نشست استانبول؛ غیبت طالبان به چه معناست؟
نشست استانبول برای نخستینبار در چند دهه اخیر یک فرصت اسثتنایی را برای صلح در افغانستان به وجود میآورد. نشست استانبول میتواند به ۴۰ سال جنگ در افغانستان، پایان دهد. نشست استانبول، بستر یک گفتگوی سازنده میان طرفهای متخاصم افغان برای رسیدن به یک توافق تاریخی و پایدار محسوب میشود. همه این موضعگیریها و بسیاری دیگر از مواردی که در اینجا ذکر نشده، شاید درباره نشست استانبول درست باشد؛ اما یک سؤال جدی همچنان بیپاسخ ماندهاست: اگر طالبان نخواهند در آن شرکت کنند، چه اتفاقی میافتد؟این همان چیزی که به نظر میرسد عملا در حال وقوع است؛ زیرا طالبان اعلام کردهاند که این گروه برای اشتراک در نشست استانبول آمادگی ندارد.
نعیم وردک؛ سخنگوی طالبان این موضوع را تایید کردهاست.
برخی منابع، دلیل این اقدام را عدم تطبیق کامل توافق دوحه گفتهاند.
یک منبع طالبان گفتهاست که هنوز مواد توافقنامه دوحه از جمله رهایی زندانیان و حذف نام سران این گروه از فهرست سیاه سازمان ملل عملی نشدهاست.
این در حالی است که شورای عالی مصالحه به نمایندگی از جناح جمهوریت طرحی ۱۶ صفحهای را برای نشست استانبول آماده کرده که حکومت انتقالی هم بخشی از آن است.
همچنین امریکا، قطر، ترکیه و سازمان ملل متحد هم اصولنامهای ۹ مادهای را به هیاتهای دولت و طالبان سپردهاند که در آن نیز حکومت انتقالی پیشبینی شدهاست.
در این اصولنامه همچنین گفته شده که طالبان در اصول با اشتراک در نشست استانبول موافقت کردهاند؛ اما برای تصمیمگیری درباره طرح کاهش خشونت سه روز فرصت خواستهاند.
با توجه به آنچه رخ داده به نظر میرسد که طالبان به این نتیجه رسیدهاند که نشست استانبول، نه ادامه روند قطر؛ بلکه جایگزین آن است. این در حالی است که هیأت مذاکرهکننده طالبان، حتی در گفتگوهای مستقیم خود با فرستادگان کابل نیز اعلام کردهبودند که مبنای حل اختلاف باید توافقنامه آن گروه با امریکا و اصول فقه حنفی باشد، و این پیششرط منجر به بروز بنبستی طولانی میان دوطرف شد. این بدان معنا بود که هدف غایی طالبان از هرگونه گفتگوی صلح، اعمال بلامنازع تمام مفاد توافقنامه دوحه است، نه کمتر و نه بیشتر.
طالبان همچنین احتمالا آنچه از سوی دولت بایدن مطرح شده را به اندازه کافی منطبق با توافق دوحه نمیدانند؛ بلکه آن را نوعی جایگزین این توافق ارزیابی میکنند.
یکی دیگر از مسایل، تحقق تعهداتی است که امریکا به طالبان در توافق دوحه دادهاست. آزادی زندانیان و حذف نام رهبران آن گروه از فهرست تحریمهای سازمان ملل، مواردی است که پیش از این هم مطرح شده و از بخشهای علنی و غیر محرمانه توافق دوحه محسوب میشود؛ اما بدون شک، اینها تنها مواردی نیست که موجب امتناع طالبان از شرکت در نشست استانبول شدهاست. توافقاتی در پشت پرده میان طالبان و امریکا صورت گرفته که حتی دولت افغانستان هم از آن بیخبر است. تحقق آنها برای طالبان بسیار حیاتی و برای دوت کنونی امریکا به احتمال زیاد، بسیار سنگین و پرهزینه خواهد بود. بنابراین، طالبان از راههای مختلف تلاش میکنند امریکا را مجبور به بازگشت به توافق دوحه کنند و عدم شرکت در نشست استانبول یکی از مهمترین و کاربردیترین اقدامات محسوب میشود.
تصمیم امریکا به عدم خروج کامل از افغانستان به تاریخ اول می هم یکی دیگر از مفاد توافقنامه دوحه است و این تصمیم به تنهایی شاید برای طالبان، مشکلی ایجاد نکند؛ اما حضور نظامی امریکا و همپیمانانش در مسیر عملیاتیشدن دیگر تعهدات امریکا به طالبان، مشکلات جدی ایجاد میکند و این برای طالبان، قابل تحمل نیست.
حملات راکتی اخیر طالبان بر مراکز نظامی امریکاییها در میدانهای هوایی خوست و قندهار هم یک پیام روشن داشت و آن اینکه سرپیچی واشنگتن از تعهداتش در توافق دوحه، هزینه خواهد داشت و طالبان آماده تحمیل این هزینه بر قوای امریکایی هستند.
مساله دیگر، آزادی ۷ هزار زندانی دیگر طالبان است که گفته میشود از تعهدات خلیلزاد به این گروه در چارچوب موافقتنامه قطر به حساب میآید. اگرچه رهبران اصلی، فرماندهان کلیدی، قاچاقچیان بزرگ مواد مخدر، تروریستهای خطرناک، طراحان و تئوریسینهای ترور همگی در چارچوب ۵ هزار زندانی طالبان از زندانهای دولتی آزاد شدهاند و امرالله صالح؛ معاون اول رییس جمهوری، اخیرا ضمن انداختن مسئولیت این تصمیم به گردن لویه جرگه، از آن به عنوان «غلطترین کار» یاد کرد؛ اما آزادی ۷ هزار زندانی دیگر طالبان، برای مرحله دوم جنگ آن گروه با دولت و دیگر نیروهای ضد طالبانی در داخل کشور، پس از خروج کامل قوای خارجی، بسیار تعیینکننده است؛ مرحلهای که در آن طالبان برای اشغال مراکز شهری و توسعه سلطه سراسری خود آماده میشوند.
با توجه به این مسایل، طالبان نشست استانبول را به نفع خود نمیدانند و چه بسا با توجه به طرحهایی که از سوی امریکا و دولت افغانستان، تدوین شده، آن را خطری برای آینده سیاسی خود میدانند؛ بنابراین در شرایط کنونی، بهترین گزینه از نظر رهبران آن گروه، عدم شرکت در آن است تا نشان دهند که همچنان در موضع قدرت اند و تا زمانی که آنها اراده نکرده و به منافع مورد نظر خود دست نیافتهاند، هر طرح صلحی، سرابی بیش نیست و به سرانجام نخواهد رسید.