صلح، خروج و خطر خطای استراتژیک

ترامپ یک تجارت‌پیشه است و به‌ همه‌چیز از منظر سود و زیان اقتصادی نگاه می‌کند. برای او قابل درک نیست که ایالات متحده چرا باید برای حفظ برتری نظامی و سیطره سیاسی‌اش به مثابه قدرت برتر جهان، میلیاردها دالر در یک جنگ طولانی هزینه کند. به همین دلیل، او مصمم به پایان هرچه سریع‌تر این جنگ است، حتی اگر این تصمیم به پایان سلطه و اقتدار راهبردی امریکا منجر شود و عرصه را برای ورود رقبای قدرتمندش خالی کند.

امریکا برای خروج از افغانستان آماده می‌شود؛ خبری که دیگر شنیدنش حتی برای دولت متکی به حمایت‌های غرب در کابل هم عادی‌ شده‌است. این در حالی است که پیش از این، حتی طرح مسأله خروج هم لرزه بر اندام نهادهای امنیتی افغانستان می‌انداخت. اشرف‌غنی؛ رییس جمهوری می‌گوید که بخش اعظم عملیات نظامی از سوی نیروهای امنیتی افغانستان، رهبری و اجرا می‌شود و این نیروها توان پر کردن جای خالی نظامیان امریکایی را دارند. با این‌همه آینده هرچه باشد، به نظر می‌رسد کابل ناگزیر است با این واقعیت کنار بیاید که حمایت نظامی قدرت‌های خارجی، ابدی نیست و باید برای روزهایی آماده باشد که به‌ تنهایی با ناامنی و جنگ، مواجه شود.

با این‌ حال، طرح امریکا برای کاهش نیرو و رسیدن به یک توافق سریع صلح با طالبان، به‌ انداز‌‌ه‌ای خطیر است که نه‌ تنها برای کابل که حتی برای خود امریکایی‌ها نیز نگران‌کننده محسوب می‌شود.

لیندزی گراهام؛ سناتور جمهوری‌خواه امریکایی می‌گوید امیدوار است صلح با طالبان بدون قربانی دستاوردهای این کشور به خصوص حقوق زنان نتیجه دهد.

آقای گراهام پیش از این نیز در مورد نتایج صلح با طالبان هشدار داده‌است.

او اخیرا در توئیتی نوشت که «اعتماد به این‌که به جای نیروی ضد تروریزم طالبان بخواهد حضور القاعده و داعش و دیگر گروه‌های رادیکال اسلام‌گرا را کنترل کند اشتباهی بزرگ‌تر از توافق هسته‌ای اوباما با ایران خواهد است.»

آقای گراهام در آن توئیت به دونالد ترامپ توصیه کرده تا از «اشتباهات اوباما» درس بگیرد. او گفته: «یک توافق بد سبب پراکندن اسلام‌گرایان تندرو به سراسر جهان می‌شود. هوشیار باش، وقت بگذار و به تیم مشاوران امنیتی گوش کن.»

این هشدارها به‌ معنای آن است که امریکا بر سر یک دوراهی دشوار قرار گرفته‌است: دوراهی صلح و جنگ، ماندن و رفتن.

بیشتر بخوانید:

بیشتر بخوانید:

ترامپ می‌‌خواهد با طالبان صلح کند؛ اما برای آن‌که اطمینان حاصل کند که این صلح، نتایجی بدتر از جنگ در قبال ندارد، در حال مذاکره است تا تضمین‌های لازم را درباره مبارزه طالبان با تروریزم به دست آورد؛ اما این ایده برای بسیاری از امریکایی‌هایی که از نزدیک با پرونده افغانستان کار کرده‌اند، قابل درک نیست. آن‌ها می‌پرسند چه‌طور می‌توان از گروهی انتظار مبارزه با تروریزم داشت که خود رویکردهای تروریستی دارد و شبکه‌های مخوف تروریستی سال‌ها دوشادوش جنگ‌جویان و رهبرانش در افغانستان، حضور داشته و جنگیده‌اند؟

از سوی دیگر، ادامه جنگ نیز با وضعیت کنونی برای امریکایی‌ها دشوار است. هیچ چشم‌اندازی از پیروزی وجود ندارد. این چیزی است که حتی فرماندهان ارشد ناتو هم به آن اذعان کرده‌اند. امریکا از همان آغاز تاکنون در حال آزمون و خطا بوده‌است. مدام راهبردهای گوناگون را امتحان کرده و نتیجه نگرفته‌است؛ گویی نیروهای ایالات متحده، وارد یک اقلیم ناشناخته شده‌اند که نمی‌دانند چگونه با دشمنان مرئی و نامرئی مسلط و مستتر در آن، مواجه شوند. تصورش هم دشوار است.

رییس جمهوری امریکا نگاه بدبینانه‌تری نسبت به این جنگ دارد. او از این‌که صدها میلیارد منابع مالیات‌دهندگان امریکایی، صرف جنگی شده که ۲۰ سال طول کشیده؛ ولی هنوز به پایان نرسیده، خشمگین است. ترامپ یک تجارت‌پیشه است و به‌ همه‌چیز از منظر سود و زیان اقتصادی نگاه می‌کند. برای او قابل درک نیست که ایالات متحده چرا باید برای حفظ برتری نظامی و سیطره سیاسی‌اش به مثابه قدرت برتر جهان، میلیاردها دالر در یک جنگ طولانی هزینه کند. به همین دلیل، او مصمم به پایان هرچه سریع‌تر این جنگ است، حتی اگر این تصمیم به پایان سلطه و اقتدار راهبردی امریکا منجر شود و عرصه را برای ورود رقبای قدرتمندش خالی کند.

برای ترامپ، اولویت اصلی، خروج است؛ زیرا معتقد است که نظامیان امریکایی باید به خانه بازگردند. این سیاست او، ستایش خیل عظیمی از امریکایی‌ها را برمی‌انگیزد و یک کارت برنده قدرتمند در انتخابات ریاست جمهوری سال آینده خواهد بود.

با این‌همه برای کسانی مانند لیندزی گراهام و نیز جمهوری‌خواهان و دموکرات‌های دیگر نمی‌توان صلح با طالبان را به هر قیمتی قبول کرد. آن‌ها نگران‌ پیامدهای امنیتی خروج و مصالحه هستند؛ پیامدهایی شبیه تکرار فاجعه ۱۱ سپتامبر.

در چنین شرایطی در فرایند صلح و خروج، خطر خطای استراتژیک، شدیدا دولت کنونی امریکا را تهدید می‌کند. اگر ترامپ به هشدارها توجه نکند، اگر تنش‌های جناحی، او را در تنگنا قرار دهد، اگر موقعیت او در انتخابات سال آینده، تضعیف شود، اگر بحران افغانستان، هزینه‌های انسانی و اقتصادی سنگین‌تری را بر امریکا تحمیل کند و… امکان ارتکاب چنین خطایی از سوی ترامپ، چندین برابر افزایش خواهد یافت.

 

مطالب مرتبط