سرگذشت پرفراز و فرود جزایر قدرت
برخورد با جزایر قدرت در دولت اشرفغنی اما همواره یکسان نبودهاست. بهعنوان نمونه، او در حالی که عطامحمد نور؛ والی پرمدعای بلخ را خانهنشین کرد، جنرال دوستم را در حالی که سمت سنگین معاونت اول ریاست جمهوری را هم یدک میکشید، به حاشیه راند و چندین فرمانده سرکش محلی را دستگیر و زندانی کرد، در موسم انتخابات، دچار لغزشهایی شد که اقبال عمومی نسبت به سیاست برخورد او با جزیرههای قدرت را به چالش کشید و پرسشهای مهمی را درباره صداقت این سیاست بهوجود آورد.
برچیدن «جزایر قدرت» از اهداف کلیدی اشرفغنی بودهاست؛ هدفی که بیتردید با توجه به نفوذ، سیطره و محبوبیت کسانی که آقای غنی از آنها به عنوان جزیره قدرت یاد میکند، منتقدان فراوانی دارد. با این حال، بیتردید شماری انبوه از مردم افغانستان نیز از این رویکرد هواداری میکنند و آن را گامی بزرگ و مؤثر در مسیر حاکمیت قانون، گسترش سلطه و اقتدار دولت مرکزی و استقرار نظم و آرامش میدانند.
جزیره قدرت اغلب به شماری از فرماندهان پیشین مجاهدین گفته میشود که دارای نیروی مسلح هستند و یک حوزه مشخص از خاک کشور را خارج از هرگونه سیطره و اقتدار دولت مرکزی، کنترل میکنند، قوانین خاص خود را بر ساکنان آن به اجرا درمیآورند، از اقتصاد جنگی تغذیه میکنند و اعمال و رفتارهای قانونشکنانه مرتکب میشوند.
وجود این جزایر قدرت، مانعی بزرگ در برابر دولتی است که قانونا باید بر سراسر خاک یک کشور، سلطه داشتهباشد و مهمتر از آن، قوانین ملی را همگان یکسان تطبیق کند.
برخورد با جزایر قدرت در دولت اشرفغنی اما همواره یکسان نبودهاست. بهعنوان نمونه، او در حالی که عطامحمد نور؛ والی پرمدعای بلخ را خانهنشین کرد، جنرال دوستم را در حالی که سمت سنگین معاونت اول ریاست جمهوری را هم یدک میکشید، به حاشیه راند و چندین فرمانده سرکش محلی را دستگیر و زندانی کرد، در موسم انتخابات، دچار لغزشهایی شد که اقبال عمومی نسبت به سیاست برخورد او با جزیرههای قدرت را به چالش کشید و پرسشهای مهمی را درباره صداقت این سیاست بهوجود آورد.
بیشتر بخوانید:
- ارگ و اراده معطوف به قدرت
- برکناری محقق؛ جنگ قدرت با ابزار قومیت
- تنش عطا و اتمر؛ شکست فرمول توزیع قومی قدرت
- جنگ قدرت در شورای مصالحه؛ جرگه یا دوحه؟
یکی از کسانی که سرگذشت او به این چالش و پرسش، دامن زد، نظامالدین قیصاری؛ فرمانده نظامی سابقا وفادار به جنرال دوستم است.
در حال حاضر، پولیس بلخ در حال درگیری مسلحانه برای بازداشت نظامالدین قیصاری؛ فرمانده محلی در شمال است که از نیمهشب شنبه آغاز شدهاست.
ساختمانهای اطراف محل درگیری آسیب دیده و گزارشهایی از تلفات طرفین درگیر منتشر شدهاست. چند هلیکوپتر نیز به سمت خانه آقای قیصاری آتشباری کردهاند.
پولیس حکم بازداشت آقای قیصاری را به اتهام «زورگویی و بیبندوباری» از نهادهای عدلی و قضایی در دست دارد.
