انتقال رهبران طالبان به افغانستان؛ پیام‌ها و پیامدها

انتقاد از استقرار شوراهای رهبری، مراکز فرماندهی و اردوگاه‌های آموزشی طالبان در پاکستان، بزرگ‌ترین دست‌ابزار تبلیغاتی دولت برای زیر سؤال‌بردن هویت ملی و شناسه افغانستانی آن گروه بوده‌است. بارها رهبران کابل تأکید کرده‌اند که صلح با طالبان، زمانی معنا و مبنا می‌یابد که آن گروه ارتباط و وابستگی خود به پاکستان را قطع کند. اکنون اما به نظر می‌رسد که طالبان تصمیم به انتقال کانون‌های رهبری خود به داخل خاک افغانستان گرفته‌اند. پیام‌های این تصمیم چیست و چه پیامدهایی برای آینده سیاسی و امنیتی افغانستان خواهد داشت؟blankاحمدضیا سراج؛ رییس امنیت ملی  خبر داد که مولوی احمد قندهاری؛ از افراد مهم و کلیدی طالبان روز دوشنبه ششم ثور در قندهار کشته شده‌است.

آقای سراج مدعی شد که بعد از اختر منصور؛ رهبر پیشین طالبان، مولوی احمد قندهاری یکی از بلندرتبه‌ترین افراد این گروه بود.

به گفته او، به دلیل انتقادهایی که در مورد موقعیت بودوباش طالبان وجود دارد، این گروه در سال‌های اخیر تلاش کرده که در ولایت‌های قندهار، هلمند، ارزگان و زابل برای خود پایگاه پیدا کند؛ ولی کشته‌شدن احمد قندهاری نشان داد که در افغانستان برای «آنان جایگاهی نیست».

او مدعی شد که رهبران طالبان تلاش کرده‌اند که با افزایش عملیات‌ نظامی در چهار ولایت جنوبی، رهبری این گروه را به داخل افغانستان منتقل کنند. به گفته وی آن‌ها به خصوص تلاش داشته‌اند تا کمیسیون‌های استخبارات، اطلاعات، فرهنگ، محبوسین و مؤسسات خود را به داخل افغانستان انتقال دهند.

به باور کارشناسان، یکی از اهداف مهم طالبان – هما‌ن‌گونه که رییس امنیت ملی هم به نحوی اذعان کرده- از کار انداختن ماشین تبلیغاتی دولت درباره زیر سؤال‌بردن تعهد و وفاداری طالبان به منافع ملی به عنوان یک نیروی افغانستانی است. طالبان می‌خواهند با انتقال شوراهای رهبری خود به داخل کشور، نشان دهند که دیگر پیاده‌نظام پاکستان نه؛ بلکه نیرویی افغانستان است که به تعبیر خودشان برای «استقلال» افغانستان و «استقرار یک نظام اسلامی» در کشور جنگیده‌اند.

پیام دیگر این تصمیم آن است که طالبان خود را در آستانه رسیدن به قدرت می‌دانند و دیگر یک گروه متواری فاقد حاکمیت سرزمینی و مراکز رهبری مشخص در داخل خاک کشور به حساب نمی‌آورد؛ بلکه می‌‌خواهند نشان دهند که به مثابه مدعی استحقاق حضور در قدرت، از این توان هم برخوردار اند که حاکمیت خود را به نمایش بگذارند و برای این منظور، مراکز استقرار رهبران خود را در داخل خاک کشور برپا می‌کنند.

نکته دیگر، احتمالا فشارهای پاکستان است؛ زیرا اسلا‌م‌آباد هم در نظر دارد تا طالبان را پس از مشروعیت سیاسی که در پی امضای توافق صلح با امریکا کسب کرده‌اند، به عنوان یک طرف قدرتمند یا قدرتمندترین طرف در معادلات داخلی افغانستان، مطرح کند و این مهم، بدون حضور و استقرار رهبران آن گروه در داخل خاک کشور، امکان‌پذیر نیست؛ زیرا قدرت نظامی طالبان، لزوما متضمن احیای اقتدار سیاسی‌شان نیست؛ مگر آن‌که رهبران‌شان مستقیما در افغانستان حضور داشته‌باشند.

افزون بر این‌ها حضور مستقیم رهبران طالبان در افغانستان به آن گروه امکان می‌دهد تا چتر نفوذ اجتماعی خود را گسترش دهد و با استفاده از این نفوذ، مجوز لازم برای حضور مقتدرانه در جنگ قدرت در برابر دیگر طرف‌های مدعی مشارکت در اداره سیاسی کشور را به دست آورد.

با توجه به این موارد و با در نظرداشت آنچه از سوی رییس امنیت ملی، مطرح شده و نیز کشته‌شدن بزرگ‌ترین فرمانده طالبان پس از اختر منصور در قندهار، دولت افغانستان هم مصمم است تا این هدف طالبان و پاکستان را در نطفه ناکام بگذارد و اجازه ندهد که هیچ نقطه‌ای از خاک کشور، برای حضور امن و مصون رهبران طالبان، آماده باشد؛ زیرا بر بنیاد پیام‌ها و پیامدهایی که در بالا به آن اشاره شد، اگر طالبان موفق به این کار شوند، در آن صورت، شرایط برای کابل از آنچه اکنون هست، سخت‌تر خواهد شد.

به این ترتیب، انتظار می‌رود که از این پس، جنگ دولت با طالبان به صورت هدفمند، متمرکز بر نابودکردن آن بخش از تلاش‌های آن گروه باشد که هدف از آن، اشغال مراکز شهری یا تحکیم حاکمیت سرزمینی آن گروه برای استقرار رهبران‌ آن است.

مطالب مرتبط