حبیبالله کلکانی؛ عیاری آزادیخواه یا شورشی مانع تجدد؟
حبیبالله کلکانی از شاهان تاجیکتباری دانسته میشود که پس از ایستادگی در برابر حکومت امانالله خان، در ۱۳۰۷ خورشیدی به قدرت رسید و سلسله سلطنت قومی را در مقطعی از تاریخ معاصر افغانستان از هم گسست. حکومت او بیش از ۹ ماه دوام نکرد و پس از به قدرترسیدن نادرشاه، با وجود تعهد و پیمان، با جمعی از همراهانش بهدستور شاه کشته شدند.
دیدگاهها و داوریها درباره کارنامه و میراث سیاسی حبیبالله کلکانی در افغانستان بهشدت محل بحث و نزاع است. هوادارانش از او بهعنوان «خادم دین رسولالله»، عیاری آزادیخواه و برهمزننده نظم سلطنتی سلسلههای خاندانی و قومی حاکم بر افغانستان یاد میکنند و او را مورد ستایش قرار میدهند؛ اما منتقدانش او را روستازادهای بیسواد میدانند که از «راهزنی» و شورشگری به پادشاهی رسید و مانع از برنامههای تجددطلبانه امانالله خان شد.
زندگی
حبیبالله کلکانی، فرزند عبدالرحمان در روستای کلکان در ۳۰ کلومتری شمال کابل در بخش کوهدامن زندگی میکرد. حرفه پدرش بهخصوص در زمان جنگ افغان – انگلیس، آبرسانی گفته میشود، به همین دلیل از او بهنام «بچه سقا» یاد شدهاست. برخی از مورخان، حبیبالله کلکانی را شخص «عیار» میخوانند که با مردم رفتار نیکویی داشتهاست.
از رهزنی تا رهبری
حمید مبارز؛ پژوهشگر و تاریخنگار به خبرگزاری افق میگوید، حبیب الله کلکانی شخصی بیسواد بود؛ اما یک آدم پرکار و قانع بود که در وزارت دفاع (حربیه) آن وقت، در قطعه نمونه بهعنوان نظامی فعالیت میکرد.
این مورخ میگوید، پس از بیاعتنایی وزارت حربیه در برابر حبیبالله کلکانی در پیوند به گرفتن سلاح چند رهزن که در مسیر شمالی راه حبیبالله کلکانی را سد کردهبودند، این شخص از کار در وزارت دفاع وقت دست کشید و دست به رهگیری میزد.
به گفته آقای مبارز، حبیبالله پس از بازگشت به کابل عملیات خود را برای سرنگونی شاه امانالله گسترش داد؛ اما طولی نکشید که جنگجویان حبیبالله به نزدیکی پایتخت رسیدند و بعد از جنگ و درگیری، سرانجام حکومت کابل را تصرف کردند.
بهگفته این پژوهشگر تاریخ، حبیبالله در اولین اقدام خود قانون اساسی را لغو کرد، مکاتب دولتی را بست و خواستار اعمال قوانین شرعی شد.
با مردم و برای مردم
با وجودی که دوران حکومت حبیبالله کلکانی کوتاه بود؛ اما برخی آگاهان میگویند که تمام این دوره در جنگ و کشمکش گذشت، به همین دلیل تغییرات چندانی را نمیتوان در جریان حکومت آن برشمرد.
عبدالحفیظ منصور؛ آگاه مسایل فرهنگی به خبرگزاری افق میگوید که حبیبالله کلکانی برخاسته از یک فرهنگ عقبمانده روستایی بود و آگاهی چندانی هم نسبت به سیاست و جهان نداشت، از حکومت مدرن هم چیزی نمیدانست؛ اما با مردم بود و برای رسیدگی به مشکلات مردم تلاش میکرد.
روستازادهای علیه خاندان قدرت
هارون معترف؛ فعال مدنی به خبرگزاری افق میگوید، حکومت حبیبالله خان یک نقطه عطف در تاریخ بود؛ چون نخستینبار بود که یک روستازاده، سلسله حکومت خاندانی را درهمشکست و با حمایت مردم به قدرت رسید. در حالیکه بهباور او، حکومت تنها به اشراف و یک سلسله خانوادگی محدود شدهبود و همچنین افرادی به قدرت میرسیدند که تایید قدرتهای جهان را داشتند.
