خبرنگاری در افغانستان؛ قربانیشدن در جنگ و صلح
نکته غمانگیز این است که قتل بیمحابای خبرنگاران، فعالان رسانهای و حتی اعضای خانوادههای آنان حتی برای قدرتهای مدعی حمایت از دموکراسی و آزادی به ویژه آزادی بیان به عنوان یک ارزش فراگیر بشری نیز عادی شده و به جز واکنشهای سیاسی، تبلیغاتی و رسانهای هیچ پیامد دیگری ندارد.دیدهبان حقوق بشر اعلام کرد که گروه طالبان خبرنگاران و کارمندان رسانهها از جمله زنان را عمدا هدف قرار میدهد.
قبل از این نهادهای حامی رسانههای افغانستان گزارش داده بودند که در مدت یکسال گذشته ۱۱ خبرنگار در افغانستان کشته و ۵۰ خبرنگار دیگر نیز مجبور به ترک کشور شدهاند.
در گزارش تازه دیدهبان حقوق بشر آمده که حمله بر خبرنگاران در سراسر افغانستان بعد از آغاز گفتگوهای بینالافغانی صلح در دوحه سیر صعودی داشته که باعث افزایش نگرانی حفظ آزادی بیان و آزادی رسانهها در روند استقرار صلح شدهاست.
دیدهبان حقوق بشر مدعی شده که «فرماندهان و جنگجویان طالبان انواع تهدید، ارعاب و خشونت را در مناطق تحت نفوذ خود و همچنین در کابل علیه جامعه مطبوعاتی افغانستان به کار بردهاند».
در این گزارش آمده که با توجه به اینکه رهبران طالبان در شهر دوحه، تهدید خبرنگاران را توسط افراد این گروه انکار کردهاند؛ ولی آنان گفتهاند که فقط خبرنگارانی بهدرد آنها میخورند که به ارزشهای اسلامی احترام بگزارند.
یافتههای گزارش دیدهبان حقوق بشر یکبار دیگر دشواریهای کار خطیر خبرنگاری در افغانستان را مورد توجه قرار میدهد؛ همان کاری که به اندازهای خطرناک است که از خبرنگاران بیدفاع هم در شرایط جنگ و هم در شرایط صلح، قربانی میگیرد و این قربانی اکنون برای همه طرفهای دخیل و درگیر در قضایای افغانستان کاملا عادی شده؛ به گونهای که هیچ واکنش، حساسیت و نگرانی را برنمیانگیزد.
ترورها و کشتارهای بیپروای خبرنگاران، بدون توجه به اینکه از سوی چه کسانی و برای چه هدفی صورت میگیرد، حملهای مستقیم به آزادی و ارزشهای پیرامونی آن است. خبرنگاران، دشمن هیچکس نیستند، آنها به مثابه چشم و زبان مردم، مأمور بازتاب واقعیت در جهانی کاملا انسانی هستند و این حق طبیعی همه ابنای بشر است که از آزادی کامل برای دریافت پیام و دسترسی به حقیقت برخوردار باشند.
این برای طرفهای دخیل در بحران افغانستان، قابل تحمل نیست؛ زیرا آنها نمیخواهند مردم با آگاهی از پشت پرده رویدادها بدون مانع و محدودیت به واقعیت دسترسی داشته باشند و بر بنیاد این دسترسی، حق انتخاب داشته باشند.
جریانهای ضد آزادی همچنین در برابر بیداری افکار عمومی، مقاومت میکنند و از آن هراس دارند؛ زیرا از آزادی توده میترسند. آنها نمیخواهند صدایی جز صدای آنها در جامعه، منعکس شود؛ زیرا نگاه ایدئولوژیک به انسان، آزادی، قدرت و حیات جمعی، کثرتگرایی و چندصدایی را برنمیتابد و آزادی بیان و تضارب بیهراس آرا را دشمن میدارد.
نکته غمانگیز این است که قتل بیمحابای خبرنگاران، فعالان رسانهای و حتی اعضای خانوادههای آنان حتی برای قدرتهای مدعی حمایت از دموکراسی و آزادی به ویژه آزادی بیان به عنوان یک ارزش فراگیر بشری نیز عادی شده و به جز واکنشهای سیاسی، تبلیغاتی و رسانهای هیچ پیامد دیگری ندارد.
این رویکرد، به این گمانه دامن میزند و آن را تقویت میکند که ترور خبرنگاران از سوی گروههای تبهکار تروریستی، جریانهای ضد آزادی، باندهای مافیایی، سازمانهای استخباراتی، گروههای سرکوب و عوامل دولتی مسئول پیشبرد پروژههای استبدادی و… بخشی از معامله بزرگتر میان طرفهای درگیر جنگ به نام صلح است و در این چارچوب به آنها مجوز کشتار بیپیامد خبرنگاران نیز داده شدهاست.
این در حالی است که خبرنگاران در افغانستان، پیش از این یکی از بزرگترین قربانیان جنگ و ناامنی و خشونتهای چند دهساله هم بودهاند و در این زمینه، هزینههای سنگینی پرداخته اند.
در این میان، انتظار نمیرود که گزارش تازه دیدهبان حقوق بشر، نگاهها و سیاستها نسبت به امنیت خبرنگاران و مصونیت جامعه خبرنگاری در افغانستان را تغییر دهد؛ زیرا به نظر میرسد که طرفهای اصلی و بازیگران بزرگ، جان خبرنگاران را هم به عنوان بخشی از قمار بزرگشان برای صلح، پیشاپیش معامله کردهاند و به این ترتیب، خبرنگاران افغان هم در جنگ و هم در صلح باید قربانی شوند؛ رویدادی که شدیدترین واکنشی که به آن نشان داده میشود انتشار گزارشهای گاه به گاه سازمانهایی مانند دیدهبان حقوق بشر است که هیچ الزام قانونی و پیامدهای کیفری برای مرتکبان این جنایتهای هولناک ندارد.