بحران انتخاباتی و یک بازنده همیشگی
او که نخستینبار نیست چنین شکستی را تجربه میکند، بازهم از همان سوراخی گزیده میشود که در روندهای پیشین انتخابات نیز گزیده شدهبود: تقلب، تغلب و در نهایت تسلیم! تثلیث شوم و بدشگونی که هربار تنها بیارادگی، بیتدبیری، فقدان شم و شناخت سیاسی و ضعف زننده تحلیل تحولات سیاسی از سوی یک بازیگر بازنده همیشگی را نشان میدهد. عبدالله به اندازهای ضعیف است که حتی از سرگذشت تلخ خودش هم عبرت نمیگیرد، و هربار به همان ابزارها و اهرمهایی متوسل میشود که حالا دیگر حربههای از کارافتادهای بیش نیستند.
بنبست انتخاباتی جاری از آنجا آغاز شد که عبدالله عبدالله، کمیسیون انتخابات و تیم دولتساز بهرهبری اشرفغنی را متهم به دستبرد به آرای مردم و تقلب در انتخابات ششم میزان کرد؛ اتهامی کلیشهای و ابزاری تکراری برای پیگیری مطالبات و منافع فردی یک بازنده همیشگی.
پس از آغاز روند بازشماری آرا از سوی کمیسیون انتخابات، هواداران عبدالله در ۷ ولایت مانع این روند شدند و به اینترتیب، بنبست وارد مرحلهای حساس و پیچیده شد.
اینک اما آقای عبدالله از هواداران خود در هفت ولایت خواسته تا مانع بازشماری آرای انتخابات ریاست جمهوری نشوند.
عبدالله گفت: «ما خواستیم بهانهای به دست کسی ندهیم، از مردم قهرمان افغانستان که جلو بازشماری را در هفت ولایت گرفتهاند، میخواهیم که پسفردا (یکشنبه) اجازه بازشماری را در آن ولایات بدهند که دیگر کسی بهانه نکند و ما خواستیم با اقدام قانونی صدای خود را به گوش کمیسیون برسانیم؛ اما کمیسیون نخواست بشنود.»
عبدالله تاکید کرد: «این تصمیم به معنای آن نیست که رهبر تیم انتخاباتی ثبات و همگرایی تقلب را پذیرفته؛ بلکه ما خواهان تفتیش ویژه آرا هستیم؛ چون مشکوک است. ما فقط خواستیم یک حسن نیت نشان دهیم تا یک مجال برای هر دو کمیسیون باشد تا کمیسیون انتخابات درباره تصمیم غیرقانونی خود تجدید نظر کند و به کمیسیون شکایات انتخاباتی که مسؤولیت دارد در چارچوب صلاحیتهای خود عمل کند.»
این تصمیم در حالی اتخاذ میشود که کمیسیون انتخابات، اعلام کردهبود بدون بازشماری آرا در هفت ولایت باقیمانده، نتایج ابتدایی انتخابات را بهزودی اعلام خواهد کرد.
مطالب مرتبط:
- تقابل غنی و عبدالله؛ سلاخی اخلاق در قربانگاه قدرت
- عبدالله؛ قربانی یا شریک جرم؟
- محقق و عبدالله؛ ائتلاف مهرههای سوخته
- صلح در دوحه، جنگ در کابل؛ عبدالله از چه خشمگین است؟
به این ترتیب، آیا عبدالله خواستهاست با این اقدام، مانع از پیچیدهترشدن وضعیت شود؟ آیا او دیگر کارتی برای بازی نداشتهاست؟ آیا از اینکه در مقابل یک عمل انجامشده قرار بگیرد، در حالی که هیچ کاری از دستاش برنمیآید، نگران بودهاست؟ آیا در پشت پرده، معاملهای دیگر میان او و اشرفغنی صورت گرفته تا در دولت آینده، سهم و سمتی سمبولیک و تشریفاتی به او هم داده شود؟
پاسخ به هریک از این پرسشها، نیازمند تحولات بعدی از جمله اعلام نتایج ابتدایی انتخابات ریاست جمهوری و مهمتر از آن، واکنش عبدالله و تیم او به این رویداد است. با این حال، به نظر میرسد، عبدالله بار دیگر در آستانه یک شکست تلخ قرار گرفتهاست.
