تقابل ایران و امریکا؛ آیا افغانستان میتواند بیطرف بماند؟
افغانستان بهدلیل موقعیت ژئوپلیتیکی و وضعیت راهبردیاش در شرایط بسیار حساس و دشواری قرار گرفتهاست. بیتردید مدیریت این وضعیت، هرگز برای دستگاه دیپلماسی کابل، آسان نخواهد بود. این دشواری اما زمانی چندینبرابر خواهد شد که ایران و امریکا وارد یک نبرد تمامعیار شوند یا وضعیت وخیم کنونی بدتر از آنچه هست شود.
افغانستان نسبت به کشتهشدن قاسم سلیمانی؛ فرمانده سپاه قدس ایران از سوی امریکاییها واکنشی بسیار محتاطانه نشان داد. اشرفغنی؛ رییس جمهوری در واکنشی که با تأخیر اعلام شد، ایران را «همسایه بزرگ» افغانستان و امریکا را «متحدی استراتژیک و بنیادین» توصیف کرد و دوطرف را به خویشتنداری فراخواند. او همچنین نسبت به پیامدهای تقابل دو دشمن دیرینه برای ثبات و امنیت منطقه، ابراز نگرانی کرد.
عبدالله عبدالله هم که پیش از اشرفغنی به این رویداد واکنش نشان داد، ضمن تأکید بر روابط دوجانبه افغانستان هم با ایران و هم با امریکا، کشتهشدن جنرال سلیمانی را به ایران و خانواده او تسلیت گفت و از آن «ابراز تأسف» کرد.
دیگر مقامات نیز واکنشهای کمابیش مشابهی نشان دادند، به جز حامد کرزی که کشتن قاسم سلیمانی را محکوم و اقدام امریکا را خصمانه توصیف کرد.
به هرحال، از کرزی چنین واکنشی دور از انتظار نبود؛ زیرا او حتی زمانی که رییس جمهور بود، در اواخر دوران قدرتاش از امریکا فاصله گرفتهبود و پس از ریاست جمهوری نیز به مهره مورد حمایت ایران، روسیه و چین بدل شد.
رهبران قومی هزاره و چهرههای نزدیک به حزب جمعیت اسلامی هم که همواره متهم به وابستگی سیاسی، فرهنگی و ایدئولوژیک به ایران میشوند، به واکنشهای ساده و محتاطانه، اکتفا کردند. هیچیک از آنها این رویداد را صریحا «محکوم» نکرد.
این مواضع نشان میدهد که افغانستان بهدلیل موقعیت ژئوپلیتیکی و وضعیت راهبردیاش در شرایط بسیار حساس و دشواری قرار گرفتهاست. بیتردید مدیریت این وضعیت، هرگز برای دستگاه دیپلماسی کابل، آسان نخواهد بود. این دشواری اما زمانی چندینبرابر خواهد شد که ایران و امریکا وارد یک نبرد تمامعیار شوند یا وضعیت وخیم کنونی بدتر از آنچه هست شود.
سیاست سنتی کابل در قبال رویدادها و تحولات بزرگ منطقهای و جهانی، همواره «بیطرفی» بودهاست؛ سیاستی معقول که موجب شده افغانستان از توفانهای مرگباری مانند جنگهای جهانی، جان بهدر ببرد. به هر حال باید بپذیریم که افغانستان یک قدرت مدعی در ابعاد منطقهای محسوب نمیشود. به همین دلیل، مدیران سیاست خارجی افغانستان از گذشته تا امروز به جز مقاطعی کوتاه در تاریخ معاصر افغانستان که تحت تأثیر انقلابها، کودتاها و غلبه و غلیان احساسات ایدئولوژیک و تأثیر ژرف آن بر مواضع سیاسی دولتهای مستقر قرار داشته، هرگز سعی نکرده در معادلات تنشآلود منطقهای و بینالمللی بهعنوان یک «طرف» ظاهر شود. این هرگز به نفع افغانستان هم نیست؛ زیرا کشوری که توان مهار بحرانهای داخلی خود را ندارد، نمیتواند با قرارگرفتن در کنار این یا آن طرف متخاصم، بحرانهای تازهای برای خود خلق کند.
