کرونا در افغانستان؛ چقدر با فاجعه فاصله داریم؟

کرونا به افغانستان هم رخنه کرده و هر روز بیش‌تر از روز پیش گسترش می‌یابد؛ این واقعیتی است که وجود دارد. بنابراین پرسش بعدی این است که چقدر با فاجعه فاصله داریم؟blank

شاید به کار بردن کلمه «فاجعه» برای بسیاری‌ها خوشایند نباشد؛ زیرا در شرایط کنونی، ناموجه به نظر می‌رسد و درست هم است؛ اما نباید از یاد برد که کرونا یک بحران پاندمیک است که سراسر جهان را آغشته کرده و قدرت‌های بزرگ درگیر این بحران، اکنون وضعیت اسفباری را سپری می‌کنند. برای درک این مهم شاید کافی باشد توجه کنیم که شهری به عظمت نیویارک که قطب اقتصادی امریکا و جهان محسوب می‌شود، در مرز فاجعه قرار دارد و بر اساس هشدار مقام‌های محلی، تا یک هفته دیگر امکانات و تجهیزات طبی موجود در آن به پایان خواهد رسید؛ رویدادی که اگر رخ دهد یک فاجعه واقعی به وقوع پیوسته‌است. آیا میزان آمادگی، توانایی، توسعه‌یافتگی و امکانات طبی و اقتصادی و کارآمدی دولت و نظام صحی در افغانستان بیش‌تر از نیویارک یا حد اقل قابل مقایسه با آن است؟

نکته مهم دیگر این‌که آمار، قدرت اعجاب‌انگیزی در عادی‌سازی و فروکاست اهمیت و عظمت بحران دارد. آمار با تأثیری سحرآمیز و افسون‌گرانه مدام به ما این باورهای غریب را با قدرتی خارق‌العاده القا می‌کند که هنوز با فاجعه فاصله بسیاری داریم، آن‌‌هایی که روی تخت شفاخانه‌ها خوابیده و یا در اتاق‌های مجزا ایزوله شده‌اند، با من فرق دارند، من به ایران یا چین نرفته‌ام تا به کرونا مبتلا شوم، کرونا برای دیگران است، مرگ بر اثر کرونا سهم همسایه و مردمان دیگر است و…

آمارهایی که مدام از سوی رسانه‌ها مخابره و منعکس می‌شوند، ناخودآگاه درک ما از قریب‌الوقوع‌بودن خطر را از میان ‌می‌برند. برای درک بهتر این برداشت، کافی است به واکنش‌های مان در روزهای نخست شیوع کرونا در افغانستان و اولین مرگ تأیید‌شده بر اثر این ویروس با عکس‌العملی که اکنون با گسترش بیش‌تر این ویروس و شنیدن خبرهای روزانه از این امر داریم، توجه کنیم. دلیل‌اش را نمی‌دانیم؛ اما در روزهای نخست، ترس بیش‌تری داشتیم و تصور می‌کردیم که این ویروس مرگبار بیش‌ از هر زمانی به ما نزدیک‌تر شده‌‌است. اکنون اما چنین حسی نداریم؛ چون دیگر عادی شده‌است. چند روز دیگر که بگذرد، حتی به هشدارها هم توجه نمی‌کنیم، قرنطینه را می‌شکنیم، به توصیه‌های صحی و بهداشت فردی بی‌اعتنا می‌شویم و به مرور، ممنوعیت حضور در اجتماع و امتناع از خوش‌گذرانی با دوستان را از یاد می‌بریم. این‌گونه است که فاجعه، به‌طوری خزنده و آرام از راه می‌رسد.

در کشورهای بزرگی که چین را به خاطر استفاده از الگوهای سخت‌گیرانه برای مبارزه با کرونا سرزنش می‌کردند و با ژستی دموکراتیک، خود را مدافعان نظام اجتماعی لیبرال و هوادار حقوق و آزادی‌های فردی می‌دانستند، فاجعه به همین سادگی اتفاق افتاد؛ از ایران و اروپا تا امریکا و… اکنون همان کشورها در حال ارزیابی الگوی رفتاری چین برای مهار کرونا هستند، به همین دلیل، سخت‌گیری‌‌ها روز به روز بیش‌تر می‌شود و دولت‌ها علیرغم اصول آزادی لیبرال و استلزامات جوامع دموکراتیک، مجبور به مداخله در امور زندگی خصوصی و سلب آزادی‌های فردی شهروندان می‌شوند.

با این حساب، کرونا در افغانستان می‌تواند فاجعه‌بار و مرگ‌آفرین باشد؛ بسیار بیش‌تر از چین، ایتالیا، اسپانیا، ایران و امریکا؛ اگر اصول از خودمراقبتی را رعایت نکنیم، اگر هشدارها را جدی نگیریم، اگر به توصیه‌های صحی نهادهای رسمی، بی‌توجه باشیم، اگر در برابر تغییر ناگزیر نظم زندگی عادی پیش از همه‌گیری این ویروس، مقاومت کنیم، اگر ناخواسته، خرد و قدرت تفکرمان را به عادی‌سازی افسون‌گرانه آمار و رسانه بسپاریم، اگر بهداشت فردی را رعایت نکنیم، اگر انتظار داشته‌باشیم که مسؤولیت مبارزه با کرونا، پیش‌گیری از شیوع ویروس و در نهایت درمان بهینه بیماران و مبتلایان، تنها و تنها وظیفه دولت و وزارت صحت است و مردم خود هیچ تکلیفی در این زمینه ندارند، و مهم‌تر از همه‌ این‌که اگر در خانه نمانیم و از زندگی در اجتماع و حضور غیر ضروری در اماکن عمومی، بنا به هر دلیلی روی برنتابیم.

کرونا دوایی برای درمان ندارد؛ اما تجربه مشترک همه کشورهای درگیر این بیماری پاندمیک، یک واقعیت مسلم را بازتاب می‌دهد و آن‌ این‌که کرونا مهار نمی‌شود اگر زنجیره انسانی به واسطه اعمال یک رژیم کنترل اجتماعی سنگین و سخت‌گیرانه، گسسته نشود. تنها اعتنا و احترام به این تمهید است که میزان فاصله واقعی ما از وقوع فاجعه را تعیین می‌کند.

 

مطالب مرتبط