از امید به صلح تا نگرانی از چشم‌انداز پساصلح

قدرت‌های بزرگ منطقه و جهان هریک تلاش می‌کنند سهمی در روند صلح افغانستان ایفا کنند. روسیه و چین، از نشست‌های مهمی میزبانی می‌کنند که انتظار می‌رود مسیر استقرار صلح در افغانستان را تسهیل کند. امریکا هم بار دیگر تقلا برای جلب حمایت شرکای خود در زمینه صلح با طالبان را آغاز کرده‌است.

کشورهای همسایه افغانستان، هم از راه تلاش برای شرکت در نشست‌های بین‌المللی درباره صلح افغانستان و هم از طریق برقراری ارتباطات و تماس‌های تنگاتنگ
و مستمر با طالبان می‌خواهند از قافله عقب نمانند و در آن، نقش بازی کنند.

در این میان، در محور و مدار همه این تلاش‌ها طالبان قرار دارند؛ گروهی که گفته می‌شود بیش از نیمی از خاک افغانستان را کنترل می‌کند و بیش از هر نیروی مسلح ضد دولتی دیگر، در میدان‌های نبرد حضور دارد و عامل اصلی جنگ جاری در افغانستان، قلمداد می‌شود.

بسیاری شاید تصور می‌کنند که صلح با طالبان، برای استقرار ثبات در افغانستان، یک راه حل معجزه‌آسا و افسونگر خواهد بود. به نظر می‌رسد که آن‌ها در این زمینه تا حدود زیادی محق اند. طالبان همان گروهی است که عامل مرگ بخش عظیم غیر نظامیان دانسته می‌شود و اگر جنگ افغانستان، دوطرف شناخته‌شده داشته‌باشد، یک‌طرف آن، طالبان هستند؛ اما این همه ماجرا نیست. 

طالبان تفنگهایشان را دوست دارند

یک نگرانی اصلی و مهم این است که سرنوشت هزاران ملیشه مسلح طالبان در چارچوب صلح با آن گروه چه خواهد شد.

در حال حاضر، همه تأکیدها بر این امر استوار است که طالبان باید برای نشان‌دادن تعهد واقعی خود به صلح، آتش‌بس کنند، کشتار غیر نظامیان را متوقف سازند و به خشونت به مثابه ابزاری برای کسب امتیاز در میز صلح پایان دهند. خواسته منصفانه و معقولی است؛ اما طالبان حتی اگر آتش‌بس را هم بپذیرند، این امر به معنای خلع سلاح نیست.

تصور می‌شود که طالبان، تفنگ‌های‌شان را دوست دارند. آنچه آن‌ها را در محور نگاه‌ها قرار داده، همین تفنگ‌های‌شان است. آن‌ها اگر تفنگ‌های‌شان را بر زمین بگذارند، دیگر وجود خارجی ندارند. طالبان یک قدرت سیاسی غیرقابل انکار نیست؛ بلکه یک نیروی نظامی خشونت‌گرا است که قدرت‌اش را از تفنگ‌اش می‌گیرد.

با این حساب، طالبان «مسلح» یک چالش جدی در مسیر صلح است و صلح مسلح هم از دید خیلی از گروه‌های ضد طالبان، اساسا صلح نیست.

حقانی، داعش و دیگران

نگرانی دیگر که بر چشم‌انداز پساصلح، سایه می‌اندازد، حضور نیروهای تروریستی مخوف و خشنی مانند شبکه حقانی، داعش، بقایای القاعده و چندین گروه تروریستی دیگر است. 

در حال حاضر، هیچ‌کس نمی‌داند که آیا صلح با طالبان چگونه می‌تواند این گروه‌ها را زمین‌گیر کند. 

یکی از تعهداتی که قرار بود طالبان در قبال صلح با امریکا بدهند، جلوگیری از تبدیل افغانستان به بستر تروریزم بین‌المللی و حمله از خاک این کشور علیه کشورهای دیگر بود. بر این اساس، آیا قرار است مسؤولیت «مبارزه با تروریزم» پس از صلح، به طالبان سپرده شود؟ آیا طالبان به عنوان گروهی که خود در لیست گروه‌های «تروریستی» قرار دارد، متعهد به «مبارزه با تروریزم» خواهد بود؟ این تردید به‌ویژه درباره شبکه حقانی و القاعده، جدی است؛ زیرا آن‌ها هنوزهم از متحدان استراتژیک طالبان هستند. اخیرا رهبر القاعده برای شبه قاره هند در موسی قلعه هلمند کشته شد. موسی‌ فلعه از مراکز مهم طالبان در جنوب محسوب می‌شود.

داعش هم روز به روز در حال گسترش دامنه سلطه و نفوذ خود در افغانستان است. کشورهایی مانند روسیه، بارها نگرانی خود را از این امر، ابراز داشته و نسبت به نفوذ داعش به شمال افغانستان و هسته‌گذاری فعالانه آن در امتداد مرز با جمهوری‌های آسیای میانه هشدار داده‌است. اخیرا شش کشور آسیای میانه در قالب پیمان امنیت جمعی، یک مانور نظامی مشترک در مرزهای شمالی افغانستان، راه‌اندازی کردند؛ حرکتی معنادار و در راستای آمادگی روسیه و هم‌پیمانان منطقه‌ای‌اش برای مبارزه با خطر بالقوه داعش.

آن‌چه به این نگرانی دامن می‌زند، سیاست دوگانه و مبهم غرب در قبال پروژه داعش است. هلیکوپترهای «ناشناس» به نیروهای داعش در نقاط دنج و دوردست افغانستان «کمک‌های غیبی» می‌رسانند و در سایه حضور نظامی و جاسوسی امریکا و ناتو، هیچ‌کس در این خصوص، پاسخ‌گو نیست، صدها خانواده داعشی از ملیت‌های مختلف به‌طور معجزه‌آسایی در نقاط ناامن افغانستان، جا‌به‌جا می‌شوند و هیچ‌کس نمی‌داند که آن‌ها چه‌گونه و به‌وسیله چه کسانی به آن‌جا منتقل شده‌اند. روسیه هم نسبت به سیاست غرب در این زمینه، مشکوک است.

این مسایل حتی این پرسش را پیش کشیده که آیا پس از صلح با طالبان، مأموریت ادامه حیات تروریزم در افغانستان بر دوش داعش بار خواهد شد؟!

مطالب مرتبط