تقابل غنی و عبدالله؛ سلاخی اخلاق در قربانگاه قدرت

پنج کار مشترک در یک حکومت ائتلافی آن‌هم در شرایطی که هیچ نقطه مشترکی در عقبه سیاسی، برنامه مدیریتی، تحصیلات و سوابق و کارنامه و حتی شخصیت فردی دوطرف وجود ندارد، هنری است که تنها اشرف‌غنی و عبدالله؛ رهبران حکومت وحدت ملی افغانستان از آن برخوردار اند. آن‌ها در حالی که در انتخابات ریاست جمهوری، رقیب همدیگر بودند، در نتیجه افسون امریکایی جان کری؛ وزیر خارجه اسبق ایالات متحده، رهبری دوگانه حکومتی یگانه را عهده‌دار شدند.blank

اشرف‌غنی و عبدالله اما در طول این سال‌ها هرگز همسو نبودند. آن‌‌ها حتی در برنامه‌ریزی سفرهای خارجی‌شان نیز دچار اختلاف بودند. در بعضی از نشست‌های مهم که قادر به توافق برای شرکت یکی از دوطرف نمی‌شدند، به‌ناگزیر هردو شرکت می‌کردند.

عزل و نصب مهره‌ها، تقسیم صلاحیت‌ها و تصمیم‌گیری درباره مسایل مهم ملی، از پایه‌های ثابت اختلاف‌های عمیق و پایدار دو رهبر در طول پنج سال گذشته بود که در آخرین مورد، با کناره‌گیری صلاح‌الدین ربانی؛ مهره منصوب‌شده توسط عبدالله و جابه‌جایی عناصر وابسته به اشرف‌غنی در این وزارت، بار دیگر رخ نشان داد.

با این حال، پنج سال کار مشترک در اوج اختلاف، به جز افسون امریکایی جان کری، هنری بود که به مدد اکسیر اعجازگر قدرت، فراهم شده‌بود.

در واقع منافع مشترک، اجازه نمی‌داد تا دوطرف به‌ اندازه‌ای بر مواضع‌ اختلافی‌شان برای مغلوب‌کردن رقیب، پافشاری کنند که همه‌چیز خراب شود و در نتیجه، منافع هردو زایل گردد.

این امر سبب می‌شد تا هردو سوی این جبهه، اصول نانوشته‌ای را در تقابل‌شان در نظر بگیرند. آن‌ها هیچ‌گاه به اندازه‌ای همدیگر را تخریب نکردند تا وضعیت به‌ مرحله‌ای بحرانی و خطرناک برسد. البته تا زمانی که دولت باراک اوباما در واشنگتن، بر سر قدرت بود و جان کری به عنوان وزیر خارجه آن کشور کار می‌کرد، واشنگتن ابعاد و دامنه اختلافات غیرقابل حل دو رقیب آشتی‌ناپذیر را به‌گونه‌ای مدیریت می‌کرد که حکومت ائتلافی و عمیقا اختلافی وحدت ملی به‌طور کامل فرونپاشد؛ اما پس از آن، ظاهرا دوطرف به این نکته پی بردند که اگر بقای خود در قدرت را می‌‌خواهند باید کار ائتلافی در اوج اختلاف را یاد بگیرند و به برخی اصول غیر رسمی و نانوشته احترام بگزارند. به‌ همین دلیل هم بود که در شماری از موارد که حیات و بقای حکومت ائتلافی آن‌ها به خطر می‌افتاد، هردو چهره رقیب به‌طور غیر قابل باوری در کنار همدیگر قرار می‌گرفتند و در هیأت دو متحد ظاهر می‌شدند. به‌گونه مشخص، این رویداد در زمینه ایستادگی آن‌ها در مقابل انتقادهای حامد کرزی؛ رییس جمهوری پیشین و اطرافیان او از کارکرد حکومت وحدت ملی رخ می‌نمود.

