توافق دوحه؛ پشت سر خطا، پیش رو خطر
اکنون که حدود یکونیم سال از به قدرت رسیدن طالبان میگذرد، توافقنامه دوحه به طور کامل، عملیاتی نشده و هردو طرف همدیگر را به نقض گسترده آن متهم میکنند. این نشان میدهد که این توافق، براساس تعهد صادقانه دو جانب، تدوین نشده و هیچ تضمینی وجود ندارد که در آینده همچنان پایدار بماند و شکسته نشود.
ملا عبدالغنی برادر، روز چهارشنبه، ۱۰ حوت، در مراسم سه سالگی امضای توافقنامه دوحه گفت: «تمام مفاد توافقنامه دوحه بر مبنای شریعت استوار (است) و در مشوره با جمع بزرگی از عالمان با حفظ ارزشهای دینی و ملی» ترتیب شدهاست.
او همچنین گفت: امریکاییها نه تنها با نظام کنونی در افغانستان تعامل نمیکنند؛ بلکه کشورهای جهان را هم اجازه نمیدهند تا در عرصههای اقتصادی و سیاسی با افغانستان تعامل داشته باشند.
شهابالدین دلاور نیز در این مراسم گفت: امریکاییها با ما در سال ۲۰۱۳ به هدف بازشدن دفتر سیاسی مشروط به گفتگو با کابل در دوحه توافق کرده بودند.
او امریکا را به نقض نزدیک به ۳ هزار بار این توافق متهم کرد.
او گفت که بزرگترین نکته این تخلفات، اشغال حریم هوایی افغانستان توسط امریکا است.
او افزود که رهبران کلیدی آنها همواره از امریکا در این زمینه انتقاد کردهاند.
انس حقانی نیز گفت که توافقنامه دوحه زمینه پایان یک منازعه سخت را هموار کرد که باید باقی موارد آن نیز عملی شود.
هرسه چهره یادشده از اعضای هیات مذاکرهکننده طالبان در دوحه بودند؛ بنابراین، صرف نظر از ادعای مضحک ملا برادر درباره اینکه مفاد توافقنامه دوحه براساس «شریعت» است و در مشورت با «علمای دینی» تنظیم شده، دیگر مواضع آنها درباره تعهد امریکا در قبال آن، اهمیت دارد و حاوی یک پیام ضمنی است و آن اینکه امریکا قابل اعتماد نیست و هیچ تضمینی وجود ندارد که واشنگتن به تعهدات خود پایبند بماند.
این تنها طالبان نیستند که امریکا را به نقض گسترده تعهدات خود در توافقنامه دوحه متهم میکنند، ایالات متحده حتی به نزدیکترین شرکای خود نیز خیانت میکند و در صورتی که منافعاش به خطر بیافتد و یا منفعت بزرگتری در میان باشد، به سادگی بر تعهدات خود خط میکشد و با طرف دیگری وارد معامله میشود. یک نمونه واضح در این زمینه، لغو قرارداد خرید زیردریایی اتمی از فرانسه توسط استرالیا و فروش زیردریاییهای اتمی امریکا و انگلیس به استرالیا موسوم به پیمان «آکوس» بود. این در حالی بود که فرانسه پیش از آنکه امریکا و انگلیس وارد عمل شوند یک قرارداد ۹۰ میلیارد دالری برای فروش زیردریایی اتمی به استرالیا امضا کردهبود؛ پیمانی که در پی فشار امریکا، لغو شد تا پول آن به جیب امریکا و انگلیس برود.
این رویداد در شرایطی رخ داد که امریکا، انگلیس و فرانسه، شرکای راهبردی همدیگر هستند و هرسه کشور، عضویت پیمان نظامی ناتو را دارند.
به این ترتیب، آیا تضمینی وجود دارد که امریکا به مفاد توافق با طالبان، متعهد بماند و به تمام شرایطی که پذیرفته، عمل کند؟
این پرسش از این حیث اهمیت دارد که امریکا حتی طالبان را به رسمیت نمیشناسد و برای سر رهبران آن گروه، جایزه تعیین کردهاست!
نمونه دیگر، عهدشکنی امریکا در قبال دولت پیشین افغانستان است. واشنگتن با کابل، پیمانهای امنیتی و استراتژيک امضا کرده بود و برای تامین امنیت افغانستان، تضمین داده بود؛ اما بیاعتنا به این پیمانها با طالبان وارد معامله شد و نظام جمهوری افغانستان را بدون هیچ حمایتی، ساقط کرد و کشور را به طالبان واگذاشت. بنابراین، آیا تضمینی وجود دارد که معاملهای مشابه با سرنوشت طالبان نیز صورت نگیرد؟
افزون بر این، بخشهای مهم توافق دوحه که ملا برادر ادعا میکند براساس اصول «شریعت» تنظیم شده، همچنان از دسترس مردم پنهان است و کسی نمیداند که طالبان و امریکا در آن بخشها چه تعهداتی به همدیگر دادهاند؛ اما با توجه به اظهارات شهابالدین دلاور، تصور میشود که بخش عمده پیمانشکنیهای امریکا مربوط به همین بخشهای پنهان توافقنامه دوحه باشد.
به هر صورت، اکنون که حدود یکونیم سال از به قدرت رسیدن طالبان میگذرد، توافقنامه دوحه به طور کامل، عملیاتی نشده و هردو طرف همدیگر را به نقض گسترده آن متهم میکنند. این نشان میدهد که این توافق، براساس تعهد صادقانه دو جانب، تدوین نشده و هیچ تضمینی وجود ندارد که در آینده همچنان پایدار بماند و شکسته نشود. بنابراین، طالبان که امروز سرخوش از تصاحب بیدرد سر قدرت هستند، در آینده، شاید همانند رهبران سرسپرده نظام جمهوری دریابند که توافق با امریکا بیمعنی و زیانبار است و از این منظر، طالبان در زمینه اعتماد به امریکا شاید دچار یک خطای استراتژيک شده باشند و از آنجایی که یک طرف این معامله امریکا است، چشماندازی پرچالش و خطرناک در انتظار دولت طالبان خواهد بود.