هزار‌ه‌ و آسیب‌های صلح قومی در افغانستان

انتشار آمار بحث‌برانگیز وزارت امور خارجه امریکا درباره جمعیت ۱۰ تا ۱۵ درصدی «شیعیان» افغانستان، به تنش‌های زیادی در میان افغان‌ها دامن زده‌است. طیف عظیمی از فعالان هزاره و شیعیان (غیر هزاره) به این آمار واکنش نشان داده‌است.Afghanistan: a State in Disguise Under Tribal Monocracyواکنش‌ها اغلب دو محور درونی و بیرونی دارد. از نظر درونی، آمار وزارت امور خارجه امریکا به این بحث دامن زده‌است که آیا مراد این وزارت، صرفا هزاره‌ها بوده یا کلیت شیعیان افغانستان که خود به چندین قوم مدعی دیگر تقسیم می‌شوند؟ از حیث بیرونی اما این آمار، شیعیان فرای این‌که به چه قومیتی تعلق دارند را باهم متحد کرده‌است.

در این میان، شماری از ناسیونالیست‌های سکولار هزاره این بحث را برجسته‌ کرده‌اند که هزاره‌ها نباید در واکنش به آمار وزارت خارجه امریکا به ‌گونه‌ای عمل کنند که هویت و گرایش مذهبی آن‌ها به عنوان «شیعه» پررنگ نشان داده شود. آن‌ها معتقد اند که هزاره‌ یک هویت قومی است و فرمول توزیع قدرت در افغانستان امروز نیز مبتنی بر قومیت است نه مذهب.

از سوی دیگر، آن‌ها به یک دلیل دیگر نیز مایل نیستند تا هویت شیعی هزاره‌ها برجسته شود؛ زیرا می‌پندارند که هزاره‌ها در افغانستان، همواره تاوان همکیشی شیعی با ایران را پرداخته‌اند و از این جهت، هم مورد بی‌اعتنایی و بی‌اعتمادی قدرت‌های جهانی و دولت‌های مرکزی مستقر در کابل واقع شده‌اند و هم مغضوب گروه‌های افراط‌گرای تروریستی که حامیان شان درگیر یک جنگ قدرت ایدئولوژیک با ایران در منطقه هستند.

عامل دیگری که به این گرایش دامن می‌زند جدایی‌طلبی و استقلال‌خواهی چند قومیت کوچک دیگر است که پیش از این، از نظر تقسیم‌بندی‌های قومی، تحت عنوان کلی «هزاره» شناخته می‌شدند؛ اما اخیرا در سایه سیاست‌های واگرایانه‌ دولت مرکزی و رویکردهای کمپاینی اشرف‌غنی، برخی از آن‌ها رسما به عنوان قومیت مستقل، دست‌کم روی کاغذ، رسمیت یافته‌اند. فعالان ملی‌گرای هزاره هم با اشاره به این رویداد، تأکید می‌کنند که قومیت‌هایی که خود را «هزاره» نمی‌دانند نباید به نام «هزاره» بخشی از سهمیه سیاسی این قومیت از قدرت را تصاحب کنند.

بر این اساس، در پی انتشار آمار بحث‌برانگیز وزارت امور خارجه امریکا این گروه از ناسیونالیست‌های هزاره، تلاش می‌کنند این آمار را صرفا به هزاره‌ها محدود کنند و از نسبت شیعی آن بکاهند؛ این در حالی است که در واقعیت امر، گزارش وزارت خارجه امریکا درباره وضعیت اقلیت‌های مذهبی در سال ۲۰۱۹ در افغانستان بوده و نه اقلیت‌های قومی. در متن این گزارش هم به‌طور مشخص، روی تعبیر «شیعه» تأکید شده‌است‌ نه هزاره.

از سوی دیگر، فعالان افراط‌گرای هزاره متوجه این نکته ظریف نیستند که وقتی وزارت خارجه امریکا کلیت جمعیت شیعیان افغانستان را ۱۰ تا ۱۵ درصد اعلام می‌کند، آمار هزاره‌ها با جداسازی اقوام شیعی دیگر، بسیار کم‌تر می‌شود و این امر، سهم هزاره‌ها در توزیع قومی قدرت را به مراتب کم‌تر از آنچه اکنون هست، خواهد کرد.

