حمله کابل؛ ناکامی استخباراتی دولت یا شکست ننگین طالبان؟

حمله بر دانشگاه کابل که در فاصله‌ای کوتاه از حمله انتحاری بر یک مرکز آموزشی در غرب پایتخت صورت گرفت، یک‌بار دیگر ناکارآمدی رویکرد تبلیغاتی به حادترین معضل امنیتی سال‌های اخیر پایتخت را نمایان ساخت؛ بنابراین «ناکامی استخباراتی» مورد اشاره معاون اول ریاست جمهوری که به عقیده او، کاملا غیر قابل توجیه است، افزون بر ارکان اصلی امنیت و استخبارات کشور، به خود او نیز مربوط می‌شود و همه باید در برابر این فجایع سریالی مرگبار در کانون‌های آکادمیک و آموزشی کشور، مسئول شناخته شوند و پاسخگو باشند.blankامرالله صالح؛ معاون اول ریاست جمهوری حمله بر دانشگاه کابل را ناکامی استخبارتی و فاجعه انسانی خوانده‌است. سخنگوی ریاست جمهوری اما این حمله را ناشی از «شکست ننگین» طالبان در هلمند خوانده‌است.

صالح در صفحه فیسبوک‌اش نوشته‌است: «حمله بر پوهنتون کابل برای ما یک ناکامی استخباراتی و فاجعه انسانی است».

او علاوه کرده که «این حمله گندیدگی وجدان طالب و همفکران او را نشان می‌دهد».

معاون نخست ریاست جمهوری حمله بر دانشگاه کابل را غیر قابل توجیه خوانده‌است.

آقای صالح در حال حاضر مامور رسیدگی به امنیت کابل است و پیش‌ از این ادعا کرده‌بود که هسته‌های ترور در کابل، یکی پس از دیگری در حال نابودی هستند.

صدیق صدیقی؛ سخنگوی ریاست جمهوری اما حمله کابل را به طالبان نسبت داده و آن را محکوم کرده‌است. او گفته که «پس از شکست ننگین تروریستان در هلمند، اکنون این گروه‌ها، دستپاچه شده‌‌اند ومکان‌های آکادمیک را هدف قرار می‌دهند».

بدیهی است که برای دانشجویان مظلومی که قربانی این سبعیت عریان شدند، موضع‌گیر‌‌ی‌های ضد و نقیض و تلاش‌های توجیهی سران دولت، هیچ معنی و موضوعیتی ندارد. برای بازماندگان مصیب‌شده قربانیان این فجایع هم آنچه واقعیت دارد، غم بی‌پایان فقدان، مرثیه اشک‌انگیز مظلومیت، و روایت دردناک ناامنی و بی‌پناهی در کشوری است که حتی دانشگاه‌ها، مراکز آموزشی و کانون‌های علمی و آکادمیک آن هم امن نیست و هیولای سیری‌ناپذیر مرگ در هر نقطه‌ای، هر زمانی، در مسیر هرکسی ممکن است کمین کرده‌باشد.

برای عموم مردم افغانستان اما موضع‌گیری‌های بی‌مصرف سیاسی سران و کارگزاران اجرایی و امنیتی دولت، بیش از آن‌که التیام‌بخش و اطمینان‌آور باشد، نگران‌کننده است. این موضع‌گیری‌های ضد و نقیض نشان می‌دهد که حتی ماشین تبلیغاتی دولت هم خوب عمل نمی‌کند.

از یک‌سو آقای صالح به عنوان مسئول رسیدگی به وضعیت امنیتی فاجعه‌بار کابل، مجبور است بار سنگین حمله بر دانشگاه کابل و حملات مشابه دیگر از جمله ترور وحشتناک دانش‌آموزان مرکز کوثر دانش در غرب پایتخت را برعهده سازما‌ن‌ها و نهادهای استخباراتی بگذارد که از عهده کشف و خنثی‌سازی این‌گونه حملات، ناتوان اند و از جانب دیگر، صدیق صدیقی به عنوان زبان گویای ارگ و بلندگوی نهاد ریاست جمهوری، مأمور است تا در جنگ رسانه‌ای و تبلیغاتی، حمله بر دانشگاه کابل را ناشی از «شکست ننگین» طالبان در هلمند اعلام کند و به این ترتیب، دولت را پیروز واقعی این نبرد مرگبار، نشان دهد.

واقعیت اما این است که کابل همچنان ناامن است. نه نشست‌های سحرگاهی امرالله صالح، کمکی به باز شدن این گره سنگین کرده و نه پست‌های پیوسته فیسبوکی او که مشحون از ادبیات تبلیغ و تهاجم یا توجیه و تبرئه است.

حمله بر دانشگاه کابل که در فاصله‌ای کوتاه از حمله انتحاری بر یک مرکز آموزشی در غرب پایتخت صورت گرفت، یک‌بار دیگر ناکارآمدی رویکرد تبلیغاتی به حادترین معضل امنیتی سال‌های اخیر پایتخت را نمایان ساخت؛ بنابراین «ناکامی استخباراتی» مورد اشاره معاون اول ریاست جمهوری که به عقیده او، کاملا غیر قابل توجیه است، افزون بر ارکان اصلی امنیت و استخبارات کشور، به خود او نیز مربوط می‌شود و همه باید در برابر این فجایع سریالی مرگبار در کانون‌های آکادمیک و آموزشی کشور، مسئول شناخته شوند و پاسخگو باشند.

نکته مهم‌تر این است که ماشین تبلیغاتی دولت هم در این وضعیت آشفته و رقت‌بار به درستی کار نمی‌کند. به عنوان نمونه، موضع سخنگوی ارگ ریاست جمهوری مبنی بر این‌که حمله بر مراکز آموزشی کشور، ناشی از شکست ننگین طالبان و تروریست‌ها در هلمند است، پیش از آن‌که توجیه‌کننده و قناعت‌بخش باشد، مضحک و حیرت‌انگیز بود؛ زیرا اول این‌که جنگ هلمند را نیز طالبان، شروع کردند و هنوز مشخص نیست که چه میزان تلفات به مردم غیر نظامی و نظامیان کشور در آن جنگ، وارد شد. از جانب دیگر، جنگ هلمند هنوز به طور کامل مهار نشده؛ زیرا هزاران نفر همچنان بی‌خانمان اند و پیامدهای آن همچنان قربانی می‌گیرد. دوم این‌‌که گروهی که در هلمند «شکست» خورده‌است نباید قادر باشد در کابل که مرکز قدرت دولت است، به سادگی اهداف مورد نظرش را آماج قرار دهد و ده‌ها قربانی را بر دولت و مردم، تحمیل کند.

بنابراین دولت به ویژه مسئولان امنیتی کشور، پس از هر حمله به جای توجیهات فرافکنانه، باید سعی کنند، نقاط ضعف و مجاری رخنه‌پذیر را شناسایی کنند، کارزاری بی‌امان را علیه تروریست‌های درون نظام به راه اندازند، عملیات متقابل و انتقام‌جویانه را بر مراکز اصلی سازمان‌دهی و فرماندهی تروریست‌های مسئول این حملات، روی دست بگیرند و مهم‌تر از همه، هسته‌های ترور را نه در فیسبوک یا با نصب پوسترهای تبلیغاتی در سطح شهر؛ بلکه در لایه‌های پنهان در زیر پوست امنیت پایتخت، متلاشی و منهدم کنند. 

مطالب مرتبط