حمایت میکنند و صلح با طالبان را تنها راه ختم بحران میدانند. حتی عبدالله عبدالله؛ رییس اجرایی هم به تازگی به اردوی موافقان دولت موقت پیوستهاست.
البته در این میان، سهم دو عنصر ترس و طمع را نیز نباید نادیده گرفت. سیاستمداران خارج از قدرت، از آن بیم دارند که در پی صلح امریکا با طالبان، اگر در برابر اراده واشنگتن واقع شوند، آنها هم مانند غنی تنها بمانند و منزوی شوند. از سوی دیگر، آنها میخواهند با حمایت از برنامه جدید امریکا برای افغانستان، در ساختار سیاسی تازه یعنی دولت موقت که به بهانه استقرار صلح پایدار، ایجاد خواهد شد، سهم و نقش داشته باشند و از این منظر، بهجای اینکه از جانب امریکا تهدید شوند، ترجیح میدهند تطمیع شوند.
با این حساب، تصور میشود آقای غنی، امکانات زیادی برای ایستادگی در برابر اراده امریکا به منظور ایجاد یک ساختار سیاسی تازه در افغانستان در اختیار ندارد. او با تجربه ناکام و ناامیدکنندهای که در حکومتداری ثبت کرد، علیرغم نمایشها و مانورهای پوپولیستیای که صورت میدهد، توان تهییج نیروهای اجتماعی و بسیج افکار عمومی علیه پروژه جدید امریکا و پاکستان و طالبان برای افغانستان را ندارد. ضمن آنکه با توجه به ۴۰ سال جنگ، شاید طیف وسیعی از مردم، به این باور رسیده باشند که تشکیل دولت موقت، ارزش استقرار صلح پایدار را دارد. آنها دیگر توان و تمایل جنگیدن برای رهبران قدرتطلب را ندارند.