امریکا و القاعده؛ جنگ با دشمن فرضی؟

۱۸ سال از حملات ۱۱ سپتامبر امریکا می‌گذرد؛ اما هنوز ابهام‌های بسیار بدیهی و پیش‌ پا افتاده درباره این رویداد، رمزگشایی و راززدایی نشده‌است؛ به‌گونه‌ای که دیگر تقریبا محرز است که اراده‌ای قدرتمند وجود دارد تا اجازه ندهد این صندوقچه اسرار به ‌روی همگان گشوده شود و افکار عمومی افغانستان و جهان بداند قدرتی که در آن روز تاریک و تلخ، اقتدار و هژمونی امریکا را به‌ چالش کشید و دو نماد ثروت و قدرت غرب و امریکا را آماج قرار داد، چه بود و چگونه قادر به خلق آن فاجعه عظیم گشت.

همزمان با فرارسیدن هجدهمین سالگرد حمله منسوب به القاعده به برج‌های دوگانه نیویارک و ساختمان وزارت دفاع امریکا در یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱، ایمن الظواهری؛ رهبر این گروه از مسلمانان خواست که اهداف نظامی امریکا، اروپا، اسراییل و روسیه را هدف قرار دهند.

رهبر القاعده در یک ویدیوی ۳۳ دقیقه‌ای که از سوی گروه رسانه‌ای «سحاب» پخش شده، گفته‌است: «اگر شما جهاد می‌خواهید تنها روی اهداف نظامی تمرکز کنید، نیروهای امریکایی در تمام دنیا حضور دارند از غرب تا به شرق.»

او افزوده کشورهای اسلامی توسط پایگاه‌های امریکایی که منبع گسترش فساد اند، احاطه شده‌اند.

ایمن الظواهری پس از مرگ اسامه بن لادن، رهبری شبکه القاعده را برعهده گرفت؛ اما همان‌گونه که انتظار می‌رفت رهبری او نه قدرت عریان القاعده به‌عنوان خشن‌ترین چهره «تروریزم»‌ در زمان خود را به نمایش گذاشت و نه توانست به معماهای مربوط به رویداد ۱۱ سپتامبر، پاسخ‌های مسؤولانه و قناعت‌بخش ارائه کند؛ گویی القاعده، صحنه‌سازی شد تا مأموریت ۱۱ سپتامبر به‌درستی انجام شود. 

بیانیه‌های مناسبتی رهبران القاعده به‌ویژه در سالگرد حملات ۱۱ سپتامبر هم به‌اندازه‌ای سرشار از تکرار و کلیشه‌ است که دیگر هیچ واکنشی را برنمی‌انگیزد و فراتر از روز انتشار، قادر به ایجاد یک موج کوچک رسانه‌ای و تبلیغاتی هم نیست.

مرگ اسامه بن لادن نیز که در آن زمان به باراک اوباما کمک کرد تا آرای طیف وسیعی از امریکایی‌ها را در انتخابات ریاست جمهوری به‌نفع خود مصادره کند، زوایای رمزآلود و ابعاد تاریک رویداد ۱۱ سپتامبر را آشکار نکرد.

مرگ بن‌ لادن به‌عنوان کسی که خود یک معمای پیچیده بود، به یک معمای تازه تبدیل شد و روایت رسمی سرویس‌های جاسوسی و اطلاعاتی امریکا از آن رویداد، با تولد پرسش‌های جدید، قویا به چالش کشیده‌ شد. این‌که جسد او شبانه به دریا افکنده شد و حتی یک عکس یا فیلم کوتاه نیز پس از مرگ‌اش ارائه نگردید، بر دامنه تردیدها درباره صحت و صداقت آن ادعا افزود و کل سناریو را زیر سؤال برد.

اما این ابهام‌ها و تردیدها و پرسش‌ها تنها به شخص اسامه، محدود نمی‌شود؛ بلکه سراسر شبکه‌ای را فراگرفته که مسؤول آُفرینش فاجعه ۱۱ سپتامبر خوانده می‌شود.

نکته مهمی که در این زمینه وجود دارد این است که پس از آن رویداد مهیب و مرگبار، امریکا مبارزه‌ای کوبنده و نابودگر را علیه القاعده آغاز نکرد. حمله بر افغانستان، پیش از آن‌که واکنشی به اقدام متهورانه القاعده در حمله به نمادهای ثروت و قدرت ایالات متحده باشد، برنامه‌ای از پیش تنظیم‌شده بود که باید به این بهانه به‌سرعت به اجرا درمی‌آمد. طالبان و متحد کلیدی آن القاعده نیز در پی این حمله، به‌گونه‌ای منهدم و متلاشی نشدند که دست‌کم به‌لحاظ حیثیتی نشانگر قدرت برتر امریکا در جهان باشد. به‌ همین دلیل، طالبان به‌سرعت بازگشتند، تجدید سازمان دادند و امروزه در کمال شگفتی بیش از ۷۰ درصد خاک افغانستان را کنترل می‌کنند.

درباره القاعده و سرنوشت آن پس از ۱۱ سپتامبر نیز بهتر است به روایتی از حامد کرزی؛ کسی که ۱۳ سال رییس دولت افغانستان بود، توجه کنیم. او القاعده را یک «افسانه» می‌خواند و نسبت به نقش این سازمان در انجام حملات ۱۱ سپتامبر نیز ابراز تردید می‌کند.

کرزی در این باره گفته‌است: ‌»اصلا نمی‌‌دانم که چنین گروهی وجود داشته باشد. من آن‌ها را ندیدم و درباره آن‌ها گزارشی هم دریافت نکردم. همچنین گزارشی درباره فعالیت آن‌ها در افغانستان دریافت نکردم. القاعده در افغانستان برای من یک افسانه است. آن‌ها اصلا وجود ندارند.»

حتی اگر اظهارات کرزی را نادیده بگیریم، واقعیت این است که بربنیاد آنچه پس از حملات ۱۱ سپتامبر و در پی تهاجم نظامی امریکا و هم‌پیمانانش در افغانستان، رخ داد، القاعده و طالبان، تنها به‌عنوان دشمنان فرضی امریکا عمل کردند؛ آدمک‌هایی که برای یک رزمایش نظامی، آماج قرار می‌گیرند، نه می‌میرند و نه زنده می‌مانند و این بازی تا زمانی ادامه می‌یابد که امریکا و هم‌پیمانانش برای انجام رزمایش‌های بیشتر برای محک‌زدن قدرت خود و توسعه هژمونی و سلطه خویش بر کشورهای هدف به‌ آنان نیاز داشته‌باشند.

مطالب مرتبط