هرچند آقای معترف، زمان حکومت حبیبالله کلکانی را محدود میداند؛ اما میگوید که در دوران حکومت حبیبالله زمینه رشد تعلیمی و توسعه فراهم نشد؛ چون آن را زیر فشار قومی قرار دادند.
فروپاشی ساختارها
برخی آگاهان مسایل سیاسی و تاریخی میگویند که دوره حبیبالله خان کلکانی را نمیتوان یک «حکومت» نام گذاشت. احمد شاهین؛ کارشناس سیاسی به خبرگزاری افق میگوید، از حبیبالله کلکانی در یک دوره معین بحران بهعنوان یک مهره استفاده شد؛ بدون اینکه خودش با توجه به عیاری و خصوصیاتی که داشت، آگاه باشد. به همین سبب، مجموعه ساختارها بهشمول اردو که در دوره امانالله خان بهوجود آمدهبود، از هم پاشید، قوانین از بین رفت تا اینکه در دوره نادرخان دوباره بازسازی شد.
این آگاه سیاسی میگوید، در دوره کوتاه حبیبالله ساختارها فروپاشید، حاکمیت دولتی بر سراسر کشور حاکم نبود، فقر زیاد شد، مکاتب دخترانه بسته شدند و تمام ارکانی که دولت را میتواند معرفی کند در دوره او از بین رفت. به گفته او، حبیبالله یک استراتژی برای بهبود وضعیت زندگی مردم و کشور هم نداشت، چون سواد کافی نداشت. بیشتر آلت دست قرار گرفت و تغییر درستی در زندگی مردم بهوجود نیامد.
خاکسپاری دوباره شاه بیآرامگاه
سه سال پیش، پس از ۸۹ سال از درگذشت حبیبالله کلکانی، گروهی از هواخواهانش جسد او و همراهانش را در تپه شهرآرای کابل دفن کردند؛ اما افراد عبدالرشید دوستم با دفن حبیبالله کلکانی در تپه شهرآرا مخالفت کردند. آنها ادعا داشتند که تپه شهرآرا مربوط به میراث فرهنگی قوم ازبک است. مراسم به خشونت کشیده شد و حداقل ۴ نفر کشته و زخمی شدند؛ اما سرانجام دوطرف موافقت کردند.
اکنون اما برخی از طرفداران خاکسپاری دوباره حبیبالله کلکانی میگویند که او بهعنوان یک شاه افغانستان حق این را داشت که مزار داشته باشد.
حفیظ منصور درباره دفن دوباره او میگوید، حبیبالله کلکانی به شکلی فجیع کشته شد و در یک گور دسته جمعی دفن شدهبود، نیاز بود که این شخص دوباره تدفین شود.
آقای منصور میگوید، خیلیها در تلاش بودند که بخشی از تاریخ افغانستان را حذف کنند؛ اما مردم تلاش کردند که این بخش تاریخ را زنده کنند.
بهباور او ایجاب میکرد که دولت برای حبیبالله کلکانی یک قبر در نظر میگرفت، همانطور که شاهان دیگر داشتهاند؛ اما به گفته او، دولت در این زمینه توجه نکرد، به همین دلیل شماری از مردم دست بهکار شدند.
اگرچه بهباور منتقدان، سه سال پس از خاکسپاری دوباره، کار چشمگیر دیگری برای تکریم حبیبالله از سوی هواداران او انجام نشده؛ اما طرفدارانش میگویند که بعد از خاکسپاری دوباره او تلاشهای زیادی در قسمت شناسایی شخصیت و کارنامههای وی صورت گرفتهاست که تلاش برای تنظیم و انتشار سلسله مقالات و نوشتههایی برای حبیباللهشناسی، اصلاحات تاریخی و شناساندن چهره واقعی او بخشی از این تلاشهاست.
اینکه در این مقالات درباره پیامدهای قیام و دولت مستعجل حبیبالله و میراث سیاسی و تاریخی او چه نوشته شده، مشخص نیست؛ اما به نظر میرسد که شخصیت، سلطنت، سواد و کارنامه سیاسی او همچنان از مسایل مورد مناقشه و بحثبرانگیز در تاریخ معاصر افغانستان خواهد بود.