جمهوری دو دولتی؛ سرانجام چه میشود؟
علیرغم تلاشهای فشرده قدرتهای خارجی و رهبران داخلی برای حل بحران سیاسی ناشی از انتخابات ریاست جمهوری، هردو چهره مدعی پیروزی در انتخابات با برگزاری مراسم رسمی جداگانه در ارگ و سپیدار، به عنوان «رییس جمهور منتخب» سوگند یاد کردند.
نیروهای امنیتی اما با حفظ بیطرفی کامل در قبال این رویداد، با تدبیر و درایت، امکان برگزاری آرام دو مراسم از سوی دو مدعی ریاست جمهوری را به خوبی فراهم کردند.
هردو چهره در سخنرانیهایشان از دموکراسی و مردمسالاری، انتخابات، مشروعیت، جمهوریت، رأی مردم، قانون اساسی و مفاهیم دیگر سخن گفتند؛ این در حالی بود که به نظر میرسد نخستین پیامد این رویداد، فروپاشی کامل نظام مبتنی بر این مفاهیم و مقولهها باشد.
سخن درست را رحمتالله نبیل گفت: تحلیف، مشروعیت نمیآورد، شاهد شکست نظام هستیم!
مأیوسکننده است؛ اما باید ایمان بیاوریم که قانون اساسی، تعلیق شد، جمهوریت موضوعیت خود را از دست داد، مردمسالاری به محاق رفت و از این پس، حتی اگر این بحران به نحوی حل شود، آب رفته به جوی بازنخواهد گشت؛ زیرا اعتبار مردمسالاری عمیقا آسیبدیده و به نحو غیر قابل ترمیمی زایل شدهاست.
در این میان اما پرسش عمدهای که ذهن بسیاری از مردم افغانستان –غایبان بزرگ این بازی سخیف- را درگیر خود کرده، این است که سرانجام چه خواهد شد؟
پاسخ ساده و بسیط این است که این وضعیت، قابل ادامه نیست. کابل هرگز از تجربه دولتهای دوگانه یا چندگانه، خاطره خوشی ندارد. سلطه گروههای ستیزهجوی جهادی و جنگ مرگبار آنها بر کرسی قدرت برای همه افغانها تجربهای آشناست؛ وضعیتی که هنوز از تبعات و پیامدهای ویرانگر آن، رها نشدهایم.
پرسشهای زیادی در اینباره وجود دارد که دوطرف این نزاع چگونه قدرت خود را اعمال میکنند؟ وزرا و اعضای کابینه دو دولت در یک شهر، چگونه و در کجا کار میکنند؟ در مواردی که تنها یکی از دو دولت قادر به اعمال سلطه خود است، شرایط چطور پیش خواهد رفت؟ نمایندگان وابسته به هریک از دو دولت در پارلمان با فرایند رأی اعتماد به وزرای پیشنهادی طرف مقابل چه میکنند و در نهایت این بازی تا کجا ادامه خواهد یافت؟
بیشتر بخوانید:
- دو دولت در یک پایتخت؛ تعلیق منافع ملی در جنگ قدرت عبدالله و غنی
- دستورهای غیراجرایی رییس اجرایی
- آخرین بختازمایی عبدالله با کارت صلح
- تقابل غنی و عبدالله؛ سلاخی اخلاق در قربانگاه قدرت
- مواضع ضد طالبانی غنی و صالح به معنای چیست؟
شاید در حال حاضر، بسیاری از مردم و یا حتی برخی ناظران، تصور کنند که اردوی عبدالله چارهای جز تسلیم ندارد و باید در نهایت، بازی را به رقیب واگذار کند؛ اما این برداشت، حداقل با توجه به شرایط جاری، اندکی سطحی و سادهانگارانه به نظر میرسد. درست است که عبدالله به عنوان یک بازیگر محافظهکار، اهل سازش و معامله است. در این هم شکی نیست که سفرای خارجی مقیم کابل همگی در مراسم تحلیف اشرفغنی حضور یافتند و کشورهای دور و نزدیک نیز این رویداد را به او تبریک گفتند؛ اما اینها نمیتواند به تنهایی نتیجه بازی را تعیین کند.
برای درک این مهم، کافی است نگاهی به مهرههای درشت و پرنفوذی بیاندازیم که در اطراف عبدالله، حلقه زدهاند. آنها بازیگران قدرتمند قومی اند که امتیاز میخواهند. شماری از آنها عمیقا نسبت به اشرفغنی، کینه دارند؛ زیرا از او زخم خوردهاند و میخواهند انتقام بگیرند یا قدرت بلامنازع او را به چالش بکشند. آنان که سکانداران سنتی سهمخواهی قومی در قدرت هستند، نمیتوانند بپذیرند که بازیگران قومی جدید و جوان، جایگزین آنها شده و سهمشان از حکومت را تصاحب کردهاند. راضیکردن این مجموعه، کار سادهای نیست؛ نه برای عبدالله و نه برای غنی. تصور میشود که عبدالله تا همینجای کار هم تحت فشار همان چهرهها به تقابل با غنی ادامه دادهاست.
عبدالله داعیه ریاست جمهوری ندارد و میداند که ردای ریاست بر تن او گشاد است؛ اما تحت تحریک یا فشار متحدانش ایستادهاست. آنها قدرت زیادی دارند.
ممکن است در پایتخت، اشرفغنی بهزودی ابتکار عمل را در اختیار بگیرد و دایره قدرت عبدالله و متحدانش به نحو ملموسی محدود شود؛ اما در ولایات، وضعیت پیچیدهاست. بسیاری از رهبران قومی اطراف عبدالله، نفوذ و پایگاه اجتماعی عمیق و فراگیری دارند. آنها به سادگی میتوانند دایره اعمال اقتدار دولت مرکزی به رهبری اشرفغنی را در واحدهای اداری محلی، تنگ کنند و چه بسا خود در اقدامی مرکزگریزانه، نبض نظام ادارات محلی را در اختیار بگیرند.
با این وجود، هیچ تصوری برای ادامه ایده دو دولت، وجود ندارد. سرانجام دوطرف ناچار اند یا سازش کنند و یا برای شکست دیگری وارد یک پیکار بیامان سیاسی یا حتی نظامی شوند.
شاید ادامه این تنش و تقابل، بیش از همه به نفع پروژه صلح امریکا- طالبان تمام شود و طالبان درون و بیرون نظام برای عملیاتیکردن یک نقشه راه سوم، وارد عمل شوند.