او که نخستینبار نیست چنین شکستی را تجربه میکند، بازهم از همان سوراخی گزیده میشود که در روندهای پیشین انتخابات نیز گزیده شدهبود: تقلب، تغلب و در نهایت تسلیم! تثلیث شوم و بدشگونی که هربار تنها بیارادگی، بیتدبیری، فقدان شم و شناخت سیاسی و ضعف زننده تحلیل تحولات سیاسی از سوی یک بازیگر بازنده همیشگی را نشان میدهد. عبدالله به اندازهای ضعیف است که حتی از سرگذشت تلخ خودش هم عبرت نمیگیرد، و هربار به همان ابزارها و اهرمهایی متوسل میشود که حالا دیگر حربههای از کارافتادهای بیش نیستند.
رقتانگیزتر از خود آقای عبدالله اما مردمی هستند که همچنان به او اعتماد دارند، با صدای او به میدان میآیند و با ندایش از میدان بدر میروند. اسفبار است. این نمودار وضعیت آشفته سیاست در کشوری است که سیاستمدارش عبداالله عبدالله است و ملتاش کسانی که تابع تصمیمات فاقد هرگونه فکر استراتژیک او به عرصه میآیند و بیآنکه به چیزی برسند، دوباره بیرون میروند.
با این حساب، شاید نیکوترین پیامد بنبستهای انتخاباتی بهعنوان تجربه تکراری سالهای اخیر در افغانستان این باشد که در پایان آن، عبدالله فاتح میدان نشده و بهحیث رییس جمهور، به ارگ قدرت راه نیافتهاست؛ زیرا در آنصورت، مشخص نبود که مردم افغانستان با زعامت یک رهبر بیاراده، فاقد تحلیل و دانش سیاسی و بیبهره از قدرت بازی در عرصه دشوار و سختگذار حکومتکردن در سرزمین مافیا و مواد مخدر و اقتصاد جنگی و جنگ نیابتی و بازیهای استخباراتی و حضور نیرومند باندهای تبهکار و شبکههای قانونشکن و جریانهای جنگسالار و کارتلهای توانمند و پرنفوذ فساد، چه سرنوشتی پیدا میکردند.
همین چند روز انتخابات، بهخوبی نشان میدهد که برای عبدالله، هیچ ارزشی فراتر از قدرت و منفت و ثروت شخصی او نیست، و مردمسالاری و انتخابات و قانون و رأی مردم، تنها نامها و ابزارهایی برای پوشش و توجیه این حس حریصانه یک فرد قدرتطلب اما فاقد شایستگی اشغال کرسی قدرت است.
تو لعنتی همی گوی خوده خوردی همراه ای تحلیل بی منطق ات؛ درست است که عبدالله یک مصلحت گرا است اما بی وجدان ۳۰۰ سال اولاد و نواسه های عبدالرحمن که دنباله اش به غنی لعنتی میرسد بالای شما مردم حکومت کرد؛ جان؛ مال و ناموس تان را به حراج گذاشت و اینک که فضای حد اقل آماده برای صدا بلند کردن است تا تسلسل این طلسم شکسته شود تو بی وجدان آمده با این تحلیل ات روحیه مردم را ضعیف میسازی؛ از نظر تو غلام بچه دربار فاشیزم این مردم که از همه اقوام به عبدالله رای دادند همه کودن اند و تنها تو زنا زاده دربار که نطفه ی نامعلوم داری بر حق هستی؟
لعنت خداوند بر تو باد