امریکا در افغانستان؛ محبوب هزاره‌ها، مغضوب پشتون‌ها؟

اگر جنبه‌های مثبت حضور امریکا در افغانستان را مورد توجه قرار دهیم، بیش‌ترین بهره‌برداری را پشتون‌ها کردند؛ همان‌ها که هم امریکا را به کشور آوردند و هم آن را از کشور بیرون راندند.

نتیجه نظرسنجی تازه مؤسسه گالوپ که بنا به نظر پاسخ‌دهندگان از قومیت‌های مختلف افغانستان دسته‌بندی شده، نشان می‌دهد که امریکا هنوز در میان جامعه هزاره افغانستان محبوبیت دارد. حدود ۵۳ درصد از شرکت‌کنندگان هزاره در این نظرسنجی گفته‌اند همچنان سیاست رهبری امریکا را تایید می‌کنند.

اما محبوبیت امریکا در میان پشتون‌ها در این نظرسنجی کم‌ترین میزان، یعنی تنها ۸ درصد بوده‌است.

در میان تاجیک‌ها میزان محبوبیت رهبری امریکا ۲۳ درصد را در این نظرسنجی نشان می‌دهد.

نظرسنجی نشان می‌دهد که ۲۱ درصد از زنان و ۱۶ درصد از مردان درباره سیاست اداره فعلی امریکا نظر مثبت دارند.

۲۲ درصد از جوانان ۱۵ تا ۲۹ ساله امریکا را تایید می‌کنند؛ در حالی که این رقم در میان افراد ۵۰ ساله و بالاتر ۱۳ درصد است.

در این شکی نیست که هزاره‌ها در زمان اشغال افغانستان توسط امریکا، فرصت بی‌نظیری برای دستیابی به حقوق تاریخی خود برای مشارکت در قدرت پیدا کردند. برای نخستین‌بار در تاریخ افغانستان، معاونت دوم ریاست جمهوری به هزاره‌ها رسید؛ اگرچه معاون دوم نه در دوره کرزی، صلاحیت داشت و نه در دوره احمدزی. افزون بر این، چند وزارتخانه هرچند بی‌صلاحیت و فاقد اهمیت به نخبگان سیاسی هزاره داده شد.

در کنار آن، نمایندگان جامعه هزاره و شیعیان افغانستان توانستند کرسی‌های قابل توجهی را در پارلمان به دست آورند و کادرهای علمی و دانشگاهی هزاره‌ها نیز موقعیت‌های مهمی در عرصه تحصیلات عالی کشور کسب کردند و با تلاش و مبارزه خویش به پیشرفت‌های چشمگیری دست یافتند.

با این‌همه، سهم هزاره‌ها از توسعه و بازسازی مورد حمایت ایالات متحده و شرکای آن تقریبا هیچ بود. وزارتخانه‌هایی که به هزاره‌ها داده می‌شد، عمدتا بی‌اهمیت و فاقد صلاحیت بودند، تبعیض در نظام تحصیلات عالی در دولت‌های مورد حمایت امریکا علیه هزاره‌ها موج می‌زد و این امر، بارها سبب اعتراض و اعتصاب دانشجویان هزاره شد.

ولایت‌های هزاره‌نشین در مناطق مرکزی کشور، همچنان درجه دو و درجه سه باقی ماندند و بهره قابل توجهی از توسعه و رفاه کسب نکردند. تبعیض، محرومیت، فاشیزم و فساد، سیاست اصولی دولت مرکزی علیه هزاره‌ها بود.

در زمان استقرار دولت‌های به رهبری پشتون‌ها و تاجیک‌ها، کشتارهای سیستماتیک مبتنی بر تبعیض و تعصب قومی و مذهبی علیه شیعیان و هزاره‌ها سال به سال اوج گرفت و در اواخر نظام جمهوری به اندازه‌ای گسترش یافت که حتی مردم عادی، مسافران، کارگران معادن، دانش‌آموزان و دانشجویان و کودکان شیرخوار و مادران باردار آنان را نیز هدف می‌گرفت.

امریکا بدون تردید از ریشه تمام این معضلات باخبر بود و چه بسا با آن ارتباط داشت؛ اما هرگز کاری فراتر از صدور بیانیه‌های «محکومیت» انجام نمی‌داد و هیچگاه نخواست به تبعیض تاریخی علیه هزاره‌ها و شیعیان افغانستان پایان دهد.

در مقابل اما تقریبا تمام رهبران در رأس دولت مورد حمایت واشنگتن در کابل، پشتون بودند. تاجیک‌ها هم سهم قابل ملاحظه‌ای در قدرت داشتند؛ اگرچه آنان نیز در دوره اشرف‌غنی به نحو کم‌سابقه‌ای تضعیف شدند و به حاشیه رفتند.

بنابراین، اگر جنبه‌های مثبت حضور امریکا در افغانستان را مورد توجه قرار دهیم، بیش‌ترین بهره‌برداری را پشتون‌ها کردند؛ همان‌ها که هم امریکا را به کشور آوردند و هم آن را از کشور بیرون راندند.

دولت تمام‌پشتونی طالبان در نتیجه تبانی با امریکا به قدرت بازگشته و تمام امکانات و تسلیحات و زیرساخت‌هایی که امریکا در طول ۲۰ سال حضورش ایجاد کرده‌بود را تصاحب کرده ‌است. اکنون هم دولت طالبان با بسته‌های پول نقد امریکاست که به حیات خود ادامه می‌دهد و اگر این پول‌ها قطع شود به سرعت متلاشی خواهد شد.

بنابراین، اگر منطقی محاسبه کنیم پشتون‌ها و سپس تاجیک‌ها بیش از دیگران باید از امریکا سپاسگزار باشند؛ زیرا به منافع کلانی دست پیدا کردند. سهم هزاره‌ها تنها فقر و محرومیت و تبعیض و تعصب حاصل از رویکردها و کارکردهای رهبران پشتون‌تبار و تاجیک‌تبار مورد حمایت امریکا بود.

با این‌همه، این واقعیت را نباید انکار کرد که در زمان حضور امریکا، دست‌کم چند مقام دون‌پایه و بی‌صلاحیت هزاره توانستند به دولت راه پیدا کنند و جامعه شیعه کشور نیز حتی در مقیاس محدود این امکان را پیدا کرد که در برابر تبعیض و تعصب و فاشیزم و فساد، اعتراض کند؛ اگرچه بهای هر حرکت اعتراضی را نیز با خون جوانان معترض پس داد.

مطالب مرتبط