سر بینی، افق جهان‌بینی سیاستمدار افغانی

رویکرد امرالله صالح البته در اهانت دسته‌جمعی به هزاره‌ها مسبوق به سابقه است. او یک‌بار پیش از این نیز هزاره‌ها و شیعیان را به جاسوسی برای ایران متهم کرده‌بود که البته در پی واکنش‌های گسترده اجتماعی، مجبور شد حرف‌اش را پس بگیرد و بی‌بی‌سی را به‌عنوان رسانه «استعمار پیر» به دستکاری نوشته‌اش متهم کند.

شوخی‌هایی با بار سنگین اهانت‌های قومی شاید در هر جامعه‌ای شایع و رایج باشد؛ اما شیوع آن هرگز نمی‌تواند مبنایی برای مشروعیت و شرم‌زدایی‌اش قرار بگیرد. نخستین‌ پیامد شوخی‌های مسموم قومی، آسیب‌زدن به وحدت و همگرایی ملی به‌ مثابه نیاز بنیادین جوامع بحران‌زده و دچار گسست و واگرایی فرقه‌ای است.

افغانستان که سال‌ها قربانی تنش و تفرقه قومی و مذهبی بوده، هرگز نباید حتی در حد یک شوخی ساده و صمیمانه، به رواج و اشاعه شوخی‌های قومی، اقبال نشان دهد. این امر اگر از سوی یک ملای سرشناس و یا یک سیاست‌مدار مدعی که عمیقا تظاهر به ملی‌گرایی و مدرنیت‌ می‌کند، صورت بگیرد، چندین‌برابر گناه‌آلودتر و نابخشودنی‌تر از کاربرد آن توسط مردم کوچه و بازار است.

دعوایی که اخیرا امرالله صالح؛ معاون اول اشرف‌غنی در تیم «دولت‌ساز» به راه انداخته و طی آن، مدعی شده که یکی از اعضای «هسته بحران» در تیم «ثبات و همگرایی» به‌رهبری عبدالله عبدالله، قومیت هزاره را به‌دلیل بینی‌‌اش مورد تمسخر و توهین قرار داده‌است، یک‌بار دیگر نگاه‌ها را به پدیده مسموم و مذموم‌ شوخی‌های قومی، جلب کرده‌است.

پست امرالله صالح، واکنش‌های منفی گسترده‌ای را برانگیخته و سرانجام او اگرچه همچنان مذبوحانه تلاش کرد تا مسؤولیت آن را بر دوش تیم ثبات و همگرایی بگذارد؛ اما از قوم هزاره هم «عذرخواهی» کرد.

روایت‌های دیگر نیز حاکی است که امرالله صالح، شوخی مولوی حبیب‌الله حسام درباره بینی هزاره‌ها را مورد دستبرد قرار داده و با ارائه یک روایت متفاوت از آنچه رخ داده، آن را به اعتراضات قریب‌الوقوع تیم ثبات و همگرایی علیه تیم دولت‌ساز، نسبت داده‌است.

واقعیت ماجرا هرچه باشد، نمی‌توان وقاحت، خودخواهی، میان‌مایگی و افق کوتاه و محدود جهان‌بینی سیاستمدار افغانی را که گاه حتی از سر بینی‌اش فراتر نمی‌رود، انکار و کتمان کرد.

به نظر می‌رسد هم امرالله صالح که یک روایت مجعول و برساخته و سیاسی را از این رویداد، ارائه داده و هم مولوی حسام به‌عنوان یک چهره میانه‌رو مذهبی، در این ماجرا مقصر اند. هردو آگاهانه تلاش کرده‌اند نگاه قومیت‌زده و مسموم خویش را در این رویداد، بروز دهند و از ذهن بیمار و به‌شدت متعفن خویش، پرده بردارند.

رویکرد امرالله صالح البته در اهانت دسته‌جمعی به هزاره‌ها مسبوق به سابقه است. او یک‌بار پیش از این نیز هزاره‌ها و شیعیان را به جاسوسی برای ایران متهم کرده‌بود که البته در پی واکنش‌های گسترده اجتماعی، مجبور شد حرف‌اش را پس بگیرد و بی‌بی‌سی را به‌عنوان رسانه «استعمار پیر» به دستکاری نوشته‌اش متهم کند.

اکنون هم تصور می‌شود که آقای صالح بیش از همه، نگران حضور گسترده هزاره‌ها در اعتراضات ضد دولتی عبدالله و تیم اوست؛ زیرا هزاره‌ها در گذشته نشان داده‌اند که به‌جای انتحار یا رهزنی و یا مانورهای قانون‌شکنانه مسلحانه در خیابان‌های پایتخت، تنها مبارزه سالم سیاسی را اعتراضات آرام خیابانی می‌دانند و برای این منظور، بارها پا به عرصه گذاشته‌اند. شاید آقای صالح با دستبرد به شوخی قومی مولوی حسام، خواسته‌است احساسات طیف عظیمی از جامعه هزاره را علیه تیم عبدالله برانگیزد و به این ترتیب، با ایجاد یک شکاف بزرگ قومی در این تیم، مانع از موفقیت پروژه اعتراضات خیابانی آن تیم شود.

با این‌همه، مولوی حسام هم در این رویداد، بی‌تقصیر نیست. او به عنوان یک چهره شاخص مذهبی که از قضا رابطه نزدیکی نیز با جامعه فرهنگی، مذهبی شیعه و هزاره دارد، محق نیست برای خنداندن یک جمعیت، متوسل به شوخی‌های شرم‌آور قومی شود. ضمن آن‌که به سخره‌گرفتن ظاهر و رنگ و تبار افراد، در اسلام هم مجاز نیست و از یادگارهای ننگین عصر جاهلی است که ته‌نشین‌های آن هنوز در افکار ملاهایی مانند مولوی حسام، باقی‌ مانده‌است.

هزاره‌ها اگر به‌خاطر ساختار خاص آناتومیک و فیزیولوژیک‌شان، بینی کوتاه‌تری نسبت به امرالله صالح و مولوی حسام دارند، از نظر دانش و هنر و استعداد و تلاش و تفکر و ترقی و تعالی در مسیر رشد و کمال و صلح و دانش، بسیار فراتر از آن‌ها هستند؛ به‌گونه‌ای که اگر قرار بر شمارش افتخارات این وطن ویران‌شده و بحران‌زده باشد، بی‌تردید این نام نخبگان هزاره است که بیشتر و پیشتر از امرالله صالح و مولوی حسام برده خواهد شد. در حالی که سهم آقایان صالح و حسام، جز کاشتن بذر نفاق و نفرت قومی و مذهبی و دامن‌زدن به عقده‌های چرکین سال‌های ویرانگر جنگ‌های داخلی نیست که به نام بینی بلند و بینی کوتاه و شیعه و سنی و هزاره و غیر هزاره، مردم را به جان هم انداخته‌بودند.

 

 

مطالب مرتبط

comments s

  1. نویسنده محترم دیگران را به فاسدین یاد کرده وهزارها رامردم مدنی تعریف کرده حوادث سالهای ۷۰ ازیاد مردم فراموش نه شده به یاد اوری ان موی بربدن انسان راست میشود ودرسال ۱۳۹۶ مظاهره به خاطر رهاهی بزرکگترین قاتل وادم کش علیپږر بود که نیمی از پوسته های پولیس را به اتش کشید وقبل ازان مظاهره تحت عنوان جنبش روشنای اموال اداره امور را چور کردند اګر برادران هزارهما در قدرت باشد بقه را نعل میکمند برادر