مطالب مرتبط:

موضوع دیگر این‌که اغلب معترضان، معتقد اند که انتشار آمار وزارت امور خارجه امریکا از جمعیت شیعیان افغانستان، پیشاپیش آغاز مذکرات صلح با طالبان، مغرضانه و معنادار است و هدف از آن، کاهش سهم شیعیان از دولت آینده است.

اگر این برداشت درست باشد، آیا برجسته‌کردن هزاره به جای شیعه، قومیت به جای مذهب و جدا کردن هزاره‌ها از سایر اقوام شیعی، به نفع این توده قومی است و می‌تواند سهم هزاره‌ها از صلح و سیاست را افزایش دهد؟

پاسخ قطعا منفی است؛ زیرا بر بنیاد این نگاه و با توجه به آنچه در بالا اشاره شد، بیش‌ترین زیان از فرمول توزیع قومی قدرت را هزاره‌ها خواهند دید.

در این میان، ممکن است استدلال شود که جداسازی هزاره از شیعه با احتساب هزاره‌های سنی‌مذهب، می‌تواند سهمیه قومی آن‌ها از قدرت را بالا ببرد؛ اما اول این‌که هزاره‌های غیر شیعه به اندازه‌ای زیاد نیستند که ادغام آن‌ها به هزاره‌های شیعه زیر چتر قومیت واحد، تاثیر قابل توجهی روی جمعیت این قوم داشته باشد. نکته دوم هم این‌که ممکن است همه هزاره‌های اهل سنت، حاضر به چنین ادغامی نباشند؛ زیرا سال‌های زندگی با اهل سنت سایر اقوام، میان آن‌ها و هویت قومی شان فاصله انداخته‌است؛ درست همان وضعیتی که سادات و قزلباش‌ها و… در جامعه هزاره پیدا کرده‌اند. بروز اختلافات شدید میان نمایندگان هزاره‌های شیعه و سنی در جنبش روشنایی هم این برداشت را تقویت می‌کند. موضوع سوم هم این‌که مرحوم ملا فیض‌محمد کاتب؛ تاریخ‌نگار معروف کشور در کتاب “نژادنامه” هزاره‌های اهل سنت را به عنوان بخشی از نفوس هزاره‌ها به حساب نیاورده و قسمتی از آن‌ها را زیر عنوان اویماق، دسته‌بندی کرده‌است.

بنابراین، صرف نظر از تلاش‌های جدایی‌طلبانه مبتنی بر قو‌م‌گرایی منهای مذهب فعالان رادیکال هزاره، این توده قومی در سایه واکنش‌های منسجم و مشترکی که پیرامون گزارش یکجانبه‌نگرانه وزارت خارجه امریکا به وجود آمده، می‌تواند شکاف‌ها و فاصله‌های ایجادشده درون‌قومی میان هزاره‌ها و قومیت‌های دیگری که تاکنون هزاره نامیده شده‌اند را ترمیم کند و با ایجاد یک وحدت قومی و مذهبی فراگیر میان هزاره‌ها و غیر هزاره‌های شیعه‌مذهب، یک جبهه اجتماعی قدرتمند و واحد را به وجود آورد تا در کنار همدیگر، مانع از تضییع حقوق و نادیده‌گرفتن مطالبات و نفی آرمان‌های تاریخی شان در آستانه صلح با طالبان شود.

از سوی دیگر، نباید فراموش کرد که طالبان، یک گروه قومی با گرایش‌های غلیظ مذهبی است؛ بنابراین، انکار هویت شیعی هزاره‌ها در تعامل سیاسی با طالبان، معقول و واقع‌بینانه نیست. چه بسا پیش‌بینی می‌شود که طالبان، فرمول کنونی توزیع قدرت که در کنفرانس بن بر بنیاد قومیت صورت‌بندی‌ شده را از اساس مردود اعلام کنند و به جای آن، فرمول تازه‌ مبتنی بر مذهب را مطرح سازند. بنابراین به نفع هزاره‌ها است که هویت قومی و مذهبی‌شان را باهم برجسته کند و از جدایی‌افکنی میان این دو نیمه تفکیک‌ناپذیر، احتراز کنند.

 

مطالب مرتبط