گفتگوی دو دشمن؛ چه چیزی تغییر میکند؟
رشد روزافزون توان هماوردی قدرتهایی مانند روسیه و چین هم به ایالات متحده اجازه نمیدهد تا مثل گذشته به عنوان تنها قطب قدرت بینالمللی، یکهتاز و بیرقیب در صحنه حضور یافته و مدیریت و مناسبات جهانی را در اختیار داشتهباشد.اولین دیدار جو بایدن و ولادیمیر پوتین؛ رؤسای جمهور امریکا و روسیه در جنوا برگزار شد. این دو رهبر در جلسهای طولانی درباره تنشها و اختلافات دو کشور گفتگو کردند.
دمیتری پسکوف؛ سخنگوی کرملین، مذاکرات دو رهبر را که در مجموع حدود پنج ساعت ادامه داشت، «بسیار دشوار» خواند و گفت «انتظار تحول چشمگیری نداشتهباشید».
تحریمها و اتهامات امریکا علیه روسیه درباره حملات سایبری و دخالت در انتخابات ایالات متحده، پیمانهای کنترل تسلیحات، حقوق بشر و وضعیت اوکراین از جمله محورهای مذاکرات دو رهبر عنوان شدهاست.
در حال حاضر دو کشور سفیری در پایتختهای یکدیگر ندارند و روسیه به تازگی امریکا را به فهرست کشورهای «غیر دوست» خود اضافه کردهاست.
بایدن هم پیشتر پوتین را «قاتل» و «خالی از روح» توصیف کردهبود.
این دیدار در زمانی حساس برگزار شد؛ زمانی که قدرت روسیه به مرحلهای غیرقابل انکار رسیده و امریکا در تلاشی مذبوحانه برای جلوگیری از افول قدرت جهانیاش با چالشهای بزرگی رو به رو است.
سران کنونی کاخ سفید تصور میکنند که ترامپ، مهره دستنشانده روسیه بود؛ اما حتی در دوره ترامپ نیز روابط دو کشور، کاملا عادی و عاری از تنش نبود. این بدان معناست که این جنگ، سالها پیش شروع شده و قرار هم نیست در دیدار چندساعته دو دشمن پایان یابد.
ادبیات زننده، تهاجمی و کاملا خصمانه بایدن علیه پوتین هم این برداشت را تایید میکند؛ اینکه دو ابرقدرت وارد یک تقابل تاریخی شبیه جنگ سرد شدهاند.
در کاخ سفید یک رییس جمهوری پیر و فرتوت با احساسات خصمانه ضد روسی، رویای احیای دوباره قدرت و هژمونی رو به افول امریکا را در سر میپروراند.
او همچنین میگوید «امریکا بازگشتهاست»؛ تعبیری که به صورت کنایهآمیزی به سیاستهای واگرایانه و تقابلی ترامپ با اروپا و ناتو اشاره دارد و معتقد است که آن دوران دیگر به پایان رسیده و بایدن با پیام اتحاد دوسوی آتلانتیک، وارد کاخ قدرت در واشنگتن شدهاست.
اما از نظر بسیاری از کارشناسان، این به سادگی قابل تحقق نیست. ضربات ترامپ عمیقتر و کاریتر از آن است که طی یک دوره چهار ساله، قابل ترمیم و التیام باشد. حتی اگر بایدن با حسن نیت وارد مرحله «بازگشت امریکا» شدهباشد، از نظر برخی متحدان سنتی ایالات متحده، هیچچیز دیگر مثل قبل نخواهد شد؛ زیرا با وجود رفتن ترامپ، «ترامپیسم» به مثابه یک تهدید بالقوه همچنان وجود دارد و با قدرت به حیات خود ادامه میدهد.
در بسیاری از کشورهای اروپایی و حتی غیر اروپایی –مانند برازیل- جنبشها، احزاب، سازمانها و رهبران ملیگرا، راستگرایان افراطی، ضد مهاجران و عناصر رادیکال معتقد به شکستن بلوکها و اتحادیههای سنتی ظهور کرده و حتی به قدرت رسیدهاند. در روندهای انتخاباتی کشورهایی مانند فرانسه، این جنبشها در سالیان اخیر، رشد قابل ملاحظهای پیدا کرده و آرای جریانهای میانهرو را به چالش کشیدهاند.
از سوی دیگر، ترامپ هم جای دوری نرفتهاست. او با وجود ترک کاخ سفید، برخلاف رویه معمول دیگر رؤسای جمهوری پیشین با قدرت در صحنه سیاسی امریکا باقی مانده و هنوز طیف وسیعی از هواداران حزب جمهوریخواه از او قویا حمایت میکنند و احتمال دارد در انتخابات بعدی امریکا با یک شگفتانه دیگر به قدرت بازگردد.
افزون بر این، رشد روزافزون قدرتهایی مانند روسیه و چین هم به ایالات متحده اجازه نمیدهد تا مثل گذشته به عنوان تنها قطب قدرت بینالمللی، یکهتاز و بیرقیب در صحنه حضور یافته و مدیریت و مناسبات جهانی را در اختیار داشتهباشد. این امر، حتی میتواند روی اتحاد سنتی اروپا و امریکا هم تاثیر بگذارد و مانع از تحقق ایدههای بایدن برای مهار قدرت پوتین و روسیه شود؛ زیرا بسیاری از کشورهای اروپایی و غیر اروپایی احتمالا دچار تردید شدهاند که آیا ماندن در بلوک غرب به رهبری ایالات متحده به هزینههای این تصمیم در زمینه تقابل با روسیه قدرتمند جدید میارزد؟
با توجه به این مسایل، همانگونه که سخنگوی کرملین هم پیش از برگزاری این دیدار تاریخی و حساس تصریح کرد، نمیتوان انتظار داشت که گفتگوی دو رهبر، وضعیت را به نحو غیر قابل پیشبینی به نفع صلح و سازندگی جهانی، تغییر دهد و پیام خوشی برای آینده امنیت جهان داشتهباشد.
به این ترتیب، چیزی تغییر نمیکند؛ زیرا نه روسیه عقب مینشیند تا امریکا همچنان به عنوان ابرقدرت یگانه و بیرقیب، در عرصه بینالمللی، تاخت بدهد و نه ایالات متحده، گسترش روزافزون و چشمگیر قدرت روسیه احیاشده به رهبری ولادیمیر پوتین را تحمل میکند و با سکوت و تماشا و انفعال با آن برخورد خواهد کرد. بنابراین، وضعیت رو به وخامت میرود تا در نهایت، تقابل ابرقدرتها به نقطه انفجار برسد و این مواضع خصمانه و غیرسازنده به تقابلی مرگبار و ویرانگر منجر شود؛ برخوردی که شاید حتی قابل مقایسه با هیچ فاجعه دیگری که پیش از این رخ داده، نباشد.