کابوس جنگ داخلی؛ چه کسانی علیه طالبان می‌جنگند؟

خطر جنگ داخلی، اکنون بیش از هر زمان دیگری تشدید شده‌است؛ زیرا نیروهای خارجی سال‌هاست که از درگیری مستقیم با طالبان، پرهیز می‌کنند و این رویکرد در پی توافق دوحه، رسمیت یافت و به تعهدی طرفینی تبدیل شد. از سوی دیگر، با آغاز خروج کامل قوای خارجی از افغانستان، حتی صاحب‌نظران غربی هم معتقد اند که خطر جنگ داخلی، بیش از دستیابی به یک توافق صلح پایدار، جدی و نزدیک است. به این ترتیب و با توجه به این‌که طالبان، یک‌طرف اصلی هرگونه جنگی خواهند بود، پرسش این است که چه کسانی علیه طالبان خواهند جنگید؟blankاحمد مسعود؛ پسر احمدشاه مسعود اخیرا اعلام کرد در صورتی که مردم مجبور شوند و طرف‌ها به این باور باشد که راه حل مساله افغانستان، نظامی است، برای جنگ آماده است.

مسعود تأکید کرد که با خروج نیروهای خارجی از افغانستان، هیچ گروهی دیگر بهانه‌ای برای جنگ ندارد و باید برای صلح تلاش کند.

او از طالبان خواست که از فرصت کنونی برای ختم جنگ استفاده کنند.

مسعود تأکید کرد که از آمدن صلح و ساختن دولت‌ مشترک با حضور همه گروه‌ها استقبال می‌کند؛ اما برای مقابله نظامی نیز آمادگی دارد.

او گفت که «جداً و واضح» اعلام می‌کند که اگر مردم مجبور شوند و دید طرف‌ها این باشد که مساله افغانستان راه حل نظامی دارد، آماد‌گی نظامی خود را در جمع، مشورت و به حمایت مجاهدان و زیر چتر علما می‌گیرد.

آقای مسعود از معدود بازیگران سیاسی دارای عقبه جهادی است که از آمادگی خود برای مقابله نظامی با طالبان خبر می‌دهد. این اعلام آمادگی اما به نظر نمی‌رسد که برآمده از احساسات و هیجانات درونی یک چهره جوان باشد.

از سوی دیگر، اعلام آمادگی نظامی نیز امری نیست که به صورت آنی و ابتدا به ساکن، امکان‌پذیر باشد. قاعدتا باید پیش از این، تمهیدات و مقدمات چنین هدفی فراهم شده باشد تا به مرحله اعلان عمومی رسیده باشد.

با این حساب، نباید تصور کرد که احمد مسعود، تنهاست و در نظر دارد تا به تنهایی انتقام خون پدرش را از طالبان و متحدان آن گروه بگیرد. این اعلام موضع را می‌توان به حساب یکی از نشانه‌های قوی خطر وقوع یک جنگ داخلی گذاشت و از این منظر به تحلیل و آنالیز آن پرداخت.

در حال حاضر هم به نوعی یک جنگ داخلی در کشور جریان دارد؛ زیرا طالبان با نیروهای امنیتی دولتی می‌جنگند و هیچ طرفی خارجی در این جنگ، دخالت مستقیم ندارد؛ اگرچه درباره داخلی‌بودن طالبان هم به دلیل وابستگی مستقیم و گسترده آن گروه به پاکستان، تردیدهای عمیق و جدی مطرح می‌شود.

با این حال، خطر بزرگ‌تری در کمین است و آن فروپاشی نظم شکننده کنونی و غلبه طالبان در میدان‌های نبرد است. در آن صورت، جنگ دیگر به دوطرف کنونی محدود نخواهد ماند و  اطراف دیگری نیز بر آن اضافه خواهند شد.

در این میان، بیش‌ترین نگاه‌ها به مجاهدین است؛ گروه‌هایی که پس از دولت یا به تعبیر بهتر درست به اندازه دولت، از سوی طالبان، دشمن انگاشته می‌شوند و رهبران و فرماندهان‌شان از اهداف اصلی لیست بالابلند ترور هستند.

به این ترتیب، اگر وضعیت جاری ادامه پیدا کند، قدرت بازدارنده نظامی دولت تحلیل برود و خطر سیطره طالبان، قدرت بگیرد، مجاهدین دوباره احیا خواهند شد و هشدار احمد مسعود نیز معطوف به همین وضعیت است و چه بسا امکان دارد که او و دیگر همفکران‌اش اقدامات ابتدایی را برای جلب کمک‌های مالی و تسلیحاتی برای وقوع هرگونه درگیری احتمالی در آینده انجام داده باشند.

در این میان، قدرت‌های بزرگ منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای نیز نمی‌توانند سلطه یکجانبه، انحصاری و توتالیتاریزم قومی و ایدئولوژیک طالبان را تحمل کنند. طالبان اگر همچنان بر طبل جنگ بکوبند و برای دستیابی به «فتح نهایی» از راه زور، تقلا کنند، قدرت‌های خارجی نگرانی بازگشت طالبان به قدرت هم مجبور خواهند شد طرف‌های داخلی وابسته به خود را تجهیز کنند تا سلطه و قدرت طالبان را به چالش بکشند.

با این وصف، تجربه پس از پیروزی مجاهدین، نشان می‌دهد که جنگ داخلی، برنده ندارد و طالبان نیز نباید تصور کنند که از طریق زور به اهداف خود دست می‌یابند. آن‌ها درست همان اشتباهی را مرتکب می‌شوند که پیش‌تر همگنان مجاهدشان به ویژه گلبدین حکمتیار در دوران پس از پیروزی جهاد و شکست کمونیزم، مرتکب شدند. حکمتیار کابل را ویران کرد؛ اما هنوز در حسرت قدرت باقی مانده و با این رویای شکست‌خورده به سختی در کهن‌سالی دست به گریبان است.

بنابراین، تنها راه برای بهره‌وری نسبی همه طرف‌ها از خوان قدرت، دست‌کشیدن از جنگ و دست‌یافتن به توافقی صلح‌آمیز بر سر تقسیم قدرت است.

مطالب مرتبط