عباس استانکزی؛ میانهرو یا غربگرا؟
آیا مبارزه یکجانبه عباس استانکزی به سرانجامی خواهد رسید؟ آیا او میتواند به تنهایی افراطیون مسلط بر کانونهای مرکزی قدرت در رژیم طالبان را شکست دهد؟ آیا استانکزی که هیچ نقش تعیینکنندهای در سیستم سیاستگذاری ملا هبتالله و حتی شبکه اجرایی دستورات افراطی او ندارد، قادر به تغییر روش افراطگرایان و تندروها خواهد بود؟
شیرمحمد عباس استانکزی؛ معاون وزارت خارجه طالبان میگوید نظام «با افراط و تفریط» کار نخواهد کرد و اگر دستور «حاکم و رهبر خلاف شرع باشد» نباید آن را پذیرفت.
او هفته گذشته در ولایت لوگر گفته که هرگاه حکمی «خلاف شریعت» از جانب هر کسی «چه حاکم باشد، چه والی، چه رئیس باشد چه آمر» صادر شود، هر کسی حق دارد که در برابر آن انتقاد کند و آن را قبول نکند.
او در بخشی از این سخنرانی با لحنی تند میگوید: «…آزادی به این گفته میشود که در زمان حضرت عمر زنان برمیخیزند و میگویند حقی که خداوند به ما دادهاست تو چه کارهای که آن را از ما میگیری؟ به این باید بگوییم آزادی… امرای ما پیامبران نیستند به آنها وحی نیامدهاست. آنها صحابه نیستند… هر کسی اگر خطایی بکند، وظیفه هر فرد مسلمان است که به آمر خود بگوید این کار تو خلاف شریعت است.»
او تاکید میکند که «اسلام واقعی» باید تطبیق شود و «افراط نباید شود» و به زن و مرد و کودک حقوق آنها باید داده شود.
این تازهترین چالش این مقام طالبان با رهبران تندرو این گروه است و نشان میدهد که در پی سیاستهای بحثبرانگیز و زنستیزانه اخیر آنها به ویژه پس از اخراج دانشجویان دختر از دانشگاهها و ممنوعیت کار زنان در سازمانهای غیردولتی، دوگانگی، شکاف، نفاق و تنش میان رهبران طالبان، تشدید شدهاست.
این امر، نگرانیهای گستردهای را در میان طیفی از حامیان و هواداران طالبان نیز برانگیخته که نگران تخاصم، تقابل و حتی درگیری جناحهای افراطگرا و میانهرو این گروه اند.
اخیرا چند تن از «علمای مسلمان» از مصر، سودان و فلسطین هم برای کمک به حل اختلافهای داخلی رهبران طالبان به افغانستان سفر کردند. آنها اگرچه قادر به دیدار با ملا هبتالله آخوندزاده؛ رهبر طالبان که در قندهار مستقر است و عامل اصلی صدور دستورات افراطگرایانه اخیر شناخته میشود، نشدند؛ اما با شماری دیگر از رهبران طالبان در کابل، دیدار کردند.
در این میان، صرف نظر از پروپاگندای رسانههای وابسته به طالبان درباره حمایت «علمای مسلمان» از «شکست امریکا و ناتو» توسط طالبان و «پیروزی بزرگ» آنها در «جهاد ۲۰ ساله» این سفر تایید میکند که شکاف و دوگانگی و تنش میان رهبران تندرو و میانهرو طالبان به مرحلهای حساس و خطرناک رسیده و حامیان آنها را به شدت نگران کردهاست.
سخنان تازه عباس استانکزی نیز نشان میدهد که از دید او، ایستادگی در برابر فتواها و فرامین رهبر طالبان، مجاز است؛ زیرا ممنوعیت کار و تحصیل زنان، اقدامی مخالف شریعت و سنت اسلامی است و حتی در زمان خلیفه دوم هم زنان نسبت به حقوقشان در شعاع شریعت اسلام، آگاه بوده و در برابر آرا و افکار احتمالا مخالف خلیفه در این زمینه ایستاده و احتجاج و اعتراض کردهاند.
افزون بر این، عباس استانکزی، ظاهرا معتقد است که آنچه در افغانستان توسط طالبان اجرا میشود «اسلام واقعی» نیست؛ پس باید در برابر آن ایستاد و برای پیادهکردن اسلام واقعی که از دید او «دین اعتدال» است و از افراط و تفریط، دوری میکند، مبارزه کرد.
به این ترتیب، عباس استانکزی عملا به عنوان یک طالب اصلاحطلب و اعتدالگرا ظاهر میشود که آرا و افکار افراطی رهبران رادیکال طالبان را به چالش میکشد و دیگر اعضای طالبان را نیز به ایستادن در برابر آنها فرامیخواند.
با این حال، آیا مبارزه یکجانبه عباس استانکزی به سرانجامی خواهد رسید؟ آیا او میتواند به تنهایی افراطیون مسلط بر کانونهای مرکزی قدرت در رژیم طالبان را شکست دهد؟ آیا استانکزی که هیچ نقش تعیینکنندهای در سیستم سیاستگذاری ملا هبتالله و حتی شبکه اجرایی دستورات افراطی او ندارد، قادر به تغییر روش افراطگرایان و تندروها خواهد بود؟
پاسخ به این پرسشها بسیار ناامیدکننده است؛ زیرا علیرغم دیدگاههای مخالفی که در درون تشکیلات طالبان در برابر حذف زنان از زندگی جمعی وجود دارد، عباس استانکزی به این دلیل که به تنهایی در عرصه مبارزه با افراطیون حضور دارد، به سادگی میتواند حذف و حاشیهنشین شود.
او که از دید هوادارانش ممکن است به عنوان یک چهره معتدل شناخته شود، به همان اندازه توسط مخالفان متحجرش به غربزدگی متهم میشود و در تشکیلاتی که خود را «جهادی» مینامد و مدعی اجرای بیچون و چرای «شریعت» است به سادگی به اتهام غربگرایی، حذف و طرد و بدنام و منزوی خواهد شد؛ مگر اینکه همزمان با انتقادهای تند و صریح و گزنده عباس استانکزی، دیگر همفکران او نیز وارد عمل شوند و از او و افکارش به صراحت حمایت کنند و افراطیون را به چالش بکشند و افزون بر این، فشارهای فزاینده بر طالبان برای تغییر رفتار و سیاستهای زنستیزانه خود ادامه پیدا کند و آنها به دلیل تنگناهای مالی، کمبود منابع، محدودیتهای ناشی از فقدان مشروعیت و ترس از انزوا مجبور به عقبنشینی به نفع اردوگاه اعتدالگرایان و میانهروها شوند؛ چیزی که دستکم در حال حاضر، نشانی از آن دیده نمیشود.