سرنوشت مردم و منافع ملی در قمار قدرت

فشارهای بین‌المللی برای پایان‌دادن به بحران سیاسی و تشکیل یک حکومت فراگیر در کابل همچنان ادامه دارد؛ فشارهایی که تاکنون به هیچ سرانجامی نرسیده‌ و بن‌بست ناشی از جنگ قدرت میان دو مدعی پیروزی در انتخابات، سراسر حوزه‌های حیات جمعی مردم افغانستان را تحت تأثیر قرار داده‌است.blank

در تازه‌ترین مورد، زلمی خلیلزاد؛ نماینده ویژه امریکا برای صلح افغانستان با اشاره به اینکه موافقت‌نامه صلح امریکا با طالبان فرصتی تاریخی را برای افغانستان فراهم کرده، گفت امریکا و متحدانش، در حقیقت جامعه جهانی از رهبران افغان می‌خواهند که کشور و مردم‌شان را در اولویت قرار دهند.

آقای خلیلزاد از اعلامیه ناتو که خواستار کاهش خشونت از طرف طالبان و پایان به بحران سیاسی از طرف رهبران افغانستان شده‌بود، استقبال کرده و افزوده که رشد افغانستان یا باقی‌ماندنش در جنگ، فقر و بیماری بستگی به این دارد که جناح‌های درگیر با چه فوریت و نیتی در این زمینه اقدام کنند.

در اعلامیه ناتو از تمامی طرف‌ها در افغانستان خواسته شده تا با استفاده از «فرصت تاریخی پیش‌آمده برای پایان دهه‌ها جنگ» مذاکرات برای رسیدن به یک توافق صلح را فورا آغاز کنند.

ناتو از رهبران افغان و حامیان آن‌ها خواسته تا باهم کنار آمده، اختلافات‌شان را حل کنند و یک دولت «فراگیر» بسازند.

این‌که این درخواست‌ها و فشارها سرانجام چه زمانی به نتیجه می‌رسد، مشخص نیست؛ اما در حال حاضر، پرسش کلیدی این است که جایگاه و سرنوشت مردم و منافع ملی در قمار قدرت مدعیان کرسی ریاست جمهوری چگونه است و آن‌ها تا چه حد به این موارد در تنش‌های‌شان برای تصاحب تمام قدرت، بها و اهمیت می‌‌دهند.

آنچه در درخواست تازه زلمی خلیلزاد مطرح شده و پیش‌تر از آن در بیانیه ناتو هم مورد اشاره قرار گرفته‌بود، حاکی از آن است که این بحران، نه تنها در مسیر منافع ملی و خواست‌های مشروع مردم افغانستان قرار ندارد؛ بلکه درست در نقطه مقابل آن است و به آن شدیدا آسیب می‌زند.

بسیاری از ناظران معتقد اند که در پی بروز تنش‌های پساانتخابات، مردم‌سالاری بیش از هر عرصه دیگری زیان می‌بیند، قانون‌گرایی به حاشیه رانده می‌شود، نهادهای مردم‌نهاد و مشروع، تضعیف می‌شوند و سهم و نقش مردم افغانستان در توجیه روندهای سیاسی و تشکیل هسته‌های قدرت، نادیده گرفته می‌شود.

با این حساب، می‌توان نتیجه گرفت که در قمار قدرت دوطرف تنش در کابل، تنها موضوعاتی که هیچ اهمیت و موضوعیتی ندارد، سرنوشت مردم و منافع ملی است.

برای محک‌زدن صحت و سقم این برداشت، فقط کافی است به عوارض و پیامدهای این بحران برای همه مردم افغانستان و منافع کلان و استراتژیک کشور، توجه کنیم تا به آسیب‌های ویرانگر و زیانبار آن در ابعاد وسیع، وقوف پیدا کنیم.

جنگ قدرت در کابل، متحدان سیاسی و مالی افغانستان در عرصه بین‌المللی را بدبین و دلسرد کرده‌است، مردم افغانستان را بیش از هر زمان دیگری در برزخ بلاتکلیفی قرار داده‌، اقتصاد و توسعه و اقتدار مورد نیاز ملی را تحت تأثیر قرار داده، مانع از تشکیل یک دولت مشروع و مقتدر و پاسخگو شده، کانون‌های تصمیم‌ساز را با آشفتگی و هرج و مرج رو به رو کرده، وحدت ملی و همگرایی اجتماعی را به محاق برده و خطر بروز رویارویی‌های بیش‌تر و سقوط به دام و دامن جنگ‌های قومی را تقویت کرده‌است.

در این میان اما شاید بدترین پیامد جنگ قدرت دو رهبر مدعی پیروزی در انتخابات، تقویت جبهه دشمنان نظام سیاسی افغانستان باشد. طالبان به عنوان یک نیروی ستیزه‌جوی ضد دولتی، اگرچه شاید از این‌که روند صلح مورد نظر آن‌ها در پی بروز و استمرار تنش‌های سیاسی با کندی و تأخیر رو به رو شده، ناراضی باشند؛ اما از این‌که در کابل، عملا دو دولت ضعیف، آشفته و درگیر مشکلات درونی، فعال هستند و هیچ‌یک از آن‌ها به تنهایی قادر به تصمیم‌گیری در قبال برخورد با آن گروه نیست، به نفع خود استفاده می‌کنند. به بیان دیگر، استقرار یک دولت متحد، مشروع، متعهد به منافع و اقتدار ملی و حامی مردم افغانستان در کابل، به زیان طالبان و پاکستان و سایر رژیم‌های هوادار آن گروه است، و این همان چیزی است که در سایه تنش‌های سیاسی و جنگ قدرت میان غنی و عبدالله، وجود ندارد.

با توجه به این مسایل و به رغم تظاهر و تأکید هریک از دو سوی بحران بر این‌که آن‌ها از حقوق مردم دفاع می‌کنند و برای تأمین آن و صیانت از قانون اساسی و مردم‌سالاری، حاضر به معامله و عقب‌نشینی نیستند، واقعیت این است که مردم، قانون اساسی و مردم‌سالاری، غایبان بزرگ قمار قدرت آن‌ها محسوب می‌شوند و هیچ موضوعیت و اولویتی در این کشاکش‌ها ندارند. این جنگ کاملا جاه‌طلبانه است.

مطالب مرتبط