با این حال، پرسش جدی و مهم در حال حاضر این است که آیا این سیاست سنتی، از این پس نیز قابل ادامه خواهد بود؟
اشرفغنی؛ رییس جمهوری و محبالله محب؛ مشاور امنیت ملی او، طی روزهای اخیر بهطور مکرر بر عدم استفاده از خاک افغانستان علیه کشورهای دیگر تأکید کردهاند. آقای غنی بهطور مشخص در این زمینه به سازوکارهای تعبیهشده در پیمان امنیتی با امریکا اشاره کردهاست.
اما به باور کارشناسان، اگرچه مواضع و واکنشهای سیاسی دولتمردان افغانستان نسبت به کشتهشدن جنرال قاسم سلیمانی، واقعبینانه، کاملا خردمندانه و مبتنی بر منافع ملی افغانستان بود؛ اما این مواضع، نمیتواند تضمینی نیرومند برای بقا و استمرار سیاست سنتی بیطرفی افغانستان در تحولات تنشآلود منطقهای و بینالمللی باشد.
واقعیت این است که افغانستان نیز اکنون وضعیتی کمابیش مشابه با عراق دارد. در هردو کشور، نیروهای نظامی امریکایی حضور سنگین و گستردهای دارند. از آنسو ایران هم به لحاظ سیاسی، فرهنگی و ایدئولوژیک، نفوذی عمیق و پیچیده در هر دو کشور دارد که قابل انکار نیست. از سوی دیگر، افغانستان دستکم روی کاغذ همپیمان و متحد «استراتژیک» امریکا محسوب میشود و این بدان معناست که اگر نیروهای امریکایی مستقر در خاک افغانستان، آماج قرار بگیرند، امریکا هم با استفاده از خاک افغانستان، علیه طرف مهاجم وارد عمل خواهد شد. یا حتی این امکان وجود دارد که بروز درگیری میان ایران و امریکا به خودی خود و بدون آنکه ایرانیها سعی کنند اهداف و منافع امریکایی را در افغانستان هدف بگیرند، پای نیروهای امریکایی مستقر در افغانستان را به این جنگ باز خواهد کرد. در آن صورت، دیگر مهم نیست که موضع رسمی ارگ کابل، همچنان احتیاط و محافظهکاری و مصلحتاندیشی و دوجانبهگرایی مبتنی بر خویشتنداری باشد یا نباشد؛ افغانستان عملا به یک میدان جنگ بدل شده و به این ترتیب، از سوی هردو سوی نبرد، طرف و هدف محسوب میشود. ضمن آنکه امریکا نسبت به پیمان امنیتی مورد اشاره آقای غنی، حتی در بخشهای مربوط به خود افغانستان هم کاملا وفادار نمانده و به درستی عمل نکردهاست. پس چگونه میتوان انتظار داشت که به سایر مفاد آن، متعهد بماند؟
بربنیاد همین برداشت است که باید نگران بود و نسبت به عواقب تکاندهنده، مرگبار و ویرانگر هرگونه درگیری میان ایران و امریکا برای افغانستان با ترس و اضطراب نگاه کرد؛ همان نگاهی که اکنون سراسر کشورهای همسایه ایران را در منطقه فراگرفتهاست؛ کشورهایی که از یکسو میزبان نظامیان و پایگاههای امریکا هستند و از سوی دیگر، در تیررس موشکهای ایران قرار دارند.
افغانستان چه کاره است که طرف یا بیطرف باشد.
افغانستان در اشغال آمریکا قرار دارد ، اردو و پولیس ما به هدایت آمریکا حرکت می کنند