طالبان و القاعده؛ آیا جدایی ناممکن است؟

در صورتی که ادعای مطرح‌شده در گزارش تازه کمیته نظارت بر تحریم‌های شورای امنیت سازمان ملل مبنی بر وجود پایگاه‌ها و حضور رهبران القاعده در افغانستان زیر سیطره طالبان به ویژه جنوب و شرق کشور، درست باشد، این نشان می‌‌دهد که برخلاف ادعاهای مطرح‌شده، ارتباط طالبان با القاعده همچنان برقرار است و جدایی میان دو گروه «جهادی» به سادگی ممکن نیست.

blank

در گزارش تازه کمیته نظارت بر تحریم‌های شورای امنیت سازمان ملل آمده‌است که ایمن‌الظواهری؛ رهبر القاعده «بیعت» خود را با رهبر کنونی طالبان تجدید کرده و پس از به قدرت رسیدن طالبان «پیام‌های ضبط‌شده بیش‌تری منتشر کرده‌است».

برپایه این گزارش،‌ القاعده موفقیت طالبان در افغانستان را جشن گرفته و این گروه دارای پناهگاه امن در افغانستان تحت کنترل طالبان دارد.

گزارش شده که رهبری اصلی القاعده تحت رهبری ایمن الظواهری در افغانستان به ویژه در مناطق شرقی در کنر و در زابل باقی مانده‌است.

گزارش سازمان ملل گفته که اعتقاد بر این است که نه گروه داعش و نه القاعده قادر به انجام حملات بین‌المللی قبل از سال ۲۰۲۳ خواهند بود، بدون درنظرداشت این‌که طالبان برای مهار آن‌ها اقدام کنند یا نه؛ اما حضور آن‌ها و شماری دیگر از گروه‌های تندرو در خاک افغانستان، موجب نگرانی کشورهای همسایه و جامعه بین‌المللی شده‌است.

این در حالی است که همین اکنون، داعش ادعا می‌کند که از خاک افغانستان بر ازبکستان و تاجیکستان، حملات راکتی انجام داده‌است؛ ادعایی که اگر درست باشد، نشان می‌دهد که فاصله زیادی میان فراگیری خطرات امنیتی برون‌مرزی ناشی از فعالیت تروریست‌های فراملیتی در افغانستان وجود ندارد و این امر، نگرانی‌ها درباره توانایی یا اراده طالبان برای مهار خطرات بالفعل و بالقوه علیه امنیت ملی کشورهای همسایه و صلح و امنیت جهانی را تشدید می‌‌کند.

در این میان، یکی از بزرگ‌ترین دغدغه‌ها روابط پیچیده طالبان و شبکه القاعده است. طالبان اگرچه روی کاغذ «متعهد» شده‌اند که ارتباط خود را با گروه‌های تروریستی قطع می‌کنند و اجازه نمی‌‌دهند که از افغانستان علیه کشورهای دیگر استفاده شود و همه‌روزه، این «تعهد» را تجدید و تکرار می‌کنند؛ اما آنچه در عمل رخ می‌دهد، عکس این مدعا را ثابت می‌کند و بدیهی است که نگرانی‌های کنونی ریشه در واقعیت‌های جاری دارد؛ واقعیت‌هایی که ادعاهای طالبان هنوز نتوانسته آن را کتمان کند یا تغییر دهد.

شاید از نظر طالبان، کنترل شبکه القاعده و مجاب‌کردن رهبران آن به پای‌بندی به «تعهد» طالبان در برابر جامعه جهانی و کشورهای همسایه و منطقه مبنی بر عدم استفاده از خاک افغانستان برای حملات برون‌مرزی، آسان به نظر برسد؛ اما این درباره داعش، درست نیست و با توجه به خصومت آشتی‌ناپذیری که میان داعش و طالبان وجود دارد، خطر نقض این «تعهد» طالبان از سوی آن گروه، بسیار بیش‌تر است.

درباره القاعده نیز تا زمانی که این شبکه مخوف در افغانستان، لانه‌های امن و پایگا‌ه‌های مستقر داشته‌باشد هیچ تعهدی درباره صلح و ثبات و امنیت منطقه‌ای و جهانی از سوی طالبان، معنا و مبنا ندارد؛ زیرا القاعده یک گروه «جهادی» است که نسبت به سایر گروه‌های تروریستی نوظهور از جمله داعش، «سازمان مادر» به حساب می‌آید؛ به این دلیل که بنیان‌های اولیه و شالوده‌های اساسی تروریزم بین‌المللی را القاعده گذاشت و سایر شعب و شاخه‌های تروریزم از بدنه این سازمان پدید آمدند و رشد کردند و مستقل شدند.

بنابراین، در صورتی که ادعای مطرح‌شده در گزارش تازه کمیته نظارت بر تحریم‌های شورای امنیت سازمان ملل مبنی بر وجود پایگاه‌ها و حضور رهبران القاعده در افغانستان زیر سیطره طالبان به ویژه جنوب و شرق کشور، درست باشد، این نشان می‌‌دهد که برخلاف ادعاهای مطرح‌شده، ارتباط طالبان با القاعده همچنان برقرار است و جدایی میان دو گروه «جهادی» به سادگی ممکن نیست.

از سوی دیگر با توجه به ارتباطات و پیوندهای پیچیده‌ای که القاعده با شماری از کشورهای همسایه و منطقه دارد، هیچ تضمینی وجود ندارد که در آینده، بار دیگر شاهد حمله‌ای مشابه رویداد ۱۱ سپتامبر از مبدأ افغانستان توسط عوامل القاعده بر یک کشور خارجی نباشیم.

بنابراین، به نظر می‌رسد که تعهد طالبان درباره قطع ارتباط با تروریزم، عدم حضور تروریست‌ها در خاک افغانستان و یا ممانعت از استفاده گروه‌های تروریستی از خاک افغانستان علیه کشورهای دیگر، بنیادین، پایدار و همیشگی نیست و تردیدها و نگرانی‌های عمیق و جدی در این باره وجود دارد.

بر این اساس، انتظار می‌رود گزارش تازه کمیته نظارت بر تحریم‌های شورای امنیت سازمان ملل، بر روابط جهان با دولت کنونی طالبان در حوزه مقابله با تروریزم و برچیدن تهدیدهای بالفعل و بالقوه علیه صلح و امنیت جهانی، تاثیرات عمیق بگذارد و فشارها بر کابل برای پای‌بندی به تعهدات خود در این زمینه را افزایش دهد؛ مگر آن‌که قدرت‌های بزرگ مسلط بر شورای امنیت سازمان ملل نیز منافع راهبردی پیچیده‌ای در استمرار حیات تروریزم در افغانستان زیر حاکمیت طالبان داشته‌باشند و عمدا مانع ریشه‌کن شدن تروریزم بین‌المللی در افغانستان شوند تا اهداف استراتژیک و منافع حیاتی خود در منطقه و فرامنطقه را به کمک تروریزم، تامین کنند.

مطالب مرتبط