جهان و نظام آینده افغانستان
رجب طیب اردوغان؛ رییس جمهوری ترکیه در گفتگو با ولادیمیر پوتین؛ همتای روسی خود گفتهاست: «دولت جدیدی که در افغانستان تاسیس خواهد شد باید فراگیر بوده و نظر اکثریت مردم افغانستان را برآورده کند.»وی با اشاره به اینکه آغاز مذاکرات صلح و امنیت بین طالبان و رهبران سیاسی در کابل امیدوارکننده است، اظهار داشت: «در جریان این روند، کانالهای گفتگو با طالبان باید باز نگه داشته شود و به جای رویکردی مبتنی بر شرایط سخت، باید تعامل تدریجی دنبال شود.»
اردوغان افزوده که از پیامهای معتدل طالبان در حال حاضر استقبال میکند؛ اما نه سخنان طالبان، بلکه اقدامات این گروه روند آینده را شکل خواهد داد.
تاکید رهبران روسیه و ترکیه بر لزوم تشکیل دولت فراگیر در افغانستان در حالی صورت می گیرد که بسیاری دیگر از قدرتها و سازمانهای جهانی نیست و از موضوع مشابه پافشاری کردهاند.
از سوی دیگر، تاکنون هیچ قدرتی حاکمیت طالبان بر افغانستان را به رسمیت نشناخته و به نظر میرسد که جهان منتظر تصمیمات قطعی و روند رویدادهای آتی درباره تشکیل ساختار سیاسی جدید افغانستان است.
از جانب دیگر، تصور میشود که طالبان نیز به تنهایی قادر به تصمیمگیری درباره ساختار سیاسی آینده نیستند.
آنها اعلام میکنند که در این باره در حال رایزنی و مذاکره با سایر طرفهای داخلی اند تا با توافقی بر سر تشکیل دولت فراگیر و همهشمول دست پیدا کنند.
طالبان در عین حال میدانند که بدون کسب مشروعیت سیاسی در عرصه جهانی قادر به تحکیم حاکمیت خویش بر افغانستان نیستند.
در مقابل، جهان نیز اعطای مشروعیت به طالبان و به رسمیتشناختن حاکمیت آنها بر افغانستان را مشروط به تشکیل دولتی فراگیر و با مشارکت وسیع همه جریانها و طیفهای سیاسی و قومی کردهاست.
با این حساب، رسیدن به یک توافق جامع درباره نوع ساختار سیاسی آینده هم برای طالبان دشوار است و هم برای طرفهای مقابل آنان.
البته در این میان، قدرتهایی مانند چین هم هستند که بهطور یکجانبه تلاش میکنند به طالبان مشروعیت سیاسی اعطا کنند و حاکمیت آنها بر افغانستان را به رسمیت بشناسند؛ اما نباید فراموش کرد که طالبان یک دوره تجربه شکستخورده حاکمیت بر افغانستان را دارند. آنها در آن زمان توسط سه کشور منطقه به رسمیت شناخته میشدند؛ اما نتوانستند حاکمیت مشروع خود به مثابه نماینده واقعی مردم افغانستان را تحکیم ببخشند و در عرصه بینالمللی از مردم افغانستان نمایندگی کنند.
بنابراین، بسیاری از ناظران مسایل سیاسی معتقد اند که حمایت یکجانبه کشورهایی مانند چین، پاکستان، ایران، قطر و چند کشور دیگر از طالبان به تنهایی برای اعطای مشروعیت بینالمللی به آنها کافی نیست و آن گروه نخواهد توانست یک حکومت قومی، ایدئولوژیک، انحصارگرا و فاقد مشارکت سیاسی همه جریانهای سیاسی و قومی را در افغانستان مستقر سازد.
تجربه ناکام حاکمیت پنج ساله طالبان در افغانستان همچنین جهان را در برابر یک مسئولیت دشوار قرار میدهد. سازمانهایی مانند ملل متحد و نیز کشورهای اثرگذار بر معادلات جهانی مانند ترکیه، روسیه و قدرتهای اروپایی و حتی امریکا که در افغانستان شکست شرمآوری را متحمل شده در عین حال نمیتوانند اجازه دهند که افغانها یکبار دیگر فرصت پیشآمده برای ایجاد یک حاکمیت فراگیر ملی را از دست بدهد.
به بیان روشنتر، اعطای مشروعیت یا عدم مشروعیت به طالبان نباید تابع و تحت تاثیر منافع کوتاهمدت ابرقدرتها قرار بگیرد و در این میان، حقوق اساسی مردم افغانستان نادیده گرفته شود.
تجربه ۴۰ سال اخیر نیز نشان میدهد که چنین رویکردی نسبت به تحولات سیاسی افغانستان بسیار خطرناک است؛ زیرا ممکن است منجر به ادامه جنگهای دراز دامن داخلی شود و بحرانهای کنونی را در مقیاسی چندین برابر تشدید و تقویت کند.
به این ترتیب به همان صورت که جنگ و خشونت راه درستی برای حل بحران افغانستان نیست، تشکیل حکومتی توتالیتر، تمامیتخواه و انحصارطلب هم نمیتواند به این بحران پایان دهد.
به همین دلیل هم جهان و هم طالبان در برابر مسئولیت دوگانهای قرار دارند. آنها باید از تجارب تلخ گذشته عبرت بگیرند و برای گذار افغانستان از مرحله بحرانی کنونی و پشت سر گذاشتن یک فصل دشوار و خونین و مرگبار جنگ و خشونت، فرصت پیشآمده برای توافق فراگیر سیاسی به هدف ایجاد یک دولت همهشمول ملی را مغتنم بشمارند؛ توافقی که امکان مشارکت عادلانه همه اقوام در ساختار سیاسی آینده را فراهم کند. در غیر اینصورت، نه طالبان به تنهایی قادر به حکومت بر سراسر افغانستان خواهند بود و نه جهان به مسئولیت تاریخی خود در قبال مردم افغانستان آنگونه که انتظار میرود و ادعا میشود عمل خواهد کرد؛ رویدادی که در نتیجه آن بدون تردید فجایع و بحرانهای جاری در مقیاسی وسیع افزایش و گسترش پیدا خواهد کرد و جنگ تنها پیامد آن خواهد بود.