جنبش روشنایی؛ اعتراض، انفجار، اختلاف
از شکلگیری جنبش روشنایی حدود سه سال میگذرد؛ جنبشی که ابتدا در اعتراض به تصمیم دولت مبنی بر تغییر مسیر انتقال برق کشورهایی آسیای میانه به افغانستان یا «توتاپ» شکل گرفت و بعدا توانست طیف بزرگی از مردم که عمدتا جوانان بودند را در محور خود جمع کند.
تصمیم حکومت برای جایگزینی گذرگاه سالنگ بهجای ولایت بامیان، به اعتراض مردم هزاره انجامید که احساس میکردند این تصمیم به منافع آنها لطمه زدهاست. در ۲ اسد ۱۳۹۵ در جریان تظاهرات اعتراضی بزرگی در کابل که از سوی «جنبش روشنایی» سازماندهی شدهبود، با انفجار مهیبی در میدان دهمزنگ بیش از ۸۰ نفر از هواداران این جنبش و حدود ۲۶۰ نفر دیگر زخمی شدند.
جنبش روشنایی از آغاز ظهورش با شعارهای تندی علیه دولت و آنچه از نظر داعیهدارانش، تبعیض بیعدالتی و «تبعیض سیستماتیک» نامیده میشد، حکومت و بخشی از رهبران قومی هزاره را به چالش کشید.
در رأس این جنبش چهرههای جوان و جویای نامی بودند که تجربه رهبری در سطح کلان را نداشتند و سرد و گرم بازار داغ و پیچیده و درهمتنیده سیاست افغانستان را نیز حس نکردهبودند.
جنبش روشنایی به سرعت در میان طیفهایی از مردم و لایههای اجتماعی افغانستان رخنه کرد؛ رویدادی که انفجار دوم اسد در میدان دهمزنگ هم در توسعه و فراگیری آن، بیتأثیر نبود؛ اما اندکی نگذشت که تصاویری منتشر شد که نشانگر حمایت چهرههای سیاسی و استخباراتی غیرهزاره از این جنبش بود؛ رحمتالله نبیل، حامد کرزی و برخی چهرههای دیگر… اتفاقی که برای مردمی که از جنبش، انتظار ایجاد تغییر داشتند، خوش نیامد.
با این حال، این رویداد هم بهتنهایی نتوانست از حجم محبوبیت جنبش روشنایی به میزان قابل توجهی بکاهد.
در مراسم یادبود از دومین سالگرد انفجار میدان دهمزنگ در میان حامیان جنبش روشنایی که در مصلای عبدالعلی مزاری در غرب کابل برگزار شد نیز صحبتهایی مطرح شد که شوک بزرگی بر پیروان و حامیان این جنبش وارد آورد.
در آن مراسم، جعفر مهدوی؛ از اعضای رهبری این جنبش در مورد لشکر فاطمیون (جنگجویان افغان مورد حمایت ایران در سوریه) صحبتهایی را ایراد کرد که بازهم در میان طیفی از جامعه و حامیان این جریان، نگرانی ایجاد کرد.
جنبش بعد از حمله خونین دهمزنگ توانست به سرعت مبالغ هنگفت کمکهای مالی را از سراسر جهان دریافت کند.
گزارشهایی وجود دارد که میان سران جنبش بعد از سرازیرشدن کمکهای مالی، شکافهای ژرفی بهوجود آمد و اینبار اختلاف بر سر تقسیم منابع مالی، حیات سیاسی جنبش روشنایی را در معرض تهدید قرار داد.
اکنون با گذشت نزدیک به سه سال، هسته رهبری جنبش در حال فروپاشی است. از سوی کسانی که در آن زمان جنبش را یک حرکت خودانگیخته مردمی میدانستند اکنون افشاگریهایی از حیف و میل کمکهای سرازیرشده صورت میگیرد.
اسنادی که به خبرگزاری افق رسیده، نشان میدهد که بخشی از رهبران جنبش از ۳۱ می تا سوم جون میلادی که برابر است با ۱۰ تا ۱۳ جوزای خورشیدی، در شهر سمرقند ازبکستان نشستی زیر نام «هماندیشی جنبش روشنایی» دارند.
در کارت دعوتی که به اشتراککنندگان این اجلاس فرستاده شده، آمدهاست که «این اجلاس با حضور ستادهای جنبش روشنایی از سراسر جهان بهمنظور تصمیمگیری برنامههای آینده جنبش روشنایی برگزار میگردد.»
در برنامه اصلی این نشست همچنین ذکر شدهاست:
گذشته و حال، چگونه تا به اینجا رسیدیم و بررسی وضعیت موجود.
و روز پایانی جلسه هم مختص آجندای طرحشده برای آینده جنبش است.
هرچند این اسناد نزدیک دوهفته قبل بهدست خبرگزاری افق رسیدهبود؛ اما ظاهرا بخشی از سران جنبش که از این نشست آگاهی نداشتهاند بهتازگی از آن باخبر شدهاند و دو روز پیش، اعلامیهای در این خصوص منشتر کردهاند که جنبش روشنایی هیچ برنامهای در سمرقند ندارد. در این اعلامیه آمدهاست که خاستگاه و پایگاه جنبش در افغانستان است و هیچ برنامهای در بیرون از کشور تنظیم نشدهاست.
