جنگ افغانستان؛ آیا امریکا شکست خوردهاست؟
صلح امریکا و طالبان، پیش از آنکه ناشی از خستگی و فرسودگی ماشین جنگی طالبان یا فروکشکردن هزینههای پاکستان و سایر حامیان تروریزم برای تغذیه و تأمین تروریستها باشد، برآمده از تغییر رویکرد استراتژیک امریکا در قبال جنگ افغانستان است. امریکا دیگر نمیخواهد بجنگد و این صریحترین پیامی است که میتوان از روند جاری صلح دریافت کرد.
ویتنام دوم؟ این پرسشی است که اکنون دیگر حتی رسانههای نامدار امریکایی هم بیهیچ پردهپوشی و مماشاتی آن را به عنوان یکی از سناریوهای احتمالی در برابر چشمانداز نهایی طولانیترین جنگ تاریخ امریکا در افغانستان مطرح میکنند.
روزنامه نیویارکتایمز هم بهتازگی به شمار قابل توجه رسانههایی پیوسته که چشمانداز پیروزی امریکا در جنگ افغانستان را به چالش میکشند. نیویارکتامیز، مقامهای امریکایی را به دروغگویی درباره موفقیت نیروهای نظامی آن کشور در جنگ افغانستان متهم میکند.
این روزنامه با انتشار مقالهای با اشاره به وضعیت حضور نظامی امریکا در افغانستان مینویسد: «مقامهای امریکایی از سالهای گذشته بدینسو با استفاده از رسانهها، ادعاهای دروغ و امیدوارکنندهای را مبنی بر موفقیت نیروهای امریکایی در افغانستان مطرح میکنند.»
جان سپکو؛ بازرس ویژه امریکا در امور بازسازی افغانستان نیز گفتهاست که مقامهایی امریکایی برای مردم این کشور درباره افغانستان بهطور دایم دروغ گفتهاند.
نشریه فدرالیست چاپ امریکا هم نوشتهاست که «امریکا با صرف هزینهای بالغ بر یک تریلیون دالر، قربانیشدن بیش از دوهزار سرباز و معلولیت ۲۰ هزار زن و مرد در افغانستان بهدنبال آن بود تا این سرزمین ملوکالطوایفی را به کشوری مانند سویس تبدیل کند.»
پیشتر هم روزنامه واشنگتنپست دولتهای پیشین و کنونی امریکا را به گمراهکردن مردم درباره جنگ افغانستان متهم کردهبود.
بیشتر بخوانید:
- ترامپ در رویای بازگشت؛ اولویتی که تغییر نکرد
- امریکا و القاعده؛ جنگ با دشمن فرضی؟
- کابل قربانی شکست استراتژیک واشنگتن در افغانستان
- تروریزم در افغانستان؛ از طالبان و القاعده تا امریکا و کرزی
- طالبان و پارادوکس هم صلح، هم سلاح
این تنها بخشی از اظهار نظرهای نگرانکننده رسانههای امریکایی درباره چشمانداز آینده جنگ جاری امریکا در افغانستان است. چرا این بحثها اکنون بهنحو کمسابقهای بالا میگیرد؟ آیا به راستی امریکا به گونه بازگشتناپذیری از افق پیروزی در افغانستان دور شده و تنها در حال تقلا برای مدیریت فرایند شکست به منظور مهار پیامدهای سنگین و ناخواسته آن برای اقتصاد، اقتدار و حیات استراتژیک ایالات متحده است؟
شاید در حال حاضر، اندکی تحکمآمیز و خودخواهانه باشد تا درباره شکست قطعی امریکا در افغانستان، حکمی صریح صادر کرد؛ اما واقعیت این است که اوضاع برای مأموریت واشنگتن و متحدانش در افغانستان، خوب پیش نمیرود. امریکا به وضوح، برای ادامه جنگ، ابراز بیمیلی میکند و علیرغم جولانهای جنایتکارانه و مرگبار گروههایی مانند طالبان، در برابر این اعمال و رفتارها، چشم میپوشد و از درگیری بیشتر آگاهانه دامن برمیچیند.
پروسه صلح امریکا و طالبان، پیش از آنکه ناشی از خستگی و فرسودگی ماشین جنگی طالبان یا فروکشکردن هزینههای پاکستان و سایر حامیان تروریزم برای تغذیه و تأمین تروریستها باشد، برآمده از تغییر رویکرد استراتژیک امریکا در قبال جنگ افغانستان است. امریکا دیگر نمیخواهد بجنگد و این صریحترین پیامی است که میتوان از روند جاری صلح دریافت کرد.
با اینهمه، به نظر میرسد واشنگتن هنوز در تلاش برای خریدن زمان است؛ زیرا نمیخواهد جنگ افغانستان با شکست مفتضحانه ایالات متحده در جنگ ویتنام مقایسه شود. امریکا در عین حال میداند که اذعان به شکست در جنگ افغانستان، رقبای آمادهاش مانند روسیه و چین را برای ورود به نبرد نهایی برای تعیین رهبری بعدی جهان و جابهجایی در رأس قدرت بینالمللی، تشویق و تشجیع خواهد کرد. بنابراین برای پنهان نگهداشتن ابعاد شکست، به تعبیر رسانههای معتبر امریکایی، مدام مجبور است «دروغ» بگوید، «پنهانکاری» کند، «فریب» بدهد و مالیاتدهندگان، گروههای ضد جنگ، کهنهسربازان و خانوادههای نظامیان کشته یا زخمیشده در جنگ افغانستان را «گمراه» کند و با القای حسی غیر واقعی، تصنعی و برساخته درباره «پیروزی» در این جنگ، فرصت لازم را برای مدیریت آن فراهم سازد.
سوگیریهای صریح رسانههای امریکایی اما نشان میدهد که این رویکرد، بیش از این قابل ادامه نیست و واشنگتن نمیتواند با اغوای افکار جمعی ایالات متحده، زوایای تاریک این جنگ به بنبستخورده را همچنان پنهان نگهدارد.
شاید حتی به نفع مدیران سیاسی و امنیتی ایالات متحده باشد که پیش از آنکه آماج موج فشارهای سنگین و ویرانکننده رسانهها، افکار عمومی و تحلیلگران مسایل جنگ، قرار بگیرند و ناگزیر به اعتراف تلخ شوند، از واقعیت این مأموریت، پرده بردارند؛ زیرا در آنصورت، دست کم مجبور نخواهند بود تا هم هزینهها و پیامدهای شکست در جنگ را بپذیرند و هم تاوان و تبعات مخفیکاری و دروغ و فریب و القای خوشبینیهای کاذب درباره آن را بپردازند.