اروپا، نخست‌وزیری جانسون و سندرم ترامپ

بوریس جانسون؛ نخست‌وزیر بریتانیا شد. او در اولین سخنرانی خود به عنوان نخست‌وزیر بریتانیا گفت می‌خواهد وضعیت این کشور را بهبود ببخشد و رهبری شایسته بریتانیا را ارائه کند.

آقای جانسون گفت: “بعد از سه سال به خود شک‌کردن بی‌مبنا وقت آن رسیده که برخوردمان را عوض کنیم. برای آینده‌ای پس از برگزیت باید نگاه‌مان به فرصت‌های پیش رو باشد، نه به تهدیدها.”

بوریس جانسون گفت مواضع «مرددها، بدبین‌ها و مایوس‌ها» اشتباه بوده‌است.

نخست‌وزیر جدید بریتانیا گفت کسانی که در توانایی بریتانیا برای عبور از مشکلاتش تردید دارند اشتباه می‌کنند، چرا که او «اعتماد به دموکراسی را احیا خواهد کرد».

آقای جانسون به واسطه سوابق‌اش و همین‌طور مواضع سرسختانه‌ای که درباره برگزیت ابراز کرده با مخالفت‌های زیادی حتی از میان بعضی نمایندگان هم‌حزبی خود روبرو بوده‌است.

جرمی کوربین؛ رهبر حزب کارگر بریتانیا گفته‌است که در فرصت مناسب استیضاح و رأی عدم اعتماد به بوریس جانسون را به جریان می‌اندازد.

با این حال، آنچه رخ داده، این است که اکنون آقای جانسون، نخست‌‌وزیر بریتانیا است؛ کسی که بسیاری از منتقدانش او را بدیل اروپایی ترامپ می‌دانند. حتما نه‌تنها به‌خاطر رنگ و مدل مو و ظاهرش؛ بلکه به‌دلیل اظهارات، موضع‌گیر‌ی‌ها، رویکردها، گاف‌ها، ادبیات کوچه‌بازاری، سیاست‌های عامه‌پسند، مواضع بحث‌برانگیز، سیاست‌های پوپولیستی، اظهارات نژادپرستانه و خیلی از مسایل دیگر.

وقتی آقای جانسون در دولت ترزا می، وزیر خارجه شد، بسیاری از ناظران مسایل اروپا، از او به‌عنوان یکی از بخت‌های اول نخست‌وزیری بریتانیا یاد می‌کردند. این‌ اما یک پیش‌بینی سیاسی ساده نبود؛ بلکه زنگ هشداری بود برای آینده لیبرال‌دموکراسی و سرایت سندرم واگیردار ترامپ به بزرگ‌ترین قدرت اروپایی.

اکنون این اتفاق افتاده و آقای جانسون، واقعا بر کرسی نخست‌وزیری بریتانیا تکیه زده‌است. حالا طرفداران اروپای واحد و متحد، تنها مأیوس نیستند؛ بلکه نگران هم هستند.

آن‌ها از این‌که بریتانیا دیگر به اروپا ملحق نخواهد شد، ناامید اند؛ اما فراتر از آن، نگران آینده لیبرالیسم، دموکراسی، آزادی‌های اساسی و مدنی، حقوق بشر و نفی نژادپرستی به‌مثابه شاخصه‌های ثابت و هویت‌بخش دموکراسی اروپایی هستند.

آقای جانسون نیز همانند همتای امریکایی‌اش مواضع بحث‌برانگیز کم نداشته‌است؛ از ارتباط جنسی رجب طیب اردوغان با یک بز در یک شعر هجوآمیز تا لبخندهای تربوزمانند سیاه‌پوستان!

ترامپ هم قویا متهم به نژادپرستی است که آخرین مورد آن، درباره ۴ نماینده زن کنگره امریکا اتفاق افتاد که او به‌ آن‌ها گفت به کشورهای‌شان بازگردند و به‌ دولت‌های «فاجعه» خودشان کمک کنند!

بنابراین، آیا یک ترامپ دیگر این‌بار در جانب دیگر اتحاد سنتی امریکا- بریتانیا روی کار آمده‌است؟

شاید هنوز برای داوری در این زمینه زود باشد؛ زیرا بریتانیا یک دموکراسی کهن و ریشه‌دار است. شاید تلاش‌های جرمی کوربین، نتیجه بدهد و جانسون دیرزمانی در سمت رهبری بریتانیا باقی نماند. شاید مخالفت‌های گسترده‌ سیاست‌مداران و حتی هم‌حزبی‌های او، فرصت ترامپ‌وارگی را از او بگیرد و اجازه ندهد که اروپا که به مهد دموکراسی و حقوق بشر، شهرت دارد، بازیچه سیاست‌های نژادپرستانه و رویکردهای عامه‌پسند یک سیاستمدار پوپولیست واقع شود؛ اما همه این‌ها در حد احتمال است. چیزی که در حال حاضر وجود دارد این است که آقای جانسون از طرفداران سرسخت خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا است و به‌نحوی رهبری‌کننده کارزار بزرگ برگزیت در آستانه همه‌پرسی تاریخی آن کشور برای خروج هم بود. بنابراین، نخست‌وزیری او یک پیامد اجتناب‌ناپذیر دارد: خروج سریع بریتانیا از اتحادیه اروپا و پایان رویای اروپای واحد و متحد. اما این بعید است که این تنها پیامد نخست‌وزیری او باشد.

به‌دنبال به‌قدرت رسیدن ترامپ در امریکا موجی از پوپولیزم، نژادپرستی، بیگانه‌هراسی، مهاجرت‌ستیزی و ملی‌گرایی افراطی، سراسر اروپا و غرب را فراگرفت.

ترامپ هم در مقاطعی از این جریان‌ها صریحا حمایت کرد. او حتی نسبت به نخست‌وزیری جانسون هم موضع مثبت دارد و اخیرا چندبار گفت که آن‌ها (انگلیسی‌ها) به‌زودی یک نخست‌وزیر جدید خواهند داشت و «این عالی است»!

به‌این ترتیب، آیا اروپا به سندرم ترامپ آلوده شده و آینده لیبرال‌دموکراسی در سایه جولان راست‌های افراطی، پوپولیست‌ها، نژادپرست‌ها، بیگانه‌ستیزها و ملی‌گرایان رادیکال با خطری جدی رو‌به‌رو است؟

این پرسشی است که ذهن بسیاری از منتقدان جانسون و ترامپ را درگیر کرده و ممکن است در روندهای انتخاباتی بعدی این اتحادیه، پاسخ روشن‌تری به آن داده‌شود.

مطالب مرتبط