حکومت همهشمول یا مدرسه حقانیه؟
معاون مدرسه حقانیه پاکستان در حالی به ترکیب حکومت طالبان که از طلاب و دانشآموزان پیشین این مدرسه تشکیل شده، افتخار میکند که در یکی از نخستین واکنشها به اعلام دولت طالبان، رحمتالله نبیل؛ رییس پیشین امنیت ملی نظام قبلی، آن را به مدرسه حقانیه تشبیه کرد؛ تشبیهی که به نظر میرسد با توجه به مصاحبه تازه رشیدالحق سمیع؛ معاون مدرسه حقانیه چندان هم بی وجه نبودهاست.مدرسه حقانیه که شماری از رهبران فعلی طالبان را آموزش داده، پس از تسلط طالبان بر افغانستان «احساس غرور» میکند.
روزنامه نیویارکتایمز گزارشی از «دارالعلوم حقانیه» نشر کرده که یکی از «بزرگترین و قدیمیترین» مدارس آموزش مذهبی در پاکستان است، و بیش از هر مدرسه دیگری در جهان، رهبران طالبان را آموزش دادهاست.
به گفته مدیران این مدرسه، سراجالدین حقانی، امیرخان متقی و عبدالباقی حقانی (وزیر تحصیلات عالی) و شماری دیگر از والیان و فرماندهان نظامی طالبان از فارغالتحصیلان مدرسه حقانیه هستند. برخی رسانههای غربی این مدرسه را «دانشگاه جهاد» لقب دادهاند.
رشیدالحق سمیع؛ معاون مدرسه حقانی و پسر سمیع الحق؛ پدر طالبان گفتهاست که «جهان تواناییهای آنها را برای اداره کشور از طریق پیروزیها در جبهه دیپلماتیک و میدان جنگ دیدهاست.»
آقای سمیع گفت: «این یک افتخار برای مدرسه است که فارغالتحصیلان آن اکنون وزیر هستند و مناصب بالایی در دولت طالبان دارند.»
معاون مدرسه حقانیه پاکستان در حالی به ترکیب حکومت طالبان که از طلاب و دانشآموزان پیشین این مدرسه تشکیل شده، افتخار میکند که در یکی از نخستین واکنشها به اعلام دولت طالبان، رحمتالله نبیل؛ رییس پیشین امنیت ملی نظام قبلی، آن را به مدرسه حقانیه تشبیه کرد؛ تشبیهی که به نظر میرسد با توجه به مصاحبه تازه رشیدالحق سمیع؛ معاون مدرسه حقانیه چندان هم بی وجه نبودهاست.
این در حالی است که مدرسه حقانیه بیتوجه به اینکه چه رویکردی نسبت به پرورش و آموزش طلاب خود دارد و چه اهدافی در پشت پرده در جریان است و اینکه این مدرسه از سوی چه سازمانهایی اداره میشود و نظام آموزشی آن تا چه حد به توسعه و ترویج ایدئولوژیهای افراطگرایانه کمک میکند اصولاً یک مدرسه پاکستانی است و منافع ملی افغانستان هرگز با پاکستان همسو نبودهاست.
اگرچه رشد افراطگرایی و رادیکالیسم اسلامی که کانون اصلی آن مدارس مذهبی در سراسر پاکستان عنوان میشود اکنون به چالشی جدید برای دولت پاکستان هم تبدیل شده و راهپیماییهای صدها هزار نفری افراطگرایان در خیابانهای کراچی، لاهور، راولپندی و اسلامآباد که هر از چند گاه برگزار میشود دولت غیرنظامی پاکستان را به شدت تحت فشار قرار میدهد و آینده سیاسی و امنیتی آن کشور را تهدید میکند؛ اما تقریبا همه کارشناسان متفقالقول اند که افراطگرایی و تروریزم از ابزارها و حربههای کارآمد دولت اسلامآباد برای تحمیل هژمونی و سلطه خود بر کشورهای همسایه و منطقه از جمله افغانستان به حساب میآید.
به باور این دسته از ناظران، مدرسه حقانیه در کانون اصلی این پروژه هولناک قرار دارد؛ مدرسهای که گردانندگان آن اذعان میکنند که اکنون مهرههای کلیدی دولت جدید افغانستان را عناصر دستآموز آن تشکیل میدهند.
