پایان دوستم و سرنوشت مبهم رهبری ازبکها
بهنظر میرسد جنرال دوستم علیرغم تقلای گاه به گاهاش برای نشاندادن چهرهای مقتدر و پرنفوذ، پس از اتهام سنگین سوء رفتار جنسی با احمد ایشچی و تبعید به ترکیه، هرگز به شرایط عادی و ایدهآل بهعنوان رهبر بلامنازع جامعه ازبک بازنگشت. برای اثبات این برداشت، نشانههای فراوانی وجود دارد که یکی از آنها ظهور نسلی از فعالان مدعی رهبری ازبکها است؛ امری که تا پیش از تحولات اخیر در زندگی سیاسی جنرال دوستم، بیسابقه و از نظر امکان عملی، محال بود.
نظامالدین قیصاری؛ فرمانده پیشین محلی در فاریاب که از نزدیکان جنرال دوستم هم محسوب میشد و دستگیری خشن او از سوی دولت، در نهایت، زمینهساز بازگشت آقای دوستم از ترکیه به کابل شد، تازهترین چهرهای است که به صف مخالفان دوستم پیوسته و رهبری او را به چالش کشیدهاست.
او به انتقاد تند جنرال دوستم و سخنگوی جنبش واکنش نشان داده و دست به افشاگری علیه او زدهاست.
آقای قیصاری در متنی در فیسبوکاش نوشتهاست که که ۱۳ ماه میشود که در بند امنیت ملی است و هرروز بهخاطر نیرنگهای جنرال دوستم به بهانه رهایی از بند، از یک خانه به خانه دیگر منتقل میشود.
قیصاری مدعی شده که جنرال دوستم ۲۰ سال میشود که شخصیتهای مطرح را کنترل یا سرکوب میکند.
دوستم پیشتر گفتهبود که اگر او نباشد، معصوم استانکزی؛ رئیس امنیت ملی همین لوبیا را نیز به قیصاری نخواهد داد.
اما آقای قیصاری در پاسخ نوشتهاست: من بهخاطر ملت و مردم از هیچ نوع جانفشانی دریغ نکردهام؛ اما امروز نزد جنرال دوستم لوبیاخور شدم.
قیصاری افزوده که اکنون خرسند است که عصر بیداری ملت فرارسیده و بیداری ملت، خواب جنرال دوستم را پریشان کردهاست.
این بیداری قومی، ادعایی است که بسیاری از فعالان سیاسی ازبک که خواستار رهایی از اتوریته و هژمونی دوستم هستند، آن را مطرح میکنند. بهنظر میرسد ناکامی آقای دوستم در احراز سهم و جایگاه ازبکها در چارچوب دولت و اعطای جایگاهی شایسته به این کتله قومی در فرمول توزیع قدرت سیاسی، نقش مهمی در افول سلطه و اقتدار او در میان ازبکها داشتهاست.
آقای دوستم و نزدیکان او همچنان در بیانیههای رسمی و موضعگیریهای سیاسی، از او بهعنوان «معاون اول ریاست جمهوری» یاد میکنند؛ اما کرسی معاونت اول در دست راست آقای غنی، از ماهها پیش عملا خالی است و آقای دوستم حتی در نشستهای رسمی دولت هم نمیتواند حضور داشتهباشد.
افزون بر این، بهنظر میرسد که مخالفان سیاسی آقای دوستم، از جمله شماری از رقبای قدرتمند او در درون دولت افغانستان، موفق شدهاند، قدرت و هژمونی همیشگی آقای دوستم در رهبری جامعه قومی ازبک را به چالش بکشند. قد برافراشتن عناصری مانند قیصاری و… بدون حمایتهای سیاسی نیرومند از درون دولت، اگرچه ناممکن نیست؛ اما دشوار است. از سوی دیگر، ایجاد چنددستگی، هرج و مرج و آنارشی، سیاست دیرینه یک حلقه قومی قدرتمند در دولت برای تضعیف دیگر طیفهای قومی بودهاست. این الگویی است که پیشتر در مورد هزارهها، تاجیکها و حتی پشتونها نیز بهکار گرفتهشد و سودمند و اثربخش بود.
در خصوص جامعه قومی ازبک اما این مأموریت با دشواریهای بیشتری روبهرو بود؛ زیرا تا پیش از طرح پرونده رسوایی جنسی آقای دوستم و بهدنبال آن، عزل غیررسمی او از کرسی دولتی بهعنوان مردم شماره دوم ارگ ریاست جمهوری، او تنها رهبر بسیار محبوب و بلامنازع ازبکها بود و برخلاف سایر طیفهای قومی و شاید بربنیاد آنچه آقای قیصاری از آن بهعنوان کنترل و سرکوب ۲۰ ساله فعالان سیاسی از سوی آقای دوستم، یاد کرده، بهجز دوستم، رهبری ازبکها هیچ مدعی قدرتمند و قابل اعتنای دیگری نداشت.
شاید بههمین دلیل هم بود که شخص آقای دوستم، هزینه سنگینتری برای نفی اقتدار و هژمونیاش پرداخت کرد. بخشی از این هزینه البته بر دوش افرادی مانند آقای قیصاری بار شد که اکنون بنا به هر دلیلی، در برابر رهبر پیشین خود قرار گرفته و با استفاده از ضعف و استیصال او، در آشفتهبازار رهبری قومی ازبکها، از مدعیان جانشینی او محسوب میشود.
با اینحال به تعبیر آقای قیصاری در «عصر بیداری ملت» و فرارسیدن پایان اتوریته و اقتدار دوستم، نه قیصاری، نه ایشچی و نه هیچ عنصر مدعی دیگری توان رهبری بلامنازع ازبکها را نخواهد داشت و تنها سرنوشت قابل پیشبینی برای این عرصه، آنارشی، هرج و مرج و نفی و فروپاشی هرگونه اقتدار و اتوریته رهبری مرکزی خواهد بود. در این صورت، حلقه قومی دولتی، طغیانهای عصیانگرانه اقوام دیگر از جمله ازبکها را آسانتر مدیریت و مهار خواهد کرد.