آقای قیصاری حدود یکسال پیش پس از شش ماه بازداشت به اتهام «نقض حقوق بشر» از سوی دولت رها شد.
وزارت داخله اما چندی پیش از باز شدن دوباره پرونده آقای قیصاری به اتهام آزار و اذیت مردم خبر دادهبود.
آقای قیصاری در سرطان سال گذشته به اتهام «نقض حقوق بشر و تهدید مقامهای امنیتی» در ولایت فاریاب بازداشت و به کابل منتقل شد.
نظامالدین قیصاری پس از رهایی از بازداشت در چندینبار علیه جنرال دوستم اظهاراتی را بیان کرد و حتی به او هشدار داد.
پرسش مهم این است که اگر آقای قیصاری مجرم نبود، چرا با استفاده از زور، بازداشت شد؟ اگر مجرم و متهم به نقض حقوق بشر است، چرا پس از آن بازداشت خونبار، محاکمه و مجازات نشد و دوباره آزاد گشت؟ و در نهایت، وقتی آزاد شد، چرا دوباره پرونده او به جریان افتاد و اینک پولیس برای بازداشت دوباره او، متوسل به زور شدهاست؟
اینکه آقای قیصاری پس از آزادی، علیه جنرال دوستم موضع گرفت، شک و پرسشها درباره اهداف سیاسی و احتمالا انتخاباتی از آزادی او را دوچندان کرد. در حالی که جریان دستگیری اول او، موجی سهمگین از اعتراضات ضد دولتی را در ۱۱ ولایت کشور به مدت ۱۹ روز برانگیخت و پس از آن، دولت در یک عقبگرد آشکار، دو شرط اصلی معترضان یعنی آزادی قیصاری و بازگشت دوستم از تبعید در ترکیه را پذیرفت. دوستم برگشت؛ اما قیصاری همچنان در زندان باقی ماند، تا آنکه یکسال پیش آزاد شد و علیه دوستم موضع گرفت.
این سرگذشت از دید تحلیلگران، بهطور مشهودی رد پای سیاست و زد و بندهای پشت پرده سیاسی با پرونده یکی از جزایر قدرت را نشان میدهد؛ رد پایی که پیش از این، درباره جنرال رازق؛ فرمانده فقید پولیس قندهار نیز مشاهده شدهبود.
از دید دولت مرکزی، جنرال رازق هم یک جزیره قدرت بود و باید مهار میشد. بارها شایعه برکناری او مطرح شد؛ اما قدرت و محبوبیت و نفوذ او به مثابه امپراتور حوالی جنوب، فراتر از آن بود که دولت مرکزی، توان برکناریاش را داشتهباشد. جنرال رازق اما در یک رویداد بحثبرانگیز، کشته شد و چندروز پس از آن، اشرفغنی راهی قندهار شد و لقب «قهرمان آزادی» را به او داد.
بازی مشابهی نیز با عطامحمد نور جریان دارد. اکنون اگرچه آقای نور نه امپراتور بلخ است و نه به دهها وزارت و سفارت و پستهای کلیدی در کابینه و دولت رسیده؛ اما در عین حال، از آن تهدیدهای سنگین و تنشهای آتشین میان او و ارگ ریاست جمهوری در زمان برکناریاش هم خبری نیست؛ بلکه گزارش شده که او حتی بهتازگی به دیدار آقای غنی در ارگ رفتهاست.
این اقدامات و سرگذشتها این گمانه را تقویت میبخشد که یک جزیره قدرت از منظر ارگ، زمانی قابل تحمل است که دیگر قدرتی نداشتهباشد، و میتواند مثل جنرال رازق، پس از مرگ «قهرمان آزادی» شود و یا مانند نور، دوست نزدیک ارباب قدرت باشد؛ در غیر آن، باید چون نظامالدین قیصاری، محاصره و بمباران شود؛ مگر آنکه در ایام انتخابات و یا تضعیف قدرت یک جزیره بزرگتر قدرت، دستابزار ارگ و در خدمت اهداف آن باشد.