با این حساب، دولتی که طالبان ادعا میکنند همهشمول و فراگیر است عملاً در اختیار افرادی قرار گرفته که در مدرسه حقانیه پاکستان آموزش دیدهاند و همچنان ارتباطات پیچیده و گسترده خود با این کانون آموزشی – امنیتی را حفظ کردهاند.
بربنیاد ارزیابیهای کارشناسی و گزارشهای رسانهای، بخشی قابل توجه از رهبران کنونی دولت طالبان از جمله سراجالدین حقانی، خلیلالرحمان حقانی، امیرخان متقی و عبدالباقی حقانی از جمله افرادی هستند که در مدرسه حقانیه پاکستان آموزش دیده و به این امر، مباهات و افتخار میکنند.
نام «شبکه حقانی» نیز از مدرسه حقانیه پاکستان گرفته شده و به عنوان نماد افتخار رهبران طالبان و متحدان آنها در پیوند پیچیدهشان با این مرکز پاکستانی به حساب میآید.
این در حالی است که به باور بسیاری از مردم افغانستان و همچنین کشورهای جهان، راه حل بحران دهها ساله کشور تنها تشکیل یک دولت فراگیر، به رسمیتشناختن حقوق همه اقوام و اقلیتها و احترام به امتیازات انسانی طیفهایی مانند زنان و مهمتر از همه برچیدن سایه سلطه دولتهای بیگانه از کشورهای همسایه تا بزرگترین ابرقدرتهای بینالمللی است.
در چنین شرایطی تبدیل حکومت به کانون اعمال قدرت فارغان مدرسه حقانیه پاکستان نه تنها در تقابل با این هدف قرار میگیرد؛ بلکه انتظار میرود که سلطه پاکستان بر سرنوشت مردم افغانستان را تشدید و تقویت بخشیده و به این ترتیب، زمینهساز بروز بحرانهای تازه سیاسی و امنیتی در ابعاد وسیع شود.
در حال حاضر، بسیاری از مردم افغانستان تصور میکنند که از حق اساسی خود برای تعیین سرنوشت سیاسیشان محروم شدهاند، آنها خود را در آیینه نظام جدید نمیبینند و احساس میکنند که دولت تازه از نظر ترکیب قومی و رویکرد ایدئولوژیک تنها از یک جریان خاص نمایندگی میکند؛ جریانی که ریشههای آن در مدرسه حقانیه پاکستان قرار دارد و به همین دلیل، تعهد ملی رهبران کنونی نیز از این منظر زیر سؤال و مورد تردید واقع میشود.
در این میان حتی اگر نگرانیهای مطرحشده را نیز نادیده بگیریم آنچه برای پاکستان و مدرسه حقانی آن کشور افتخار محسوب میشود برای مردم افغانستان مایه نفرت و انزجار است؛ زیرا منافع دو کشور همسایه هرگز همسو و همراستا نبوده و پاکستان از نظر مردم افغانستان کشوری است که در پی تبدیل افغانستان به عمق استراتژیک خود بوده و به همین دلیل آماج خشم و انزجار و نفرت آحاد مردم افغانستان قرار دارد.
با توجه به این موارد، تبدیل حکومت افغانستان به کانون سلطه و قدرت مهرههای آموزشدیده در مدرسه حقانیه پاکستان، نه تنها هیچ کمکی به مهار بحرانهای چند ده ساله گذشته نمیکند؛ بلکه کشور را به ورطهای جدید از تنش و تخاصم و بیثباتی های پایدار هدایت خواهد کرد.
مردم افغانستان علیرغم تحمل شدیدترین فشارهای ناشی از فقر فراگیر و فاجعه قریبالوقوع اما در زمینه نفرت و خشم و خصومتشان نسبت به پاکستان هرگز تغییر موضع نمیدهند و این واقعیتی است که در طول تاریخ بارها به اثبات رسیدهاست.
بنابراین تحمیل سلطه و هژمونی اسلامآباد بر کابل از راه زور امکانپذیر نیست و سران حکومت طالبان که محصول پروژه مدرسه حقانی هستند نیز باید این واقعیت انکارناپذیر تاریخی را بهخوبی درک کنند و برای بقا و دوام حاکمیتشان راههای تعامل با مردم افغانستان و فاصلهگرفتن از پاکستان را پیدا کنند.