روابط طالبان و جهان؛ اصلاح یا انزوا؟

به نظر می‌رسد که جامعه جهانی باید پاسخ منفی واضح طالبان را دریافته باشد و برای تصمیم‌گیری درباره چشم‌انداز روابط خود با آنان، تصمیم نهایی را بگیرد؛ زیرا این مسیر به بن‌بست رسیده و طالبان از میان اصلاح و انزوا، دومی را برگزیده‌اند؛ مشروط به این‌که جهان به هشدار ابتدایی خود در زمینه تحمیل انزوای سیاسی، اقتصادی و امنیتی بر طالبان عمل کند و به این ترتیب، مانند دوره اول سلطه «امارت» رژیم طالبان تحت تاثیر سیطره بلامنازع افراط‌گرایان، هزینه‌های سنگین مقاومت در برابر اصلاحات را متحمل شود. آیا آن تجربه تکرار می‌شود یا جهان از خواسته‌های بنیادین خود چشم‌ می‌پوشد و در برابر عناصر افراط‌گرای مسلط بر کابل، دست تسلیم بالا می‌برد؟از زمان روی کارآمدن دولت طالبان در کابل، حدود ۱۱ ماه می‌گذرد. در این مدت، تقریبا هر روز دیپلمات‌های ارشد کشورهای گوناگون، تشکیل دولت فراگیر، رعایت حقوق بشر و قطع ارتباط با گروه‌های تروریستی را پیش‌شرط‌های اصلی خود برای شناسایی دولت طالبان عنوان کرده‌اند.

طالبان هم به این پیش‌شرط‌های کلیشه‌ای یک پاسخ تکراری و تغییرناپذیر داده‌اند: دولت ما فراگیر است و در آن همه اقوام و اقلیت‌ها سهم و نقش دارند، حقوق زنان و اقلیت‌ها در چارچوب «شریعت» داده خواهد شد و تروریزم در افغانستان جایی ندارد.

به این ترتیب، ظاهرا قرار نیست تغییری رخ دهد. این تصور که طالبان روز به روز با اطمینان بیش‌تر به آینده نگاه می‌کنند و نسبت به ارتباط و تعامل گسترده و پایدار با قدرت‌های بزرگ جهانی، احساس بی‌نیازی می‌کنند، در حال قوت‌گرفتن است.

کارشناسان می‌گویند که قدرت‌های جهانی نیز از مواضع سخت‌گیرانه اولیه خود عدول کرده‌اند و احتمالا به این نتیجه رسیده‌اند که هیچ راهی جز تعامل و گفتگو با طالبان وجود ندارد. یکی از دلایل این امر، بی‌نتیجه ماندن ده‌ها سال جنگ جنون‌آمیز، فاجعه‌بار و خونین است که تنها هزینه قدرت‌ها برای حضور در میدان افغانستان را بالا برده و در عمل، ثمر دیگری نداشته‌است.

از سوی دیگر، آ‌ن‌ها به احتمال زیاد تصور می‌کنند که طالبان یک «واقعیت» غیرقابل حذف و نفی و انکار است؛ بنابراین راه عاقلانه این است که آن‌ را بپذیریم و راهی برای رخنه در آن به دست آوریم؛ نه این‌که در تلاشی مذبوحانه برای نابودی آن‌، اقدامات بیهوده راه‌اندازی کنیم.

با این حال، از چندی بدین‌سو، این ابهام نیز روز به روز بیش‌تر مطرح می‌شود که اگر گفتگو با طالبان هم به نتیجه نرسد چه می‌شود؟

این به آّن دلیل است که فشارهای سیاسی و اقتصادی جهان برای وادار کردن طالبان به تغییر، نه تنها‌ مؤثر نبوده؛ بلکه نتیجه عکس داده و این تصور را در نزد رهبران طالبان تقویت کرده‌است که جهان در نهایت مجبور می‌شود ما را به همین صورت بپذیرد، پس چرا باید تغییر کنیم، امتیاز بدهیم و از اصول ایدئولوژیک و آرمانی خود دست برداریم.

سخنرانی اخیر ملا هبت‌الله آخوندزاده؛ رهبر مذهبی طالبان در میان «علمای دینی» در کابل، این برداشت را تایید و تقویت کرد و نشان داد که طالبان نمی‌خواهند تحت فشار، تسلیم شوند و تغییر را بپذیرند.

در نتیجه نشست اخیر «علمای دینی» حتی تصمیمی درباره بازگشایی مکاتب دخترانه هم گرفته نشد؛ چیزی که یک خواسته حداقلی جامعه جهانی از طالبان به حساب می‌آید و اگر از سوی آن‌ها پذیرفته شود، چه بسا خواسته‌های دیگر نادیده گرفته شده و برخی کشورها به همین بهانه، روابط رسمی خود با طالبان را از سر بگیرند.

اما افراط‌گرایان مسلط بر کانون‌های تصمیم‌ساز و سیاست‌گذار طالبان حتی نمی‌‌خواهند همین یک مورد را نیز بپذیرند.

بنابراین به نظر می‌رسد که جامعه جهانی باید پاسخ منفی واضح طالبان را دریافته باشد و برای تصمیم‌گیری درباره چشم‌انداز روابط خود با آنان، تصمیم نهایی را بگیرد؛ زیرا این مسیر به بن‌بست رسیده و طالبان از میان اصلاح و انزوا، دومی را برگزیده‌اند؛ مشروط به این‌که جهان به هشدار ابتدایی خود در زمینه تحمیل انزوای سیاسی، اقتصادی و امنیتی بر طالبان عمل کند و به این ترتیب، مانند دوره اول سلطه «امارت» رژیم طالبان تحت تاثیر سیطره بلامنازع افراط‌گرایان، هزینه‌های سنگین مقاومت در برابر اصلاحات را متحمل شود. آیا آن تجربه تکرار می‌شود یا جهان از خواسته‌های بنیادین خود چشم‌ می‌پوشد و در برابر عناصر افراط‌گرای مسلط بر کابل، دست تسلیم بالا می‌برد؟

مطالب مرتبط