گروه ۷؛ اتحادی از سر بیچارگی
تشکلهای حزبی پس از ظهور طالبان عملا نقش و نفوذ خود را از دست دادند و فروپاشیدند. این امر، البته به جز ظهور طالبان، دلایل و علتهای مهم دیگری هم داشت که یکی از مهمترین آنها کارنامه سیاه و غیر قابل دفاع احزاب و تنظیمهای سیاسی و جهادی در جریان جنگهای فاجعهبار داخلی بود؛ موضوعی که خشم و نفرت مردم علیه احزاب و رهبران آنها را برانگیخت و از اعتبار و اقتدار آنها به میزان قابل توجهی کاست. به این ترتیب و با توجه به همان تجربه تلخ، احزاب در روندهای سیاسی ۲۰ سال اخیر افغانستان، هرگز نقش سازنده و برازندهای ایفا نکردهاند.با این حال به تازگی، هفت جریان سیاسی شامل حزب اسلامی، جمعیت اسلامی، وحدت اسلامی مردم، وحدت اسلامی افغانستان، جنبش اسلامی، محاذ ملی و افغان ملت با صدور یک بیانیه مشترک درباره نشست استانبول و روند صلح، از این روند اعلام حمایت کردهاند.
کمیته سیاسی هفت حزب یادشده تأکید کرده که همه جهتهای سیاسی، مردم افغانستان و شرکای بینالمللی باید با درک این فرصت «تاریخی و استثنایی»، از آن استفاده بهینه ببرند.
در بیانیه این احزاب آمدهاست: «نباید اجازه دهیم که برخی از حلقات برای تأمین منافع شخصیشان پروسه ملی صلح را با چالش مواجه کنند.»
همایون جریر؛ عضو حزب اسلامی به رهبری گلبدین حکمتیار که به نمایندگی از احزاب یادشده سخن میگفت، تأکید کرد که تمامی افراد و جریانهای سیاسی که به نشست ترکیه میروند باید قبل از برگزاری این نشست، روی مسایل اساسی به تفاهم برسند.
آقای جریر گفت که خواستها و موضع این احزاب در نشست ترکیه یکی خواهد بود.
در نگاه نخست، شاید بسیار جالب توجه باشد که اغلب، احزابی در این سازمان سیاسی تازه گرد هم آمدهاند که پیش از این در جریان جنگهای داخلی، دشمنان خونی همدیگر بوده و علیه هم جنگیدهاند.
نکته مهم دیگر این است که اکثر احزابی که در این محور مشترک، فراهم آمدهاند، از پایگاههای قوی قومی برخوردار اند و هیچکدام از نفوذ، اعتبار و مشروعیت مورد نیاز برای یک جریان سیاسی فراگیر در سطح ملی بهرهمند نیست. به این ترتیب، آنچه آنها را گرد هم آورده، نه اهداف و آمال و آرمانهای مشترک سیاسی در افق افغانستان پساصلح؛ بلکه منافع کوتاهمدت حزبی، گروهی و قومی است که در آستانه بازگشت طالبان به قدرت، آنان را متحد کردهاست.
این اتحاد اما نه ریشهدار است و نه پایدار میماند؛ زیرا اختلافهای عمیق قومی، نفرتها و کینههای انباشتهشده ناشی از جنگهای مرگبار داخلی، رویکردهای متضاد سیاسی و ایدئولوژیک و وابستگی به این یا آن قدرت خارجی و سازمان اطلاعاتی، مانع از پایداری و بقای هرگونه ائتلاف سیاسی میان احزاب و جریانهای سیاسی افغانستان میشود.
بر این اساس، ائتلاف و اتحاد ۷ حزب مورد اشاره در آستانه نشست مهم استانبول به دلیل نگرانیهای مشترک آنها درباره بازگشت طالبان به قدرت و سهم و نقش و جایگاهشان در آینده سیاسی افغانستان است. آنها میخواهند با تشکیل یک محور قدرتمند به طالبان این پیام را ارسال کنند که جریانهای سیاسی و بازیگران داخلی را نادیده نگیرند، در برابر قدرت، قابلیت و نفوذ آنها تمکین کنند و به خواستههایشان در چارچوب نظام آینده، احترام بگزارند.
شاید مضحک باشد؛ اما واقعیت این است که عنصری که این احزاب هفتگانه را بههم پیوند زده و وادار به تشکیل یک محور مشترک کرده، قدرت نیست، ضعف است. هیچیک از این احزاب به همان دلایلی که در بالا اشاره شد، نمیتواند به تنهایی قدرت طالبان را به چالش بکشد و مانع از نادیدهگرفتهشدن خود در آینده سیاسی افغانستان شود. بنابراین آنها مجبور شدهاند با همافزایی توان اندکشان یک قدرت قابل توجه را تشکیل بدهند تا کسی نتواند آنها را در نشست استانبول نادیده بگیرد.
به این ترتیب، احزاب یادشده قادر نیستند در روند صلح با طالبان، نقش مؤثری را به عنوان جریانهای مستقل و مقتدر ملی ایفا کنند. به همین دلیل، با وجود تمام سوابق سیاهی که در خصومت و خشونت و کینه و نفرت علیه همدیگر دارند، به ناگزیر متحد شدهاند تا تأثیر بگذارند، دیده شوند و مورد انکار قرار نگیرند.
این در حالی است که به عنوان نمونه، حزب اسلامی به رهبری گلبدین حکمتیار، حتی حاضر نشد در مذاکرات دوحه، نمایندگان خود را در چارچوب هیأت دولت به قطر بفرستد و اعلام کرد که این گروه به طور مستقل و مستقیم با طالبان، مذاکره میکند. در نشست مسکو هم گلبدین حکمتیار نخواست در قالب هیأت افغانستان زیر سرپرستی عبدالله عبدالله به روسیه سفر کند و یکی از اصلیترین دلایل این امر هم خصومت و کینه دیرینه حزب اسلامی و جمعیت در جریان جنگهای داخلی است.
از نظر قومی و ایدئولوژیک هم حزب اسلامی با احزاب دیگر در چارچوب گروه ۷ قابل جمع نیست و اگر وضعیت اندکی تغییر کند، سایر احزاب شامل در این گروه هم مثل دوران جنگهای داخلی، علیه همدیگر موضع خواهند گرفت.
با این حساب، گروه ۷ گروهی برآمده از نگرانیهای مشترک ناشی از بازگشت طالبان، خطر نادیدهگرفتهشدن و منافع کوتاهمدت برای مشارکت در قدرت سیاسی آینده است؛ نه تشکلی برای صلح و آشتی و همدلی برای ساختن افغانستانی امن و آباد و واحد و متحد.