با این‌همه، اکنون که تاریخ مصرف حکومت حیرت‌آور ساخته جان کری رو به پایان است، به‌ نظر می‌رسد اصول اخلاقی کار مشترک دو رقیب نیز فرومی‌ریزد و مرزهای احترام یکی یکی درهم می‌شکند.

یکی از نمونه‌های آن، موضع‌گیری‌ اخیر عبدالله عبدالله علیه اشرف‌غنی است.

آقای عبدالله گفته‌است که آقای غنی ثابت کرده که فردی نفاق‌افگن و منافق است.

او این سخنان را در مصاحبه‌ای با خبرگزاری فرانسه بیان کرده که روز سه‌شنبه، ۱۴ عقرب منتشر شد. او افزوده که اشرف‌غنی در مدت ریاست جمهوری‌اش به هیچیک از وعده‌هایش عمل نکرده‌است.

به گفته او، آقای غنی وعده داده‌بود فساد را افغانستان ریشه‌کن ‌کند؛ اما به این وعده خود عمل نکرد.

عبدالله عبدالله همچنین غنی را متهم کرده که به‌جای صلح برای بقای خود در قدرت تلاش می‌کند.

این در حالی است که ریاست جمهوری هفته گذشته یک طرح هفت ماده‌ای را برای صلح ارائه کرد؛ طرحی که از نظر عبدالله «فهرست آرزوهاست تا طرح صلح».

او افزوده‌است: «هیچ‌کس این طرح را جدی نمی‌گیرد، نه مردم افغانستان و نه هیچ‌کس دیگر.»

اظهارات پیشین عبدالله عبدالله در باره این طرح با واکنش تند ارگ ریاست جمهوری روبه‌رو شده بود. سخنگوی ریاست جمهوری این اظهارات را «داوری ضعیف سیاسی» آقای عبدالله خوانده بود.

حملات لفظی تازه و کم‌سابقه آقای عبدالله علیه آقای غنی و پاسخ سریع و صریح ارگ ریاست جمهوری به آن، نشان می‌دهد که دیگر هیچ‌یک از دوطرف این دعوای پنج‌ساله، خود را ملزم به رعایت اصول نانوشته حاکم بر کار مشترک نمی‌دانند. آن‌ها دیگر حتی بدیهی‌ترین مبانی اخلاقی احترام و رفتار انسانی مبتنی بر سنت افغانی را هم رعایت نمی‌کنند. با وقاحت همدیگر را به سخره می‌گیرند، با استفاده از زننده‌ترین تعابیر در برابر یکدیگر موضع می‌گیرند، رقیب را آشکارا تحقیر می‌کنند، بی‌محابا اتهام می‌بندند و سعی دارند بار سنگین مسؤولیت ناکارآمدی‌، فساد، قوم‌گرایی، سوء مدیریت و بحران‌های ویرانگر پنج ساله را بر دوش یکدیگر بار کنند و با تخطئه جانب مقابل، خود را تبرئه کنند.

پرسش این است که چرا پس از پنج سال کار مشترک در اوج اختلاف و ناسازگاری در همه ابعاد، اکنون این اتفاق رخ می‌دهد، پرده‌ها دریده می‌شود و اعتبار اصول مورد احترام، رنگ می‌بازد؟

پاسخ، کوتاه و روشن است: مناسبات قدرت. دوطرف دیگر هیچ آینده‌ای برای بقای کار مشترک در دستگاه قدرت، قایل نیستند و می‌دانند که با اعلام نتایج انتخابات، دیگر نمی‌توانند در کنار همدیگر بازهم حکومت ائتلافی تشکیل دهند. بنابراین، در آخرین روزهای عمر حکومت ائتلافی مستقر، می‌خواهند بگویند هر آنچه را در طول این سال‌ها به‌خاطر حفظ قدرت و بقای منفعت‌شان نگفتند.

مطالب مرتبط