آیا موضع پاکستان در قبال صلح و جنگ افغانستان تغییر کردهاست؟
عمران خان؛ نخستوزیر پاکستان در مقاله در واشنگتنپست درباره نقش بحران چهار دهه اخیر افغانستان بر پاکستان و همچنین درباره فراهمساختن زمینه مذاکرات صلح افغانستان از سوی کشورش نوشتهاست که پاکستان پس از مردم افغانستان، بیشترین هزینه این بحران را پرداختهاست.او گفتهاست که پاکستان در چهار دهه گذشته، میزبانی چهار میلیون پناهجوی افغان را به عهده داشتهاست و مدعی شده که کشورش در این مدت به مرکز ورود اسلحه و مواد مخدر مبدل شده، مسیر اقتصادی این کشور به هم خورده و جامعه پاکستان را تندرو ساختهاست.
او افزوده که حالا کشورش نسبت به پاکستانی که در دهههای ۶۰ و ۷۰ میلادی میشناخته در یک مسیر عمیقا ناراحتکننده قرار گرفتهاست.
آقای خان در این مقاله نوشتهاست که پاکستان نیز مانند امریکا نمیخواهد که افغانستان بار دیگر به پناهگاه تروریستهای بینالمللی مبدل شود.
مقاله عمران خان، حاوی پیام دوگانه بیم و امید است. او از تأثیر ناگوار جنگ افغانستان بر سیاست، امنیت، اقتصاد و رویکردهای افراطگرایانه مردم پاکستان نوشته و مدعی شدهاست که پس از خود مردم افغانستان، پاکستانیها سنگینترین هزینه ۴ دهه جنگ در افغانستان را متحمل شدهاند.
حق تا حدودی با آقای خان است. با این حال، پاکستان هم در ایجاد این حجم از مصیبت و رنج و تحمیل آن بر جامعه پاکستانی، بیتقصیر نیست. این سیاست اصولی و سنتی رژیمهای مسلط بر اسلامآباد و بدنه نظامی و استخباراتی آن کشور بوده که از تروریزم و ناامنی و بیثباتی در افغانستان حمایت کنند. این سیاست که در سالهای ابتدایی استقلال کشور پاکستان، صرفا بر جلوگیری از شکلگیری یک دولت مقتدر و باثبات در کابل استوار بود تا مانع از طرح ادعاهای ارضی و مرزی از جانب افغانستان علیه پاکستان شود، مساله پشتونستان را مهار کند و جلو نفوذ هند در افغانستان را بگیرد، پس از ظهور طالبان، عملا به تلاش بیوقفه رژیم اسلامآباد برای تسلط مستقیم بر افغانستان، تغییر جهت دادهاست.
پاکستان که در دوران جهاد افغانستان علیه اشغال شوروی، کمکهای هنگفتی از سوی امریکا و اعراب و دیگر کشورهای جهان دریافت کرد تا خاک کشورش را در اختیار جهادگران افغان و منطقه قرار دهد و مسیری مطمئن برای انتقال پول، منابع مالی و جنگجو از کشورهای دیگر به افغانستان قرار بگیرد، شاید تصور نمیکرد که در بلندمدت، هزینه سنگینی خواهد پرداخت و خود به یک کانون شعلهور افراطگرایی و تروریزم تبدیل خواهد شد.
دولتمردان مسلط بر اسلامآباد تحت تأثیر نفوذ ارتش و آیاسآی، بیمحابا همه امکاناتشان را در اختیار تروریزم و افراطگرایی قرار دادند، مدارس مذهبی خود را به کانونهای پرورش فکری و شستشوی مغزی نسلی از تروریستهای بالقوه تبدیل کردند، دارالافتاها و مراجع مذهبیشان را به کارخانههای فتواسازی و تجویز و تشریع و تبلیغ جهاد علیه کفر و اشغال در افغانستان تبدیل کردند، برای جنگجویان جهادی در درون خاک خود صدها اردوگاه آموزشی، تشکیل دادند، مراکز و دفاتر سیاسی و نظامی احزاب افغان در شهرهای مهم کشورشان ایجاد شد و به این ترتیب، شوروی و رژیم کمونیستی دستنشانده آن در کابل به زانو درآمد و مجاهدین آماتور افغان به پیروزی رسیدند.
امریکا و دیگر همپیمانانش به هدف خود دست یافتند و آن شکست و فروپاشی شوروی بود؛ اما پاکستان باید درگیر پیامدهای خارج از محاسبه یک قمار بزرگ میشد. اعطای آزادی عمل گسترده به جهادگران، قدرتگیری مدارس و مراکز مذهبی و دارالافتاها و روحانیون افراطگرای جهادی در عرصه سیاست پاکستان، در کنار برپایی اردوگاههای عظیم ترتیب و تجهیز افراطگرایان و تروریستها، اقداماتی نبود که پس از پیروزی جهاد افغانستان، به سادگی قابل برچیدن باشد. به این ترتیب، اسلامآباد به کمک متحدان منطقهای و بینالمللیاش برای مدیریت آتش زیر خاکستر افراطگرایی و تروریزم دستپروده خویش، دست به اقدام خطرناک جدیدی زد و آن ایجاد گروه طالبان بود. طالبان برای سران اسلامآباد، دو کارکرد مهم داشت: یکی هدایت انرژیهای انباشتهشده و در آستانه انفجار افراطگرایان از داخل پاکستان به سمت افغانستان، و دوم، تلاشی مستقیم برای به قدرترساندن یک رژیم دستنشانده اسلامآباد در کابل و تبدیل کامل افغانستان به عمق استراتژیک ابدی پاکستان.
مقاله تازه نخستوزیر پاکستان اما نشان میدهد که تا اینجای کار هردو هدف مورد نظر اسلامآباد از ایجاد طالبان، شکست خوردهاست؛ زیرا علیرغم پرداخت هزینههای سنگینی که به بخشی از آن در مقاله آقای خان هم اشاره شده، نه افراطگرایی در پاکستان، مهار شده و نه افغانستان به طور کامل به کام پیادهنظام پاکستان سقوط کردهاست.
بر این اساس، پاکستان با توجه به رشد خطرناک افراطگرایی و توسعه بیرویه رویکردهای تندروانه از یکسو، و وضعیت شکننده و بحرانی اقتصادی و امنیتیاش از جانب دیگر، ناگزیر است نسبت به مواضع سنتی خود در قبال صلح و جنگ افغانستان، تجدید نظر کند؛ تجدید نظری که تصور میشود در مقاله نخستوزیر عمران خان به آن اذعان شده؛ اما اینکه به سیاست اصولی رژیم اسلامآباد و به ویژه ارتش و آیاسآی هم تبدیل شده یا نه، زمان پاسخ خواهد داد.