طالبان صلح میکنند، آینده از آن داعش است؟
گفتگوهای صلح امریکا و طالبان، در روزها و حتی شاید ساعتهای آینده، نهایی شود. این بدان معناست که طالبان و امریکا پس از ۱۹ سال جنگ، اکنون بیش از هر زمان دیگری به یک توافق صلح نزدیک شدهاند؛ صلحی که البته به جز دوطرف اصلی آن یعنی امریکا و طالبان، برای سایر طرفها و جوانب ذیدخل – و نه لزوما ذینفع- طعم یکسانی ندارد. یکی از طرفهایی که از این صلح خوشنود نخواهد شد، بدنه اصلی گروه طالبان شامل پیادهنظام، فرماندهان تندرو و رهبران جنگافروز و رادیکال آن گروه است.
سفیر روسیه در کابل اخیرا در گفتگو با یک رسانه محلی، هشدار داد که صلح امریکا و طالبان ممکن است از سوی بخشی از گروه طالبان مورد پذیرش قرار نگیرد.
پرسش این است که آیا امریکا این نکته را درک نمیکند یا میداند و برای مدیریت درست آن در مسیری مطمئن، برنامه دارد؟
اگر امریکا نداند که بدنه اصلی طالبان را چه نیروهایی تشکیل میدهند پس در ماهیت صلح با آن گروه، دچار یک اشتباه استژاتژیک شدهاست؛ اما این احتمال بسیار بعید و دور از ذهن است. امریکا میداند که بخش اصلی طالبان که ماشین جنگی آن گروه را تشکیل میدهد، صلح و پیامدهای آن شامل خلع سلاح، آتشبس و ترک مخاصمه را برنمیتابد و بهسادگی با آن کنار نخواهد آمد.
بنابراین، واشنگتن ناگزیر است در کنار پیشبرد رایزنیهای صلح با رهبران طالبان، برای مهار و مدیریت خشونت و افراطگرایی ذاتی پیادهنظام و گروهی از رهبران و فرماندهان تندرو و رادیکال آن گروه، برنامه جنبی دیگری داشتهباشد.
البته تاکنون مشخص نیست که اصولا خلع سلاح طالبان نیز بخشی از پیامدهای وضعی یا اصلی توافق صلح خواهد بود یا نه. تأکید امریکا بر این شرط که طالبان باید تضمین دهند که پس از توافق صلح، ارتباط خود با گروههای تروریستی را قطع میکنند و اجازه نمیدهند که افغانستان بار دیگر به لانه امن تروریستها و سکوی حمله به کشورهای دیگر تبدیل نمیشود، این تردید را تقویت میکند؛ زیرا نمیتوان از یکسو از طالبان انتظار داشت که به نیابت از امریکا با «تروریزم» مبارزه کنند و از سوی دیگر، هزاران جنگجوی آن گروه را خلع سلاح کرد. بر این اساس، آیا امریکا سرگرم رسیدن به یک توافق صلح مسلحانه با طالبان است؟ اگر پاسخ، مثبت باشد، پس هیچ تغییری در شرایط جنگ بعد از توافق صلح ایجاد نخواهد شد و طالبان علیرغم صلح با امریکا همچنان به جنگ ادامه خواهند داد.
اما اگر از پیامدهای صلح، آنگونه که وانمود میشود، توقف ماشین جنگی آن گروه باشد، پس سازوکار و برنامهای که بتواند رویکرد خشن دهها هزار عنصر جنگافروز طالبان را اشباع یا مهار و مدیریت کند، چیست؟
داعش و طالبان، نماینده دو خوانش متفاوت، متعارض و چهبسا متخاصم از دین هستند. رهبران و جنگجویان طالبان، اغلب باورمند به اسلام حنفی اند و علیرغم ارتباط با القاعده، در مقایسه با داعش، میانه مناسبی با وهابیت و سلفیگری ندارند. در برابر، داعش یک گروه وهابی است و معتقد به قرائت تندروانه رهبران وهابیت از اسلام میباشد. دلیل درگیریهای مستقیم و مرگبار طالبان و داعش در مناطق مورد مناقشه آنان در افغانستان نیز پیش از آنکه جنگ قدرت میان دو جریان تروریستی برای سلطه بر سرزمین و توسعه جغرافیا باشد، بیانگر تقابل ایدئولوژیک دو جریان فکری و فرقهای است.
با اینهمه برای اغلب نیروهای جنگی طالبان که قادر به آنالیز نحلههای مختلف فکری و ایدئولوژیک و تفاوت و تعارض آنها نیستند و تمام درکشان از دین به «جهاد علیه کفار و مشرکین» خلاصه میشود، جدا شدن از طالبان و پیوستن به داعش، بهمعنای «ارتداد» نیست؛ بلکه ادامه یک رسالت مقدس دینی برای نیل به «درجه رفیع شهادت» است. این مهم بهویژه با توجه به قدرت تبلیغاتی داعش و نیز حمایت سازمانیافته برخی قدرتهای بزرگ در منطقه و فرامنطقه از پروژه داعشیسازی افغانستان، بهسادگی امکانپذیر خواهد بود.
بنابراین، هشدار سفیر روسیه درباره احتمال عدم پذیرش توافق صلح با امریکا از سوی بخشی از گروه طالبان، بیانگر یک هشدار ضمنی دیگر یعنی قدرتگیری چشمگیر داعش است.
با این حساب، اگر طالبان واقعا به صلح بازگردند و در نتیجه، ماشین جنگی آن گروه، معطل و متوقف شود، بیتردید آینده از آن داعش خواهد بود.
نکته قابل تأمل اینکه تأکید معنادار دونالد ترامپ بر لزوم حفظ حضور استخباراتی امریکا در افغانستان حتی پس از توافق صلح با طالبان هم بهمعنای آن است که در پی صلح با طالبان، مأموریت امریکا در افغانستان پایان نمییابد؛ بلکه بهانه داعش – بهانهای که روز به روز در حال بزرگتر شدن است- ادامه حضور امریکا را توجیهپذیر میسازد و حضور استخباراتی امریکا همان چیزی است که مدیریت عناصر رادیکال طالبان و توجیه آنها به سمت نیروی جهنمی و مخوفی بهنام داعش، شدیدا به آن نیاز دارد.