راهبرد تازه چین: تسخیر مناطق نفوذ امریکا در خاورمیانه
اعراب احتمالا از دوران ترامپ به بعد، کم کم نشانههای پایان شراکت راهبردیشان با امریکا را در دوردستها دیدند. ترامپ به وضوح اعلام کرد که عربستان «گاو دوشی» واشنگتن است و تا زمانی که شیر میدهد شریک استراتژیک امریکا باقی میماند. هم او بود که بارها اعلام کرد که دوران صرف خون و پول امریکاییها برای امنیت کشورهای دیگر به پایان رسیده و امریکا دیگر «پولیس جهان» نیست.
رئیس جمهور چین در سفرش به ریاض؛ پایتخت عربستان سعودی تأکید کرد که مرحله جدیدی از روابط با جهان عرب را آغاز خواهد کرد و کشورش را دوست خالص و شریک استراتژیک عربستان دانست.
شی جین پینگ در دیدار با ملک سلمان؛ سلطان عربستان گفت: همکاری میان چین و عربستان ابعاد گستردهای دارد. چین عربستان را یک قدرت مهم در جهان چندقطبی میداند و اهمیت زیادی برای تقویت شراکت استراتژیک و فراگیر با ریاض قائل است.
وی بر آمادگی کشورش برای تقویت روابط و همکاری با ریاض در زمینههای مختلف و حمایت از صلح و ثبات در سراسر جهان تأکید کرد.
سفر شی جین پینگ به عربستان با دعوت سلمان بن عبدالعزیز برای مشارکت در نشستهایی با سران کشورهای عربی و شورای همکاری خلیج فارس صورت گرفت.
ملک سلمان و آقای شی در این دیدار توافق شراکت استراتژیک فراگیر میان دو کشور را امضا کردند.
این در حالی است که عربستان سعودی به طور سنتی منطقه نفوذ امریکا و قطب قدرت ایالات متحده در خاورمیانه به حساب میآید. درست به همین دلیل، قدرتها شرقی از جمله چین، هرگز در گذشته جرأت نمیکردند تا طرح شراکت استراتژیک را با رژیم ریاض بریزند و یا برای تبدیل عربستان و دیگر کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس به بزرگترین شرکای تجاری و راهبردی خود برنامهریزی کنند.
بنابراین، اکنون باید این منطقه پرآشوب دستخوش تحولات بزرگ و بنیادین شدهباشد که رهبر چین به عنوان مهمان ویژه سران کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس دعوت میشود، با عربستان سعودی، توافق شراکت استراتژیک فراگیر امضا میکند و از ایده خود برای تبدیلشدن به بزرگترین شریک و حامی دولتهای عربی سخن میگوید.
این تنها نشانگر قدرت رو به توسعه چین که هستی و حیات ایالات متحده به مثابه ابرقدرت بلامنازع دنیای ما را به خطر انداخته، نیست؛ اگرچه این عامل تعیینکننده را نیز نباید نادیده گرفت؛ اما آنچه برای خاورمیانه و جهان اسلام اهمیت دارد، تغییر جهت قطبنمای شراکت استراتژیک اعراب از غرب به شرق است.
چه چیزی موجب شده که اعراب دیگر مانند گذشته روی امریکا حساب نکنند و با قدرتهایی مانند چین و روسیه، طرح روابط راهبردی بریزند؟
پاسخ به این پرسش، آسان نیست؛ زیرا عوامل پشت پرده و روی صحنه زیادی وجود دارد که در این امر، دخیل است؛ از افول محسوس قدرت جهانی امریکا تا قدرتگیری قابل توجه شرق که نشانگر انتقال آرام قدرت از غرب به شرق است.
با این حال، اعراب احتمالا از دوران ترامپ به بعد، کم کم نشانههای پایان شراکت راهبردیشان با امریکا را در دوردستها دیدند. ترامپ به وضوح اعلام کرد که عربستان «گاو دوشی» واشنگتن است و تا زمانی که شیر میدهد شریک استراتژیک امریکا باقی میماند. هم او بود که بارها اعلام کرد که دوران صرف خون و پول امریکاییها برای امنیت کشورهای دیگر به پایان رسیده و امریکا دیگر «پولیس جهان» نیست.
ترامپ با شعار بازگرداندن عظمت به امریکا به قدرت رسید و هنوزهم محبوبترین شخصیت جمهوریخواه در امریکا محسوب میشود که یکی از دلایل آن، سیاستهای ملیگرایانه، نژادپرستانه و منفعتاندیشانهاش است.
رییس جمهوری پیشین امریکا همچنین به کمک جرد کوشنر؛ داماد یهودیاش در اقدامی تاریخی، رژیمهای سرسپرده عربی را به امضای پیمانهای ابراهیم با رژیم اسراییل یا همان «معامله قرن» وادار کرد تا عملا راه را برای سیطره مستقیم اسراییل بر سرنوشت اعراب و مسلمانان هموار کند. در سایه همین توافقات بود که به شهرکسازیهای غاصبانه اسراییلیها در سرزمینهای فلسطینی، مشروعیت بخشید، الحاق غیرقانونی بلندیهای جولان سوریه به اسراییل را به رسمیت شناخت، با انتقال سفارت امریکا از تلآویو به بیتالمقدس، موافقت کرد و مجوز سرکوب خونین فلسطینیها توسط ارتش رژیم اسراییل را صادر کرد؛ بدون آنکه کمترین دغدغهای درباره حمایت رژیمهای عربی از فلسطین و آرمان آزادی قدس داشته باشد.
افزون بر این، شکست امریکا در عراق و افغانستان و خروج نظامیان امریکایی از این دو کشور علیرغم پیمانهای امنیتی میان کابل و واشنگتن که به سقوط نظام جمهوری در کابل منجر شد، تردید اعراب درباره پایداری و تعهد امریکا به پیمانهای راهبردیاش با آنها را به یقین تبدیل کرد.
در این میان البته ماجراهای دیگری مانند ماجرای قتل فجیع جمال خاشقجی؛ روزنامهنگار منتقد سعودی به دستور بن سلمان و رویکرد غرب در این زمینه و سایر موارد مربوط به نقض گسترده و سیستماتیک حقوق بشر از سوی خاندانهای قدرت در سرزمینهای عربی هم روابط میان غرب و اعراب را دستخوش تغییر کرد.
این در حالی است که کشورهایی مانند روسیه و چین، چنین ملاحظاتی ندارند و بدیهی است که رژیمهای غیردموکراتیک مسلط بر سرنوشت ملتهای عربی، همذاتپنداری بیشتری با مسکو و پکن نشان میدهند تا غرب.
به این ترتیب، اکنون همهچیز برای فرصتطلبی چین فراهم است تا تسخیر مناطق نفوذ سنتی امریکا در خاورمیانه را در چشمانداز راهبردی خود برای تبدیلشدن به قدرت برتر جهان، هدفگذاری کند؛ چیزی که افول سیطره جهانی ایالات متحده را بیشتر از پیش، تسریع و تسهیل خواهد کرد؛ زیرا خاورمیانه، گرانیگاه تحولات راهبردی اقتصاد و سیاست و امنیت در جهان پیرامون ماست و هرگونه تغییر در مناسبات راهبردی و معادلات استراتژیک این منطقه، موجب جابهجاییهای عمیق در ارکان مدیریت جهان خواهد شد.