از جنگ بیقهرمان تا صلح بیآرمان
اشرفغنی؛ رییس جمهوری روز سه شنبه در ارگ با هیأت مذاکرهکننده دولت افغانستان که قرار است تا چند روز دیگر مذاکره با طالبان را آغاز کند، دیدار کرد.رییس جمهوری در این دیدار گفت که پس از آنکه فرمان عفو ۴۰۰ زندانی طالبان امضا شد، توقع مردم این است که برای آغاز مذاکرات گروه طالبان با دولت، هیچ مانع و بهانهای وجود نداشتهباشد و مذاکرات باید به زودترین فرصت آغاز شود.
او همچنین گفت: «ما به صلح متعهد هستیم و هدف این است که جنگ به گونه اساسی به پایان برسد و هیات مذاکرهکننده دولت افغانستان با گروه طالبان، در مورد صلح پایدار و باعزت که خواست مردم افغانستان است، مذاکره کند.»
آقای غنی افزود که لویه جرگه، خط مشی صلح دولت افغانستان را تعیین کرده و «ما به تحقق آن متعهد هستیم».
به گفته او، قدرت سیاسی افغانستان را همه در لویه جرگه صلح مشاهده کردند و جهان با یک دیدگاه قوی، حامی هیات گفتگوکننده صلح است.
رییس جمهوری هنوزهم شعار میدهد، توجیه میکند و تلاش دارد تا ژستهای ملیگرایانه و قهرمانمآبانه بگیرد؛ این در حالی است که او با امضای حکم آزادی ۴۰۰ زندانی خطرناک طالبان، رهایی ۵۰۰۰ هزار زندانی آن گروه را تکمیل کرد و به این ترتیب، سوگند اولیه خود را صریحا زیر پا گذاشت که پس از امضای توافقنامه صلح میان امریکا و طالبان در قطر که یکی از مفاد اصلی آن آزادی هزاران زندانی طالبان بود، گفتهبود تصمیمگیری در اینباره از صلاحیتهای دولت و مردم افغانستان است و امریکا و هیچ قدرت خارجی دیگری از چنین حقی برخوردار نیستند؛ اما او به رغم این موضعگیری تند و تفسیرناپذیرش، عهد ابتداییاش را شکست و زیر سنگینترین فشارهای واشنگتن، طالبان و رژیمهای حامی آن گروه، حتی خطرناکترین و مخوفترین زندانیان طالبان را هم آزاد کرد.
اکنون رییس جمهوری برای پایان جنگی تقلا میکند که هیچ قهرمانی ندارد. دولت او جنگ را باخته؛ زیرا بیش از هر طرف دیگری برای آتشبس، تلاش میکند و هزینههای مرگباری که طالبان بر نیروهای دولتی و مردم تحمیل میکنند هم حاکی از آن است که پیروزی از راه جنگ، دستکم برای دولت، ناممکن است و از این منظر، آقای غنی نمیتواند مدعی قهرمانی و قدرتمندی در میان جنگ شود.
بر این اساس، یکی از دلایلی که دولت افغانستان و شخص رییس جمهوری، بیش از هر کس دیگری بر صلح و آتشبس تأکید میکند، ناتوانی در مواجهه مسلحانه در میدان جنگ است.
آقای غنی در عین حال، تلاش میکند تا ناتوانیاش از قهرمانی در میدان جنگ را در میز مذاکرات صلح جبران کند و به عنوان قهرمان صلح، ناماش را در تاریخ معاصر افغانستان ثبت کند. او در لویه جرگه نیز گفت که افتخار میکند که اولین پایهگذار و مبتکر و مجری آتشبس «واقعی» در ۴۰ سال گذشته بودهاست؛ ادعایی که اگرچه نیاز به راستیآزمایی دارد؛ اما نشان میدهد که رییس جمهوری به دنبال مدال قهرمانی است؛ مدالی که در جنگ نتوانست به دست آورد و در صلح در جستجوی آن است.
صلح افغانستان اما مدعیان فراوانی برای قهرمانی دارد؛ از دونالد ترامپ که از راه صلح با طالبان هم میخواست جایزه صلح نوبل را ببرد و هم در انتخابات ریاست جمهوری امریکا پیروز شود تا زلمی خلیلزاد که با تحقق یک پروژه قومی دیرینهاش به تعبیر حمدالله محب در نهایت میخواهد به عنوان منجی افغانستان، قهرمان صلح و مبتکر پایان ۴ دهه جنگ، روزی به عنوان «وایسرا» قدرت کابل را قبضه کند. رهبران طالبان هم شاید تلاش کنند تا از صلح به مثابه یک «پیروزی» و «تسلیمی دشمن» بهره بگیرند و با ژستی فاتحانه وارد ارگ قدرت در کابل شوند.
در این میان، چه چیزی برای اشرفغنی باقی میماند؟ آقای غنی در حال باختن است؛ باختی بزرگ که البته در هر مرحله از بازی، امکان جلوگیری و جبران آن را دارد. او اگرچه امکان قهرمانشدن را از دست داد؛ اما میتوانست صلح را از آرمانهای مقدس ملی، تهی نکند و با برگزاری یک لویه صوری و سمبولیک، آخرین میخ را بر تابوب جمهوریت و ارزشهای بنیادین نظام جمهوری نکوبد.
آقای غنی میتوانست تا آخر به پای آرمان جمهوریت بماند و اجازه ندهد تا ارزشهای برین و بنیادینی که به بهای خون هزاران نفر طی دو دهه از حیات سیاسی افغانستان به دست آمده، یکروزه قربانی پروژه صلح امریکا و طالبان شود.
اکنون آقای غنی همه کارتهایش را بازی کردهاست و در مذاکرات سیاسی برای دفاع از صلحی به میدان خواهد رفت که پیشاپیش از آرمانهایش تهی شدهاست؛ در حالی که این امکان وجود داشت که با برگزاری دو انتخابات پارلمانی و ریاست جمهوری واقعی، شفاف و مشارکتی و نیز فراخواندن جرگهای فراگیر، قانونمند، مشروع و مبتنی بر قانون اساسی، مردم را وارد صحنه کند و به این ترتیب، جمهوریت را به ارزشی غیر قابل معامله و معاوضه تبدیل کرده و طالبان و دیگر طرفها را به تمکین و کرنش در برابر آن وادارد.
با این حال، او هنوز امکان بازگشت دارد. ممکن است در روند گفتگوهای صلح، رویداد پیشبینینشدهای رخ دهد که همهچیز ضرب صفر شود و به این ترتیب، اگر جنگ، قهرمان نداشت، صلح، آرمان داشته باشد؛ آرمانی مثل جمهوریت، قانون اساسی، دستاوردهای ۲۰ ساله و…