ترامپ، غنی و «شگفتی اکتوبر»
«غافلگیری اکتوبر» اصطلاحی در ادبیات سیاسی ایالات متحده است که بر بنیاد آن، در ماه اکتوبر، یک رویداد بزرگ سازماندهیشده رخ میدهد که آرای مردم امریکا در انتخابات ماه نوامبر را به نفع رییس جمهوری مسلط یا نامزد مورد حمایت کاخ سفید، تغییر میدهد.شگفتی اکتوبر در دوره ترامپ که سراسر ریاست جمهوریاش سرشار از تصمیمهای آنی، غافلگیرکننده و بیحساب و کتاب بوده میتواند مهمتر از هر دوره دیگری باشد.
آقای ترامپ بیش از هر رییس جمهوری دیگر امریکا نیاز به خلق شگفتی اکتوبر دارد؛ زیرا موقعیت او به دلیل سوء مدیریت بحران کرونا، انتشار کتابهای افشاگرانه همکاران امنیتی، مشاوران و نزدیکان خانوادگی و بروز خیزشهای مرگبار سراسری در اعتراض به خشونت سیستمیک پولیس علیه سیاهپوستان و نحوه مواجهه بحثبرانگیز او با این رویداد، عمیقا متزلزل و آسیبپذیر است و مجموعه این عوامل سبب شده که جو بایدن دموکرات به رغم عدم محبوبیت در نزد افکار عمومی امریکاییها در نظرسنجیها نسبت به ترامپ، پیشتاز باشد.
اگرچه نظرسنجیها پیش از این –از جمله در انتخابات سال ۲۰۱۶- نشان دادهاند که سنجه قابل اطمینانی برای ارزیابی ضریب موفقیت نامزدهای انتخاباتی در امریکا نیستند؛ اما بیتردید، آمار مربوط به این سنجشها روی سیاستگذاری نامزدها برای شکستدادن رقیب، تأثیر تعیینکنندهای دارد. یکی از این سیاستگذاری و بیتردید مهمترین آن میتواند «شگفتی اکتوبر» باشد.
شگفتی اکتوبر ترامپ چیست؟
در این باره، حدس و گمانهای زیادی مطرح میشود. از خروج ناگهانی همه نیروهای امریکایی از افغانستان و پایان حمایت ۲۰ ساله واشنگتن از حکومت به رهبری اشرفغنی در کابل تا حمله نظامی به ایران، عادیسازی روابط رژیمهای عربی با اسراییل و…
در این میان اما محتملترین گزینه، پرونده جنگ طولانی امریکا در افغانستان است.
دونالد ترامپ به تازگی در نشست مجمع عمومی سازمان ملل گفت که به جنگ افغانستان پایان خواهد داد و نیروهای امریکایی را از افغانستان خارج خواهد کرد.
آقای ترامپ با اشاره به برگزاری نشست صلح افغانستان گفت که امریکا این کار را از موضع قدرت انجام دادهاست.
او گفته که اکنون نقش امریکا به عنوان مصلح و صلحآور است؛ ولی این صلح از راه قدرت بهدست آمده و اکنون امریکا قدرتمندتر از هر زمان دیگر است و سلاح های امریکا به حدی پیشرفته است که فکر این سطح از پیشرفت را نمیکرد.
این بدون تردید، پیامی ناگوار برای کابل خواهد بود؛ زیرا بزرگترین شریک و متحد «استراتژیک» آن دیگر ارادهای برای ادامه حمایت از آن ندارد و در مقابل، رییس جمهوری آن به صلح با طالبان به عنوان دشمن معارض دولت افغانستان، خوشبین است و روی آن سرمایهگذاری کردهاست.
در رسانههای افغانستان و امریکا گمانهزنیهای زیادی درباره عزم ترامپ برای مختومهکردن پرونده صلح با طالبان تا قبل از انتخابات ریاست جمهوری مطرح میشود؛ گمانهزنیهایی که مهمترین پیام ضمنی آن، قطع حمایتهای واشنگتن از کابل است، و این میتواند همان شگفتی اکتوبر دونالد ترامپ باشد.
مشاوران پیشین ترامپ از جمله جان بولتون؛ مشاور پیشین امنیت ملی او، اذعان میکنند که از نظر ترامپ، هیچ سیاست ثابت و پایداری وجود ندارد و همهچیز میتواند به طور آنی و با توجه به میزان تأثیر آن بر موقعیت او در انتخابات، تغییر کند. بر این اساس، حمایت از دولت افغانستان هم در صورتی که نتواند از دید ترامپ، زمینهساز پیروزی او در انتخابات شود؛ اما به سرانجامرساندن پروژه صلح با طالبان حتی اگر به قیمت سقوط دولت کابل، تمام شود، چنین هدفی را تأمین میکند، او بیدرنگ این گزینه را به کار خواهد بست.
نکته قابل تأمل اینکه ترامپ به ندرت به دیدگاههای مشاوران و اطرافیانش درباره تصمیمهایی که نفع فردی خودش در میان باشد، وقعی میگذارد و پرونده جنگ افغانستان هم یکی از همان موارد است. از نظر ترامپ، جنگهای بیپایان باید پایان پیدا کند و نیروهای امریکایی به خانه بازگردند. او میداند که این تحول برای رأیدهندگان امریکایی تا چه اندازه جذاب و خارقالعاده است و او را در مقام رییس جمهوری که توانسته نظامیان امریکایی را از جنگی ۲۰ ساله بازگرداند، در مقام یک قهرمان قرار میدهد.
از سوی دیگر آقای ترامپ عناد عمیق و ویژهای نسبت به میراث سلف خود باراک اوباما و حتی جورج بوش دارد. او از اینکه مجبور است هزینه جنگهایی را بپردازد که اسلاف او شروع کردهاند، عمیقا احساس آزار میکند. این امر هم انگیزه او برای پایاندادن به جنگ امریکا در افغانستان را تقویت میکند.
با توجه به این مسایل، شاید شگفتی اکتوبر ترامپ، یک قربانی داشته باشد و آن اشرفغنی؛ رییس جمهوری مورد حمایت واشنگتن در کابل باشد.