این در حالی است برخی منابع در گفتگو با افق تایید میکنند که حدود ۲۰ نفر از اعضای جنبش روشنایی، ویزای ورود به ازبکستان را بهدست آوردهاند.
خبرگزاری افق طی تماسی که با احمد بهزاد؛ از عضای رهبری جنبش روشنایی داشت، او حاضر نشد در مورد چند و چون این نشست صحبت کند و گفت که در مورد این «نشست» بعدا صحبت خواهد کرد.
اعلامیهای که دو روز قبل از آدرس فیسبوک بخشی از رهبران جنبش منتشر شد، نشان میدهد که اعضای جنبش روشنایی به چند دسته تقسیم شدهاند.
جنبش روشنایی از آغاز ظهورش با شعارهای تند، دولت را به چالش کشید و ارگ را به صراحت متهم به اعمال “تبعیض سیستماتیک” و داشتن رویکرد قومی کرد. اکنون که نزدیک به سه سال از تشکیل جنبش روشنایی میگذرد تب و طاعون تبعیض و نابرابری و زیادهخواهی در میان اجتماعیترین جنبش کشور رخنه کرده و ضد تبعیضترین حرکت سیاسی و اجتماعی را هم درگیر کردهاست.
جنبش روشنایی از آغاز شکلگیریاش توانست در زمان اندکی خواستهها و مطالبات خود را بهصورت وسیع در میان مردم گسترش دهد و یکرشته تظاهرات را در ولایتهای مختلف بهراه اندازد.
بعد از آنکه در دوم اسد، تظاهرات جنبش در کابل مورد حمله خونین قرار گرفت، چرخ سرعت جنبش کند شد. بعد از آن سران جنبش با سفرهایی به مسکو و اروپا توانستند کمپاینی گسترده را در میان مهاجران راهاندازی کنند که از لایههای چرکین سیاست در افغانستان آگاهی خوبی نداشتند.
مردمی که امیدهایشان از رهبران سنتی هزاره قطع شدهبود ناچار بودند به دامان جنبش روشنایی پناه ببرند و سعی کنند با حمایتهای مالی، اقتصادی و اجتماعیشان جنبش را به حرکت درآورند.
جنبش توانست با تحریک مهاجرین در اروپا رهبران حکومتی را در سطح بینالمللی در مهمترین همایشهای مرتبط با افغانستان در پایتختهای کشورهای اروپایی به چالش کشید.
اکنون چه چیزی سبب شدهاست که رهبری جنبش که به ده نفر هم نمیرسیدند با بحران اعتماد و ناباوری مواجه شدهاست؟
لطیف نظری؛ کارشناس مسایل سیاسی معتقد است آنچه باعث شک و شکاف میان سران جنبش شدهاست برتریطلبی سران آن است.
بهباور آقای نظری، ضعف دیگری که دامن سران جنبش را گرفتهاست فقدان تجربه سیاسی و رهبری است که نهتنها باعث شده جنبش دچار بنبست استراتژیک شود؛ بلکه خودش عامل گسست اجتماعی شدهاست.
در ابتدا که جنبش در جوش و خروش بود رهبران سنتی و جوان هزاره همه در کنار هم ایستادهبودند؛ اتفاقی که میتوانست برای پیشبرد اهداف مهم آنها مؤثر و مفید واقع شود.
چندی نگذشت که رهبران سنتی راه شان را از این مجموعه جدا کردند. در آن زمان، جدایی رهبران سنتی هزاره از جنبش بهشدت به جایگاه آنها صدمه زد و جنبش و رهبران جوان و جویای نام و نان آن را در مقام بهتری قرار داد.
کارشناسان معتقد هستند که سران جنبش روشنایی، مدیران خوبی برای مهار بحران نبودند، حتی از جدایی رهبران سنتی از جمعشان استفاده مفیدی نبردند، وگرنه طرح عبور از رهبران سنتی هزاره را جنبش میتوانست بهخوبی مدیریت کند.
لطیف نظری معتقد است که سران جنبش نهتنها نتوانستند جنبش روشنایی را که در تاریخ افغانستان بیپیشینه بود مدیریت کنند که خود به عامل بنبست تاریخی جنبش تبدیل شدهاند.
آقای نظری معتقد است که سران جنبش که در تقابل با رهبران سنتی قرار داشتند و موجب به حاشیهراندن آنها و در اختیارگرفتن تحولات اجتماعی شدند در این زمینه نتوانستند کارنامهای قابل قبول را در اختیار هواداران جنبش قرار دهند؛ بلکه خود به عامل یک شکاف جدید در میان همنسلان خود تبدیل شدند.
اکنون نهتنها که رهبران سنتی هزاره به جایگاه و پایگاهی که در میان مردم داشتند برگشتهاند که رهبران جنبش نیز نسبت به همدیگر دچار شک و شکافهای شکنندهای شدهاند.
نزدیک سه سال از شکلگیری جنبش روشنایی میگذرد و رهبران آن نهتنها آبشان در یک جو نمیرود که چندپارچه شده و اختلافات شدیدی که بخش عظیم آن بر سر موضوعات مالی است، چتر محبوبیت اجتماعی آنها را برچیده و چشمانداز تاریکی را در برابر جنبش روشنایی قرار دادهاست.