تنویر، تعصب و توهم وحدت ملی
اظهارات آقای تنویر، تنها یک گرتهبرداری خیرخواهانه از یک راهکار جامعهشناختی برای جوامع ازهمگسیخته و دچار گسست و درگیر بحران نیست؛ بلکه مواضع پیشین، بنیانهای فکری، آبشخور ایدئولوژیک و سابقه سیاستورزی قومی او نشان میدهد که او وقتی از طرح خود برای ازدواج دختران هزاره با پسران پشتون سخن میگوید، عمدا قصد تحقیر یک قوم و برتریبخشیدن به قومی دیگر را دارد، و این همان چیزی است که تنویر را با تعصب پیوند میدهد و وحدت ملی مورد ادعای او را در حد یک توهم بیبنیاد و یک سراب خوش رنگ و لعاب، تقلیل میدهد.
تبعیض و تفرقه و تعصب، از واقعیتهای غیر قابل انکار حیات اجتماعی مردم و اقوام ساکن افغانستان محسوب میشود. نمیتوان به بهانه تظاهر به وحدتطلبی و تعهد ریاکارانه به وحدت ملی، چشم خود را بر این واقعیتهای تلخ و ناگوار بست.
نگاه ما در بسیاری از زمینههای حیاتی و استراتژیک، قومی و نژادپرستانه است. حتی در ادارات رسمی هم وقتی درخواست کاری ارائه میشود یا پیشنهاد استخدامی دریافت میشود، نخستین مسأله مهم برای مدیران و تصمیمگیرندگان امور این است که از کدام قوم است و فیصدی فلان قومیت خاص در اداره مربوطه چقدر است و چقدر باید باشد.
تلخ و تأسفبار است؛ اما واقعیت دارد. پس واقعیت را بهجای لاپوشانی و انکار و پنهانکاری باید دید و شناخت و با چشمان باز با آن مواجه شد.
بیشتر بخوانید:
- خشم مردم از اظهارات حلیم تنویر درباره زنان کوچی و دختران هزاره
- سایه تعصب و تحزب بر سیاست خارجی پنج حلقهای افغانستان
در این میان، شماری نیز هستند که درد را درست تشخیص میدهند؛ اما نسخهای که برای درمان آن میپیچند، دردآورتر و ویرانگرتر از خود درد است. پیشنهاد بحثبرانگیز اخیر حلیم تنویر نیز در همین جرگه قرار میگیرد.
اظهارات حلیم تنویر؛ مشاور پیشین وزارت اطلاعات و فرهنگ و معاونت اول ریاست اجرایی افغانستان در مورد «اختلاط اقوام» جنجالبرانگیز شده و واکنشهای گستردهای در میان چهرههای سیاسی، پارلمان و کاربران شبکههای اجتماعی در افغانستان به دنبال داشتهاست.
آقای تنویر، در مراسمی که از سوی برخی افغانها در شهر کلن آلمان به مناسبت گرامیداشت از فعالیتهای «محمدگلخان مومند»، از چهرههای سیاسی و جنجالی افغانستان برگزار شدهبود، سخنرانی کرد.
او در بخشی از سخنرانیاش به ازدواج بین اقوام «برای وحدت ملی» اشاره میکند و میگوید اگر او صلاحیت میداشت دختر هزاره را به ازدواج پسر پشتون درمیآورد.
او در ادامه گفت : «…اگر من سر قدرت آمدم اختلاط اقوام میآورم… ختمش میکنم… باید افغانستان متحد شود و وحدت ملی احیا شود نمیگذارم کسی به نام قوم برخیزد.»
آقای تنویر اما در پستی که در صفحه فیسبوکاش منتشر کرده از گفتههایش دفاع کرده و گفتهاست منظورش اختلاط تمام اقوام بهخاطر وحدت ملی بودهاست و معتقد است همه اقوام در این کشور برابر هستند.
نکته اول این است که اختلاط اقوام، یک الگوی ابتکاری منحصر به آقای تنویر نیست. این الگو از پیشنهادهای شایع و الگویی غالب برای جوامع آشوبزده است که از استیلای فضای مسموم تنش و تفرقه قومی، در رنج هستند. از دید مبتکران و مدافعان این طرح، امتزاج و ازدواج اقوام، زمینهساز درک متقابل آنها از همدیگر و نزدیکشدن و همبستگی تبارها و نژادهای بیگانه و متخاصم میشود و در نهایت به اشاعه فرهنگ مدارا و دوستی و همدلی میان آنان، کمک شایان توجهی میکند.
با اینحال، نکته دوم این است که اظهارات آقای تنویر، تنها یک گرتهبرداری خیرخواهانه از یک راهکار جامعهشناختی برای جوامع ازهمگسیخته و دچار گسست و درگیر بحران نیست؛ بلکه مواضع پیشین، بنیانهای فکری، آبشخور ایدئولوژیک و سابقه سیاستورزی قومی او نشان میدهد که او وقتی از طرح خود برای ازدواج دختران هزاره با پسران پشتون سخن میگوید، عمدا قصد تحقیر یک قوم و برتریبخشیدن به قومی دیگر را دارد، و این همان چیزی است که تنویر را با تعصب پیوند میدهد و وحدت ملی مورد ادعای او را در حد یک توهم بیبنیاد و یک سراب خوش رنگ و لعاب، تقلیل میدهد.
نکته سوم و البته ناامیدکنندهتر از همه اینکه آقای تنویر دهها سال سابقه حضور و فعالیتهای فرهنگی و سیاسی را دارد و اکنون ساکن هالند است و اظهارات بحثبرانگیز اخیرش را نیز در آلمان مطرح کردهاست. او اما علیرغم این پیشینه پربار، هنوزهم از بیماری نفرتانگیز تعصب رنج میبرد و نمیخواهد از عقبه فکری و ایدئولوژیک بسته و بسیط و قرون وسطاییاش فاصله بگیرد و دستکم از یک عمر سیاستورزی و کار فرهنگی و زندگی در غرب، مدارا و مهربانی و احترام به انسان و کرامت انسانی و عبور از باورهای سخیف قومی و قبیلهای را یاد بگیرد. نام او «تنویر» است و به تعبیر خودش این لقب را «نادرشاه» به خانوادهاش داده؛ اما جز ظلمتگستری و تبلیغ تاریکی و ترویج تعصب، مرام و آرمانی ندارد.