سرنوشت صلح در جنگ قدرت کرزی و احمدزی

نزاع کرزی و احمدزی ریشه‌ای نیرومند در تنش‌های دیرینه‌ قبایل بزرگ و پرنفوذ حوالی جنوب دارد و تنها به رویارویی‌ رهبران پیشین و کنونی افغانستان محدود نمی‌شود. به بیان بهتر، اشرف‌غنی و حامد کرزی، اگرچه اکنون به‌دلیل داشتن رویکردهای متضاد در فهم مناسبات قدرت، رویاروی هم قرار گرفته‌اند؛ اما ‌حتی پیش از آغاز این منازعه هم قابل پیش‌بینی بود که ائتلاف مصلحتی آن‌ها علیه عبدالله عبدالله به‌خاطر آن عقبه حساسیت‌برانگیز و غیرقابل تحمل سیاسی- سمتی- قومی‌اش برای آن‌ها قابل دوام نیست و روزی که خشم و خروش توفان و تنش انتخابات فروکش کند، دو رفیق موقتی، به رقابت دایمی و دیرینه قبیلگی‌شان بازخواهند گشت.

اکنون که کار افغانستان در هردو عرصه مهم و حیاتی صلح و انتخابات، گره خورده، کرزی و احمدزی بار دیگر در دوسوی این بحران قرار گرفته و در برابر هم واقع شده‌اند.

حامد کرزی؛ رئیس جمهوری پیشین اخیرا گفت که به‌دلیل مخالفت اشرف‌غنی در نشست بجینگ شرکت نخواهد کرد.

کرزی گفت: اسم من در لیست افراد شرکت‌کننده بود که غنی با آن مخالفت کرد که من هم گفتم در صورتی که نیازی به حضور من وجود نداشته‌باشد، به چین سفر نخواهم کرد.

وی گفت: غنی با حضور افراد دیگر نیز مخالف بود که من تاکید کردم که این افراد حتما باید در نشست حضور داشته‌باشند.

کرزی تاکید کرد حکومت نباید «به بهانه آتش‌بس» با این روند مخالفت کند.

صدیق صدیقی؛ سخنگوی اشرف‌غنی اما در واکنش به سخنان کرزی گفت: کارکردهای او در زمان حکومتش «پرسش‌برانگیز» است و در زمینه صلح هیچ دستاوردی نداشته‌است.

او درباره مخالفت غنی با شرکت کرزی در نشست چین هم گفت: این دولت است که نماینده مردم در خارج از کشور است نه چهره‌های سیاسی.

این اما تنها روایتی روتین و تک‌ساحتی از یک جدل احتمالا چندضلعی و پرتنش‌ در پشت پرده است که هم کرزی و هم سخنگوی آقای غنی، سعی کرده‌اند با ساد‌ه‌سازی سیاسی، بخش‌هایی از آن را همچنان پنهان نگه‌ دارند؛ در غیر آن، وقتی اشرف‌غنی با حضور کرزی در نشست چین، مخالفت می‌کند و همزمان به اذعان کرزی، با حضور چهره‌های همسو با او نیز در آن نشست، مخالف بوده‌است، پس نباید اجازه می‌داد مهره‌های وفادار به کرزی نیز در آن نشست حاضر باشند؛ اما کرزی به‌ نحوی بر ارگ تحمیل می‌کند که مانع از حضور افراد معتمدش نشود.

بنابراین، دوطرف در یک توافق برد – برد به یک راه حل بینابینی تن داده‌اند که نتیجه آن، از دست‌دادن بخشی از امتیازات از سوی هریک از دوطرف دعوا بوده‌است.

این امر اما نمی‌تواند به‌ساده‌سازی و تقلیل سایه جنگ کرزی و احمدزی بر سرنوشت صلح منجر شود. این سایه، سنگین‌تر از آن است که به‌سادگی بتوان انکارش کرد یا به آسانی از آن گذر کرد.

واقعیت این است که کرزی و تیمی از نزدیکان قومی و قبیلگی و خانوادگی و سیاسی‌اش مدت‌هاست که عملا در زمین طالبان می‌جنگند.

بر بنیاد یک روایت، شماری از چهره‌های سیاسی و قومی نزدیک به حامد کرزی، از مغزهای متفکر و مشاوران و کارشناسان رایزن‌های صلح طالبان هستند و به آن‌ها درباره پیش‌شرط‌های صلح و جنگ، روند گفتگوها، مسیر مذاکرات، نتایج و پیامدهای قابل دستیابی و در نهایت، مفاد توافقنامه احتمالی، رهنمودهای کارشناسی‌شده و تخصصی ارائه می‌دهند. امری که کاملا قابل باور است؛ زیرا طالبان به‌عنوان یک گروه جنگجوی آماتور که فاقد هرگونه فکر و ایده و بینش و تحلیل سیاسی و قدرت ارزیابی و آنالیز رویدادهاست، به‌تنهایی قادر به پیش‌برد یک روند طولانی و فشرده مذاکره در پشت درهای بسته با بزرگ‌ترین قدرت جهان نیست.

از سوی دیگر، حامد کرزی، پس از ترک ارگ، شبکه‌ای از روابط غیر رسمی اما علنی را با قدرت‌های بزرگ منطقه از هند و ایران تا چین و روسیه، ایجاد کرد؛ رویکردی که نه مورد تأیید و خوشایند دولت اشرف‌غنی در کابل است و نه به مذاق امریکا و هم‌پیمانان غربی‌اش خوش می‌آید.

بنابراین و با توجه به مسایل و ملاحظات پیشگفته، حضور مؤثر او در نشست‌های صلحی که کابل و واشنگتن نسبت به اهداف و نیات کشورهای میزبان و پیامدهای احتمالی آن با تردید و سوء ظن نگاه می‌کنند، بر نگرانی‌های اشرف‌غنی و متحدان غربی‌اش درباره نقش سیاسی کرزی در دولت پساصلح می‌افزاید و شاید یکی از دلایل مخالفت با حضور کرزی در نشست بجینگ از سوی ارگ، همین باشد.

با این حال، دلایل و عوامل دیگری هم می‌تواند در این تصمیم دخالت داشته‌باشد که بررسی همه آن‌ها در این مقال مجمل، امکان‌پذیر نیست؛ اما تأثیر این تنش‌ها و تقابل‌ها روی سرنوشت صلح، غیرقابل کتمان و انکار است و تا زمانی که کابل با صدایی واحد و نیرومند، وارد این عرصه نشده، نمی‌تواند یک طرف مؤثر و قوی در مذاکرات صلح باشد.

مطالب مرتبط