سیاست افغانستان؛ سوداگران سیاسی، بازیگران قومی
سیاست هم در افغانستان مانند هر نهاد دیگری – و چه بسا بیشتر از هر نهاد دیگر- فاسد شدهاست. بسیاری از صاحبنظران حتی معتقد اند که فساد سیاسی، مادر همه فسادهای دیگر است. اینکه سیاستمداران و بازیگران قدرت، هم پول دارند، هم شهرک و شوکت و حزب و حتی باندهای عظیم مافیایی، خود نشانگر عمق و ژرفا و دامنه و گستره فساد سیاسی در افغانستان است؛ فسادی که تنها به سیاست محدود نمانده؛ بلکه بسیاری از عرصههای زندگی جمعی و فردی مردم افغانستان را درگیر خود کردهاست.
لرد اکتون؛ فیلسوف انگلیسی، جمله معروفی دارد که میگوید: «هر قدرتی فاسد میکند؛ قدرت مطلق، مطلقا فاسد میکند.»
منظور او به وضوح این است که ذات قدرت، فسادآور است و اگر با اهرمهای کنترلکننده به آن لگام زده نشود و مهار نگردد، تبدیل به قدرت مطلق میشود که پیامد اجتنابناپذیر آن، فساد مطلق است.
در این تردیدی نیست که بسیاری از چهرههایی که امروزه در رأس جریانهای سیاسی افغانستان قرار دارند، در دورههای گذشته از قدرت مطلق برخوردار بودهاند؛ زیرا حاکمیت قانون همواره با مشکل رو به رو بوده و مردم هرگز به عنوان یک نیروی مشروع برای تعدیل مناسبات قدرت، ایفای نقش نکردهاند. در چنین شرایطی بدیهی است که شهرت و شهرک و شهوت و شوکت به دغدغههای اصلی سوداگران فاسدی بدل میشود که نه درد و دغدغه مردم را حس میکنند و نه در برابر نیروهای بازدارندهای مانند قانون و عدالت و مسؤولیت، تعهدی دارند.
جان اشتاینبک؛ نویسنده امریکایی برنده جایزه نوبل ادبیات اما در رد ادعای لرد اکتون، سخن تأملبرانگیزی دارد. او میگوید: قدرت فاسد نمیکند، ترس است که فاسد میکند… شاید ترس از دستدادن قدرت.
با وجود آنکه میتوان به درستی سخن اشتاینبک هم عمیقا ایمان داشت؛ اما نمیتوان دیدگاه لرد اکتون درباره ذات فسادآور قدرت را نیز نادیده گرفت.
این مهم به ویژه با توجه به تجربهای که از سوداگران سیاسی و بازیگران قومی قدرت در افغانستان سراغ داریم، درستتر مینماید.
بازیگران امروز سیاست افغانستان، هرگز هیچ نسبتی با مردم نداشتهاند. آنها نه نماینده درد مردم بودهاند و نه در قبال مطالبات مشروع، نیازهای مجاز و انتظار عدالتخواهانه آنان کمترین مسؤولیتی احساس کردهاند؛ اما در عین حال، پایههای قدرت خود را بر حمایت حماقتآمیز توده استوار کرده و با موجسواری، دامنزدن به احساسات قومی و برانگیختن دشمنیهای کذایی و خصومتهای برساخته میان اقوام، از آب گلآلود ماهی گرفتهاند.
این شیوه بازی به آنها امکان دادهاست تا بدون هیچ هراسی، در بستر ذات فسادآور قدرت مطلق، مطلقا فاسد شوند و این فساد، امروزه به اندازهای فراگیر شده که همه شئون حیات اجتماعی افغانستان را آلوده کردهاست.
انتخابات اخیر ریاست جمهوری و پیامدهای جاری آن یکبار دیگر پرده از ذات فاسد قدرت مطلق بازیگران قومی و سوداگران سیاسی برداشت و نشان داد که آنان برای حفظ قدرت خود، به هر ابزار و اهرمی دست میزنند؛ بدون آنکه در این میان دغدغههای مردم را درک کنند، دردهای آنان را دریابند و به نیازهای و نگرانیهای مشروع و حقوق انسانیشان توجه داشته باشند.
حرکتهای اخیر بهطور آشکار، سخن اشتاینبک را تأیید میکند که ترس از دستدادن قدرت، موجب بروز رفتارهای فسادآمیز سوداگران سیاسی میشود. آنهایی که پیش از این، همواره از قدرت مطلق برخوردار بودهاند، اکنون دیگر نمیتوانند تصور کنند که هیچ قدرتی ندارند. به همین دلیل در رفتاری جنونآمیز به هر ابزاری دست مییازند تا در قدرت بمانند. برای آنها که پیش از آن در فساد مطلق ناشی از قدرت مطلق، شناور بودهاند، دیگر فرقی نمیکند که ابزارهایشان برای ماندن در قدرت، فاسد است یا نه.
نکته قابل تأمل دیگر این است که سوداگران سیاسی و بازیگران قومی امروز افغانستان را اغلب کسانی تشکیل میدهند که فاقد هرگونه دانش آکادمیک سیاسی اند. بسیاری از آنها مبانی قدرتشان را بر جنگ و تفنگ و اقتصاد جنگی و زد و بندهای مافیایی و موجسواریهای پوپولیستی بنا کردهاند؛ دیکتاتورهای حقیر و کوچکی که تنها دغدغه منافع کوتاهمدت فردی و خانوادگیشان را دارند و بزرگترین کابوسشان فقر و فلاکت مردم و ویرانی و فروپاشی مملکت نیست؛ بلکه ترس دیوانهوار از دستدادن قدرت است؛ ترسی که غلبه بر آن، ارتکاب هر عمل جنایتکارانهای را برایشان موجه و مشروع نشان میدهد.