«ترورهای هدفمند» کار کیست؟

درباره ترور مرسل نبی‌زاده نیز خانواده‌ او هرگونه «خصومت شخصی» را مردود دانسته‌ و نسبت به احتمال «سیاسی‌بودن» این «ترور» ابراز بی‌خبری کرد‌ه‌است. این به معنای آن است که قتل او توسط هر کسی که صورت گرفته باشد، مصداق واضح «ترور هدفمند»‌ است و هرگز نمی‌‌تواند یک خصومت شخصی یا رویدادی جنایی محسوب شود.

مرسل نبی‌زاده؛ نماینده کابل در مجلس نمایندگان، روز یک‌شنبه، ۲۵ جدی، توسط «افراد مسلح ناشناس» با یک محافظ‌اش در خانه‌اش در کابل کشته شد.

خواهر او به رسانه‌ها گفته که «کدام چیزی نبود که بگوییم خصومت شخصی باشد و اگر موضوع سیاسی باشد، نمی‌فهمم.»

میررحمن رحمانی؛ رییس مجلس نمایندگان افغانستان نیز از نهادهای حقوق بشری خواسته تا این قضیه را «به‌صورت بی‌طرفانه و همه‌جانبه تحقیق و بررسی» کنند.

هانا نویمان؛ نماینده پارلمان اروپا از آلمان هم گفته که «من غمگین و خشمگینم و می‌خواهم دنیا بداند! او در تاریکی کشته شد، اما طالبان نظام آپارتاید جنسیتی خود را در روشنایی کامل روز می‌سازد.»

مهدی راسخ؛ نماینده پیشین پارلمان نیز گفته که «حادثه کشته شدن بیانگر واقعیت نگران‌کننده‌ رشد تروریسم، افراطیت و بی‌ثباتی بوده و نشان می‌دهد که نه تنها در افغانستان زیر سایه حاکمیت طالبان هیچ کسی مصون نیست؛ بلکه همه روزه شخصیت‌ها، نخبگان فکری، سیاسی و اجتماعی به اشکال مرموز به قتل می‌رسند».

با وجود این‌که خانم نبی‌زاده، نخستین عضو پارلمان پیشین است که در دوره حاکمیت دوباره طالبان، کشته می‌شود؛ اما این اولین «ترور هدفمند» در این دوره نیست. پیش از او، شماری دیگر از مقام‌ها و کارمندان سیاسی و امنیتی دولت پیشین نیز به طور مرموزی کشته شده‌اند. طالبان تقریبا در هیچ‌یک از این موارد، نه مسئولیت این کشتارها را برعهده گرفته‌اند و نه توانسته‌اند مسئولان و عوامل آن را شناسایی، بازداشت و مجازات کنند.

این امر، پرسش‌های فراوانی را درباره این کشتارها و ترورها ایجاد کرده‌است. پرسش نخست این است که چرا این کشتارها درست به همان سبک و شیوه‌ای صورت می‌گیرد که پیش از این، در زمان سلطه نظام جمهوری رخ می‌داد و طالبان مسئولیت آن را قبول می‌کردند و یا مقام‌های امنیتی پیشین آن را به طالبان نسبت می‌دادند؟

آیا این به معنای آن نیست که همان حلقات و دست‌ها در حال حاضر نیز سرگرم کشتار و ترور اند؛ ولی با این تفاوت که اکنون دیگر نه طالبان متهم می‌شوند و نه مسئولیت می‌پذیرند و نه قرار است کسی به اتهام دست‌داشتن در این کشتارها، بازداشت و محاکمه شود؟

مساله دیگر این است که اغلب چهره‌هایی که هدف قرار می‌گیرند، منتقدان و مخالفان طالبان یا کادرهای برجسته دولت پیشین هستند. به عنوان نمونه در انفجار مرگبار اخیر در برابر وزارت امور خارجه طالبان، ۱۸ نفر از دیپلمات‌ها و نخبگانی کشته شدند که در دولت پیشین نیز در وزارت خارجه کار می‌کردند و با سلطه طالبان همچنان به کار ادامه داده بودند.

آن رویداد با وجود آن‌که به داعش نسبت داده شد؛ اما همزمان، گمانه‌زنی‌های گسترده‌ای را نیز درباره احتمال دخالت حلقات داخلی طالبان به میان آورد و طالبان هم مثل همیشه از پاسخ‌دادن به این ابهام‌ها و پرسش‌ها شانه خالی می‌کنند.

درباره ترور مرسل نبی‌زاده نیز خانواده‌ او هرگونه «خصومت شخصی» را مردود دانسته‌ و نسبت به احتمال «سیاسی‌بودن» این «ترور» ابراز بی‌خبری کرد‌ه‌است. این به معنای آن است که قتل او توسط هر کسی که صورت گرفته باشد، مصداق واضح «ترور هدفمند»‌ است و هرگز نمی‌‌تواند یک خصومت شخصی یا رویدادی جنایی محسوب شود.

واکنش‌های ابرازشده نسبت به این رویداد هم این برداشت را تقویت می‌کند که دست‌های قدرتمندی از درون حاکمیت در پشت پرده فعال اند و جریان ترورهای هدفمند، حملات انتحاری مرگبار و کشتارهایی که به نام «افراد مسلح ناشناس» صورت می‌گیرد را مدیریت و رهبری می‌کنند. این برداشت زمانی بیش‌تر تقویت می‌شود که بدانیم خانم نبی‌زاده از منتقدان صریح‌اللهجه سیاست‌های زن‌ستیزانه طالبان بود و در رسانه‌های محلی در این زمینه و سایر موارد، بی‌هراس موضع‌گیری می‌کرد.

این وضعیت درباره درجه‌داران نظامی، فرماندهان ارتش و مقام‌های پولیس در دوره نظام جمهوری اما به مراتب فجیع‌تر است. آ‌ن‌ها به طور علنی توسط ملیشه‌های طالبان ربوده می‌شوند و یا در مواردی به بهانه ادامه کار در پست‌های قبلی‌شان فراخوانده می‌شوند؛ اما پس از مدتی بی‌خبری، پیکرهای بی‌جان‌شان در حالی که به شدت شکنجه و سپس تیرباران شده‌اند به خانواده‌های‌شان تحویل داده می‌شود.

با این‌همه، طالبان باید ثابت کنند که به فرمان «عفو عمومی» رهبرشان وفادار اند و آن را صادقانه اجرا می‌کنند. آن‌ها حتی اگر مستقیما مسئول کشتارهای فجیع و ترورهای هدفمند مانند قتل دسته‌جمعی دیپلمات‌های وزارت امور خارجه و یا مرگ رقت‌انگیز مرسل نبی‌زاده نیستند، به عنوان «حکومت» مسئول برقراری امنیت و تامین مصونیت چهره‌های شاخص و نخبگان کشور هستند و وقتی از عهده این کار برنمی‌آیند، پس ناکام مانده و به طور شرم‌آوری شکست خورده‌اند و دیگر گروه‌های تروریستی و مافیایی بر آن‌ها غلبه پیدا کرده‌اند.

مطالب مرتبط