جنایات جنگی در افغانستان؛ اروپا علیه امریکا
۲۰ سال حضور نظامی امریکا و اروپا و برخی دیگر از اعضای ناتو و متحدان استراتژیک امریکا در افغانستان به عنوان کشوری که یکی از کانونهای اصلی بحران و جنگ محسوب میشود، بیتردید نیازمند اجرای دقیق و همهجانبه کنوانسیونهای بینالمللی و عهدنامههای حقوقی درباره حقوق جنگ، صیانت از جان غیر نظامیان، شیوه رفتار با اسرا و زندانیان و پایبندی به اصول حقوق بشردوستانه بینالمللی است. برای اطمینان از این امر، تنها تعهد دولتهای درگیر جنگ کافی نیست و سازمانهای بیطرف بینالمللی و نهادهای قدرتمند قضایی نیز باید بر این روند نظارت کنند. دادگاه بینالمللی مستقر در لاهه یکی از همان نهادهایی است که میتواند نقش حقوقی، قضایی و نظارتی خود را در این زمینه به خوبی ایفا کند.
با این حال، وقتی ابرقدرتی مانند امریکا در مسیر اعمال این حق، مانع ایجاد میکند، اعضای رسمی این نهاد را مورد تحریم و تهدید قرار میدهد، آنان را «یاغی» میخواند و به تلاش غیر قانونی برای هدف قرار دادن شهروندان امریکا متهم میکند، هیچ امیدی به احراز و اجرای عدالت باقی نمیماند.
در این میان اما اتحادیه اروپا پس از تحریم برخی مقامهای دادگاه لاهه از سوی امریکا به خاطر آغاز تحقیقات درباره جنایات جنگی نیروهای امریکایی در افغانستان، از این دادگاه اعلام حمایت کرد.
دولت دونالد ترامپ اخیرا فاتو بنسودا؛ دادستان این دادگاه و چند عضو دیگر این دادگاه را تحریم کرد.
مایک پومپئو؛ وزیر خارجه امریکا که قبلا دادگاه بینالمللی مستقر در لاهه هالند را «یاغی» خواندهبود این نهاد را متهم کرد که دست به تلاشهای غیر قانونی برای هدف قرار دادن شهروندان امریکایی زدهاست.
در مقابل، یک سخنگوی امور خارجی اتحادیه اروپا روز پنجشنبه تاکید کرد که این اتحادیه در کنار دیوان بینالمللی میایستد و از این نهاد در برابر هرگونه تلاش برای ضربهزدن به آن دفاع خواهد کرد.
دادستانی دیوان کیفری بینالمللی در ماه مارچ سال جاری تصمیم گرفت که درباره احتمال ارتکاب جنایات جنگی و جنایت علیه بشریت از سوی نظامیان امریکایی در افغانستان و نیز شکنجه زندانیان از طرف نیروهای «سیا» تحقیق کند.
موضع امریکا در برابر این تصمیم، تنها منجر به تضعیف اعتبار، اقتدار، وجاهت و مشروعیت حقوق بینالملل نمیشود؛ بلکه در عین حال، ضربهای سهمگین بر پیکره نحیف عدالت در دنیایی است که یکی از بزرگترین مصایب و مشکلات آن، بیعدالتی، ستم، حقکشی و تحمیل جنگهای ظالمانه و جنایتهای وحشیانه بر غیر نظامیان بیدفاع از سوی قدرتهای بزرگ است.
دولت امریکا با موضعگیری در برابر تصمیم یک دادگاه بیطرف بینالمللی، نشان داد که مردم و نظامیان امریکایی را برتر از هرگونه قانون و عدالت میداند و دفاع از آنان حتی اگر مرتکب شنیعترین جنایتها علیه بشریت شدهباشند را نیز وظیفه خود میداند.
این رویکرد یکبار دیگر ثابت کرد که واشنگتن حتی در برابر شعارها و ادعاهای خود در زمینه دفاع از حقوق بنیادین بشر که یکی از آنها حق حیات در دنیایی عاری از ستم و بیعدالتی است، معتقد و متعهد نیست و با حمایت از بیعدالتی و ظلم، صلح و امنیت و عدالت جهانی را تضعیف میکند و بدتر از آن اینکه مجوز سرکوب و کشتار و خشونت و ظلم و ستم بر فرودستان، غیر نظامیان و مردم بیگناه در جنگهای بزرگ از سوی طرفهای متخاصم، کشورهای متجاوز و قدرتهای جهانخوار را صادر میکند؛ زیرا یکی از پیامدهای عمیقا ناامیدکننده این موضع، گسترش بیعدالتی و خشونت و کشتار و جنایت جنگی و جنایت علیه بشریت و سرکوب و ارعاب و شکنجه غیر نظامیان، اسرای جنگی و نقض سیستماتیک دیگر اصول حقوق جنگ در ابعاد جهانی است و ایالات متحده باید با تضعیف نهادهای مجری عدالت و حامی دادخواهیهای عادلانه قربانیان جنگ و خشونت در قبال پیامدهای این موضع خود، مسئول شناخته شود.
در این میان، موضعگیری اروپا در برابر امریکا که بخشی از اختلافهای رو به افزایش شرکای اصلی جنگ افغانستان محسوب میشود، اگرچه در دفاع از احراز و اعمال عدالت بر جنایتکاران جنگی و عوامل جنایت علیه بشریت در جنگ افغانستان نیست و نمیتوان انتظار داشت که این موضع، زمینهساز محاکمه و مجازات نظامیان خارجی مسئول ارتکاب جرم و جنایت در این جنگ شود؛ اما نفس حمایت از یک نهاد قضایی بینالمللی در دنیایی که ظلم و بیعدالتی در آن فراگیر شدهاست، مغتنم است.
اروپاییها هم درست به اندازه امریکاییها در برابر جنایتهای پیدا و پنهانی که در طول ۲۰ سال گذشته از سوی نظامیان خارجی در افغانستان، صورت گرفته، مسئول اند و اگر عدالتی وجود داشته باشد، اکنون باید دهها نظامی اروپایی به دلیل ارتکاب جرم علیه غیر نظامیان و اسرای جنگی در افغانستان، محاکمه و مجازات میشدند؛ اما در صورتی که این اتفاق نیافتاده و هرگز نخواهد افتاد، بنابراین دفاع اروپا از دادگاه لاهه، لزوما دفاع از اعمال عدالت در جنگ افغانستان نیست. با این وجود، ایستادگی اروپا علیه امریکا مقاومت در برابر فراگیری جهانی بیعدالتی و تجویز کشتار و خشونت سیستماتیک غیر نظامیان در جریان مأموریتهای جنگی به حساب میآید و قابل ستایش است.