فاجعه سالنگ؛ از سانسور آمار تا تئوری توطئه
دولتی که سه روز پس از حادثه، تنها دغدغهاش پنهانکاری درباره آمار واقعی کشتهها و زخمیهاست، در حالی که هنوز نتوانسته به آخرین قربانیان، کمک برساند، هرگز مرجعی صادق و شایسته برای مواجهه با اینگونه رویدادها نیست.
منابع از افزایش آمار قربانیان آتشسوزی در سالنگ شمالی خبر داده و میگویند که آمار قربانیان این آتشسوزی از ۱۰۰ نفر فراتر رفتهاست. این در حالی است که مقامهای طالبان همچنان تلاش میکنند این آمار را بسیار اندک نشان دهند.
این آتشسوزی، شامگاه شنبه، ۲۶ قوس در داخل تونل سالنگ شمالی رخ داد و آمار قربانیان این رویداد تا شامگاه یکشنبه، ۲۷ قوس به ۶۳ کشته و ۵۰ زخم رسید.
منابع همچنین میگویند که تلاشها برای مهار آتش تا نیمههای شب ناکام بودهاست. هرچند آمار دقیقی از دومین آتشسوزی در داخل تونل سالنگ هنوز همگانی نشده؛ اما منابع تأکید میکنند که دستکم ۶۳ جسد و بیش از ۵۰ زخمی تا شامگاه روز یکشنبه از تونل سالنگ بیرون کشیده شدهاند.
شاهدان میگویند که با توجه به شدت آتشسوزی احتمالا بیش از ۱۰۰ تن جان باخته باشند. دهها موتر مسافربری در پی این آتشسوزیها طعمه حریق شدهاست.
هزاران مسافر در دوطرف تونل گیر ماندهاند و قسمتی از سقف یکی از تونلها فروریختهاست.
این یک فاجعه تمامعیار است. نشانهها و قراین زیادی وجود دارد که این برداشت را تایید میکند. نخستین موضوع این است که دستکم ۶۳ نفر در نتیجه این رویداد، جان باختهاند. مردان، زنان و کودکان؛ مسافران بیگناهی که در یک روز عادی در مسیر سفر بودند. گزارشهای تکاندهندهای درباره این فاجعه وجود دارد. گفته میشود که به دلیل شدت و گستره آتشسوزی، بسیاری از اجساد، حتی قابل شناسایی و تشخیص نیستند.
از سوی دیگر، فاجعه در داخل تونل رخ داده؛ جایی که امکان اقدام مأموران مهار آتش بسیار محدود است و آتش بیرحم به سرعت میتواند گسترش یابد و قربانی بگیرد. بربنیاد گزارشها امکان امدادرسانی سریع به دلیل محدودیت در دسترسی کامل به منطقه وقوع فاجعه، چند روز پس از این رویداد، هنوزهم با چالش روبهرو است و این امر، از یکسو خطر مرگ افراد بیشتر را تقویت میکند و از جانب دیگر، دستیابی به آمار واقعی قربانیان این فاجعه را غیرممکن میسازد.
گفته میشود که حادثه اولیه ناشی از انفجار بحثبرانگیز یک تانکر نفت بوده؛ اما در پی آن، خبرهای دیگری درباره انفجار یک تانکر گاز هم منتشر شد که هنوز از سوی منابع مستقل یا دستگاههای رسمی، رد یا تایید نشدهاست. با این حال، کارشناسان میگویند که احتمال وقوع انفجارهای بیشتر در داخل تونل، بسیار بالاست؛ زیرا تراکم دود و آتش در فضای تنگ تونل از یکسو و ترافیک موترهای دیزلی و پترولی از سوی دیگر، این خطر را چندین برابر نسبت به فضای باز، افزایش میدهد؛ بنابراین، امکان دارد که اکثر تلفات این رویداد فاجعهبار، پس از وقوع حادثه اولیه رقم خورده باشد.
در این میان، سوء مدیریت و ناتوانی دستگاههای تحت سلطه طالبان در مهار سریع آتش و امدادرسانی فوری و گسترده به مصدومان و مسافران در معرض خطر نیز ابعاد فاجعه را گستردهتر کردهاست.
دولتی که سه روز پس از حادثه، تنها دغدغهاش پنهانکاری درباره آمار واقعی کشتهها و زخمیهاست، در حالی که هنوز نتوانسته به آخرین قربانیان، کمک برساند، هرگز مرجعی صادق و شایسته برای مواجهه با اینگونه رویدادها نیست.
در این میان، رسانههای وابسته به طالبان و سخنگویان محلی آنها پیوسته تلاش کردهاند تا آمار قربانیان را اندک نشان دهند و در روزهای نخست رویداد حتی ادعا کردهبودند که تونل سالنگ به روی رفتوآمد باز شدهاست؛ اما در روز سوم، مجبور شدند رسما از مردم بخواهند که از سفر از این مسیر، خودداری کنند؛ زیرا تونل مسدود است.
پنهانکاری، سوء مدیریت و فقدان ظرفیت طالبان نسبت به این فاجعه در عین حال، سبب شکلگیری تئوریهای توطئه شد. به عنوان نمونه، یکی از گمانهزنیها این است که پاکستان به کمک طالبان، راهبردیترین مسیر حملونقل کشور که کابل را به ولایتهای شمالی وصل میکند، منفجر کرد تا از یکسو در آستانه زمستان، یک ضربه مهلک اقتصادی به ساکنان مناطق شمالی کشور وارد شود و آنها توانایی مقاومت در برابر حکومت جنوبیهای پشتونتبار را از دست بدهند و از جانب دیگر، مسیرهای رو به توسعه تجارت و ترانزیت میان افغانستان، چین و همسایگان شمالی کشور مسدود شود و افغانستان بیشتر از پیش به پاکستان و مسیرهای آن وابسته شود.
صرف نظر از این برداشتها و گمانهزنیها، آنچه رخ داده، یک فاجعه تمامعیار است و پنهانکاری و تلاش مذبوحانه رهبران طالبان برای بیاهمیت جلوهدادن این فاجعه، دستبرد به آمار واقعی قربانیان آن و حتی انتشار اخبار ضد و نقیض درباره بازگشایی یا انسداد مسیر سالنگ، چیزی از حجم و دامنه و ابعاد این فاجعه تکاندهنده، هولناک و مرگبار نمیکاهد و سوء مدیریت، بیظرفیتی و ناکارآمدی دولت طالبان را نمیپوشاند.