تحریم طالبان یا تبرئه پاکستان؟
بازی پاکستان- طالبان همچنان ادامه دارد. مرحله جدید این بازی، تحریم ملا برادر و سراجالدین حقانی است؛ یک شوخی سیاسی مضحک که تنها استقبال سادهانگارانه کابل را برانگیخته؛ اما در واقع به منظور تبرئه پاکستان از قرار گرفتن در لیست سیاه FATFراهاندازی شدهاست.دولت پاکستان در راستای تعهداتش به کارگروه ویژه اقدام مالی، شماری از اعضای رهبری طالبان را در فهرست تحریمها قرار دادهاست.
در گزارش وزارت خارجه پاکستان، ملا عبدالغنی برادر؛ معاون رهبر طالبان و رئیس دفتر این گروه در قطر و سراجالدین حقانی؛ رهبر فعلی شبکه حقانی همراه با شماری از اعضای این گروه در فهرست تعزیرات و محدودیتهای مالی قرار گرفتهاند.
این اقدام پاکستان برای عملیساختن تعهدات این کشور برای معیارهای مورد نظر کارگروه اقدام مالی(FATF) در مبارزه با پولشویی و تامین مالی تروریزم است.
بنا بر این تحریمها داراییهای این افراد ضبط میشود و ضمن محدودیت سفر، حق حمل اسحله را نخواهند داشت.
در گزارش وزارت خارجه پاکستان نامهای افراد و سازمانها و نهادهای مختلف مانند طالبان پاکستان و شاخه خراسان داعش نیز به چشم میخورد.
کابل از این تصمیم، استقبال و ابراز امیدواری کرده که پاکستان به مسئولیت خود در «مبارزه با تروریزم» عمل کند.
این در حالی است که همانگونه که اشاره شد، این اقدام، اصولا نه علیه رهبران طالبان و شبکه حقانی است و نه لطمهای به روابط آنها وارد میکند. برای اثبات این مدعا کافی است به واکنش ملایم طالبان به این تصمیم نگاه کنیم. طالبان بدون آنکه تصمیم پاکستان را جدی گرفته باشند، اعلام کردند که تحریم سران آن گروه به روند صلح، آسیب میزند؛ اما وزارت امور خارجه پاکستان، تنها یک روز بعد از واکنش طالبان، به این نگرانی به شیوهای دلگرمکننده پاسخ داد و ملا برادر و هیأت همراه او را به اسلامآباد «دعوت» کرد و به این ترتیب، تحریم نمادین سران طالبان، به سرعت توسط خود پاکستانیها نقض شد.
این «دعوت» همچنین نشان داد که روابط پاکستان و طالبان، مستحکمتر از آن است که FATFقادر به گسستن آن باشد. تحریم سران طالبان و شبکه حقانی هم یک بازی هماهنگشده به منظور تبرئه پاکستان و سرگرمکردن کارگروه ویژه اقدام مالی و مبارزه با پولشویی و تأمین مالی تروریزم است نه لزوما نشانگر عزم راسخ و جدی پاکستان در «مبارزه با تروریزم».
مبارزه پاکستان با تروریزم هم از آن طنزهای خندهدار روزگار ماست؛ کشوری که بزرگترین مولد و حامی تروریزم در سطح منطقه و حتی جهان است و تاریخ سیاسی آن بر بنیاد این قاعده بنا شده، چگونه میخواهد یا میتواند با تروریزمی مبارزه کند که آن را در آغوش خودش پرورده، بزرگ کرده و به منظور پیشبرد سیاستهای هژمونیک و توسعه قدرت استراتژیک خود، به کشورهای دیگر صادر کردهاست؟!
از سوی دیگر، پاکستان و طالبان در آستانه برداشت یکی دیگر از محصولات شیرین ازدواج مشترکشان در افغانستان هستند. آنها در آستانه «صلح» قرار دارند؛ صلحی که به طالبان امکان میدهد تا از لیست سیاه سازمانهای بینالمللی خارج شوند و با کسب اقتدار و مشروعیت سیاسی، لگام هدایت افغانستان را در دست بگیرند. این صلح در عین حال برای سران اسلامآباد این فرصت طلایی و بینظیر را فراهم میکند تا رویای دیرینه خود به منظور تبدیل افغانستان به عمق استراتژیک پاکستان را تحقق بخشند و با روی کار آوردن یک رژیم دستنشانده در کابل، بر همه قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای در جنگی خونین و نفسگیر که ۴۰ سال از حیات سیاسی افغانستان را به خود اختصاص داد، پیروز شوند.
فراموش نکنیم که ملا برادر و سراجالدین حقانی از مهرههای مهمی هستند که در رأس این بازی راهبردی قرار دارند و مجریان اصلی پروژه پاکستانی صلح در افغانستان محسوب میشوند. آنها هرگز مورد تحریم اسلامآباد قرار نمیگیرند.
البته این تنها پاکستان نیست که با سران نامدار طالبان و شبکه حقانی در شرایطی که آنها در لیست سیاه شورای امنیت سازمان ملل متحد قرار دارند، اینگونه با مدارا و مماشات برخورد میکند. امریکا و دیگر قدرتهای همسو با واشنگتن هم عملکردی مشابه داشتهاند. آنها به سران طالبان، مشروعیت دادهاند و بیاعتنا به قطعنامه شورای امنیت، امکانات تردد بینالمللی و تراکنشهای مالی آنان را فراهم کردهاند.
با این حساب، استقبال کابل از بازی جدید پاکستان – طالبان، پیش از آنکه هوشمندانه و مبتنی بر آنالیز دقیق روابط آنها باشد، ناشی از نوعی سادهانگاری، سطحینگری، ظاهرزدگی و برخورد سلیقهای و سادهلوحانه با معادلات نه چندان پیچیده مرتبط با صلح و جنگ افغانستان است. این موضع در عین حال، بازتابدهنده وضعیت آشفته و نابسامان دستگاه دیپلماسی افغانستان در شرایطی است که کابل بیش از هر زمان دیگری نیازمند حضور قوی، مقتدرانه و مؤثر در مناسبات صلح با طالبان و حل مسایل تاریخی خود با پاکستان است.